🌹 #عاشق_مسجدوبسیج
🌹 #پدرشهید:
محمد از بچگی عاشق مسجدوبسیج وهیأت بود؛هر وقت می خواستم به جلسه قرآن یا مسجد بروم همراهم می شد،عشق وعلاقه خاصی به شرکت در این جور برنامه ها داشت ،شش یا هفت ساله بود که یک شلوار بسیجی برایش خریدیم،باذوق خاصی آن را می پوشید وتسبیح به دست می گرفت و به مسجد می آمد...
🔸بعداز آن هم که هیئت ابوتراب(ع)را راه اندازی کرد تمام هم وغمش آن هیأت بود.هرکاری از دستش بر می آمد انجام می داد تا هیأت ائمه اطهار(علیهم السلام) پر رونق باشد.
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
.
چند ماهی بود که جمعهها باران نمیبارید؛
دلتنگی ابرها برای پنجشنبهها بود و بس!
اما حالا بعد چند ماه پنجشنبه آفتابی بود و جمعه بارانی!
.
برای آخرین بار بود که کنار تمام امیدش نشست،
دعایی خواند، اشکی ریخت،
درد و دلی کرد و از دلتنگیاش به حسین شکایت.
آخر پدر است دیگر، دلتنگ میشود،
دلش میخواهد پسرش را در آغوش کشد.
.
پدر بلند شد..
او بلند شد و رفت...
او دیگر اینجا نمیآید.....؛
دیگر صدای دعایش فضا را معطر نمیکند،
دیگر صدای روضههایش حال و هوای گودال را به اینجا نمیدهد،
دیگر نمیگوید حسین،
نمیگوید پسرم،
نمیگوید دلتنگم.
.
ابرها میگریند.
پیکر مطهر ابوالشهید زیر اشکهای باران
روی دست همه عاشقان و دلدادگان راهی دیار ابدی میشود.
.
او دیگر دلتنگ نیست،
او حالا پسرش را در آغوش کشیده،
نوازشش کرده و بوسهای روی سرش نشانده،
او دیگر به قرار تمام بیقرارهایش رسیده است.
.
🖤🌸
.
#ز_شیخسفلی
#کپی_با_نام_نویسنده
#پدرشهید #شهید_حسین_معزغلامی