eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 علیه السلام: ✍️ من حَسُنَ بِرُّه بِأَهلِه، ِزیدَ فِی عُمرِه 🔴 هر كس با خانواده‌اش خوش رفتار باشد، بر عمرش افزوده می‌گردد. 📚بحارالانوار، جلد ۷۵، صفحه ۱۷۵
🌸🍃🌸🍃🌸 ماه ماهی که اولین روزش باقری سومینش نقوی دهمینش تقوی علوی نیمه اش زینبی بیست و پنجمش کاظمی بیست و هفتمش محمدی حلول ماه زیبایی مبارک🌹
➕ حاج قاسم در موردش می گفت ؛ ترس را ترسانده بود . 🌹
وقتی خدا خواست یوسف را از زندان نجات دهد صاعقه‌ ای نفرستاد تا درِ زندان را از جای بکند بلکه در آرامش شب در حالی که پادشاه خواب بود ، رؤیایی بسوی او روانه‌ کرد. پس به خدا اطمینان داشته باش اِنّ مَعَ العُسْرِ یسْراً. همانا پس از سختی آسانی‌ است ☕️
💍 خواستگارها آمده و نیامده پرس و جو مےکردم کہ اهل نماز و روزه هستند یا نہ باقے مسائل برایم مهم نبود☺️ حمید هم مثل بقیہ اصلا برایم مهم نبود کہ خانہ دارد یا نہ وضع زندگیش چطور است اینها معیار اصـلیم نبود شڪرخدا حمید از نظر دین و ایمان کم نداشت و این خصوصیتش مرا بہ ازدواج با او دلگرم مےکرد♥️ حمید هم بہ گفتہ خودش حجاب و عفت من را دیده بود و بہ اعتقادم درباره امام و ولایت فقیہ و انقلاب اطمینان پیدا ڪرده بود در تصمیمش براے ازدواج مصمم تر شده بود🍃 ↓ شهید حمید ایرانمنش 🌿✾ • • • • •
✨🌹🦋🦋✨🌹✨🦋🦋🌹✨ ⏰ساعت به وقت
اما اصلا قبول با در نظر گرفتن یکی از این دو فرض شما، حالا که پس یا خدایی نیست و یا حرفی برای گفتن با بشر نداره پس خدا از کجا تو زندگی بشر پیداش شد؟ چی شد بشر برای خودش خدا متصور شد و این مفهوم رو تعریف کرد؟ پرستش خدا متناسب بقایای تاریخی و سنگ نوشته ها از ابتدای شکل گیری حیات انسانی روی کره ی زمین وجود داشته حالا سوال اینه که چی شد انسان با اون ذهن خالی  از داده یبارکی به این نتیجه رسید که باید یه چیزی رو بپرسته؟ با فرض عدم صحت پیامبری و اتصال به وحی که تو مطرح میکنی... چرا و  چطور یهو به این نتیجه رسید که باید برای خودش خالق متصور بشه و یه چیزی مافوق خودش رو قبول کنه؟ _خب واضحه... بخاطر اینکه خودش رو در برابر طبیعت و پدیده ها ضعیف و ناتوان میدید و احساس میکرد به کمک احتیاج داره... دربرابر زلزله سیل آتشفشان و همه پدیده های طبیعی که اون زمان میدید و هیچ روش و ابزاری برای مهارش نداشت. برای همینم اغلب بزرگ ترین چیزی که میدیدن رو میپرستیدن مثل خورشید _درباره ریشه های این الهه ها و خداهای گوناگون بعدا صحبت میکنیم... این چیزی که تو میگی شاید درمورد پذیرش(نه ایجاد) آئین های شرک آمیز مثل خورشید پرستی صدق کنه اما با این تفسیر تو ایده ی خدای نادیدنی و یکتا از کجا اومده؟ _از ذهن آدمهای باهوش و فرصت طلبی که خودشون رو پیامبر معرفی میکردن... _خب اولین بار از کجا اومده یعنی حاصل خلاقیت پیامبرا بوده منظورت اینه دیگه؟ _ببین معادله ی ساده ایه... من ادعای ارتباط با چیزی رو میکنم که هیچ کس نمیبینه و توی عالم آدم خاصی میشم _اولا فراموش نکن که با یک ذهن خالی طرفی! اما نکته مهمتر،چیزی وجود داره که این ادعای تو رو زیر سوال میبره...اونم اینکه اگر انسان از ترس به خدا پناه میبره یقینا میل داره اولا حتما خدای خودش رو ببینه تا قدرتش رو باور کنه... و ثانیا هر چی بیشتر باشن بهتره! چون نقطه اتکای بیشتری داره حالا یکی جواب نداد یکی دیگه... تاریخ الهه پرستی هم همینو تایید میکنه... اما پیامبرها اومدن دست گذاشتن رو همین دو تا اصل و برعکسش رو آوردن خدای نادیدنی و یکتا! در حالی که هر عقلی میفهمه در میان امت بت پرست نادیده پرستی و یکتاپرستی بازار نداره... کما اینکه تاریخ هم دقیقا همین رو اثبات میکنه... تاریخ به ما میگه اکثر پیامبران توسط امتشون پس زده شدن و ادعاشون مورد قبول واقع نشد! خب حالا مثلا یکی شون دچار خطای محاسباتی شد فکر کرد این ایده میگیره زد و نشد بقیه چرا در طول تاریخ از رو دست یه الگوی ناموفق کپی زدن؟ اینهمه پیغمبر! اصلا مگه کاهن معابد بت ها شدن بد بود اینهمه مزایا داشت... چرا باید خودشون رو به مصیبت مینداختن با اینهمه سختی می ارزه اصلا؟ مگه نیومده از این قضیه سوء استفاده کنه سود ببره اینکه همش داره ضرر میده چرا تغییر رویه نمیده؟ تا کی میخواد اشتباهش رو ادامه بده؟ مثال میزنم براتون: مثلا نوح(ع) به عنوان قدیمی ترین پیامبر مشهور بعد از آدم(ع)، خب نوح چکار میکنه به سراغ قومش میره برای دعوت به پرستش خدای یکتا و نادیدنی! خب هر عقلی میفهمه مردم با ماه و خورشید و بت های دیدنی بیشتر از خدای نادیدنی ارتباط برقرار میکنن و درصد شکست بسیار بالاست کما اینکه میبینیم تو کل 900 و خورده ای سال پیغمبری نوح 8 یا هشتاد نفر فقط بهش ایمان آوردن این عدد اصلا شوخیه! اون آدم اگر میخواست به شهرت و ثروت برسه از طریق کهانت بت ها هم میتونست بسیار هم بیشتر و راحت تر! اصلا یه فرض محال دیگه رو هم قبول میکنیم قبول خواسته شانسش رو امتحان کنه شاید این ایده گرفت. خوبه؟! خب مگه برای قلق گیری و فهمیدن اینکه یه ایده چقدر میتونه موفق باشه چقدر زمان لازمه؟ یه سال دو سال ده سال صد سال! طرف 900 سال پیغمبری کرد متوجه نشد از این نمد براش کلاه در نمی آد؟ تازه با فرض تو که هم باید باهوش باشه و هم فرصت طلب نباید بی دلیل زمان رو از دست بده... تو یه جا بخوای بری مثلا مسیحیت رو تبلیغ کنی بعد ده سال 8 نفر رو جذب کنی از نظر همه اون پروژه ناموفقه خسته میشی حداقل جات رو عوض میکنی! 950 سال یه جا یه حرف! تازه مثلا تو مبلغ باشی به حقانیت دینت اعتقاد داری اون که خودش میدونست دینش من درآوردیه این اصرار دیگه چی میگه؟ مگه عوض کردن یه حرف چقدر سخته به همه ی این پیامبرا کلی پیشنهادای خوبم میشد تازه... بدتر از اون خطراتشه... میگن نوح که میرفت تبلیغ طوری میزدنش که بیهوش میشد چند روز میرفت تو کما دوباره به هوش که می اومد به کارش ادامه میداد! این پیگیری و ممارست از کجا میاد چرا متوجه نمیشه که قرار نیست این ایده ی خدای نادیدنی براش آب و نون بشه... قبل اعلام پیغمبری یه اعتبار اجتماعی داشته همونم از دست داده توی قوم بهش میگفتن دیوونه مسخره ش میکردن بچه های کوچیک حتی...
به واسطه یه ادعا میخواست به ثروت و قدرت و جایگاه اجتماعی برسه دیگه ثروت و قدرت که پیشکش موقعیت اجتماعی هم که همونم که داشت از دست رفت امنیت جانی و روانی هم دیگه نداره باز ادامه میده! عجیبه دیگه... باقی پیغمبرا چی؟ ابراهیم با رو چه حسابی در بین النهرین، بابل که اصلا شهر خدایان بود و بت ها ریشه های تمدنی و ثقل فرهنگی مردمشون بودن یه همچین ادعایی رو مطرح کرد جایی که حتی پدر خونده ی خودشم بت سازه! اصلا با اون تربیت و سبک زندگی از کجا آورد این ادعا رو؟! اگر زیر علم بت ها میرفت آینده ی بسیار درخشان تری در انتظارش بود به لحاظ ثروت و موقعیت اصلا با اون خانواده و اون تربیت چی شد که این ایده به ذهنش رسید که انجامش بده! آخه این چه منطقیه که بهت میگه باید یکه و تنها با کل دنیا در بیفتی تا به یه جایگاه و ثروتی برسی تجربه که عکسش رو نشون داده! اما پیامبرا در هر مقطعی دقیقا همین کارو کردن با قدرت مطلق دوران در افتادن کدوم عقلی میگه تو این جنگ نابرابر تو به جایگاهی میرسی بدون اینکه نیروی برتری، خدایی پشتت باشه؟ مثلا موسی دربرابر فرعون با اون عظمت، توی مصر چه شانسی داشت که قد علم کرد آخه مصر با سابقه چندخدایی چند هزار ساله و یکتاپرستی؟ یا عیسی در بین اونهمه عالم متنفذ منحرف یهودی که هدایت جامعه رو به عهده گرفته بودن چه جای عرض اندام داشت؟ یا محمد(ص) در مکه به تنهایی در برابر تمام سران قبایل در اون سیستم عشیره ای و در برابر اون شرک ریشه دار که جزئی از سیستم فرهنگی شون بود آخه کدوم عقلی میگه برای مردم مشرک اگر یکتاپرستی بیاری استقبال میکنن و تو به نون و نوایی میرسی؟ پس چه فکری میکردن که اینکارو کردن؟! اصلا مانایی این آدمها در دل تاریخ واقعا چیزی جز معجزه نیست چون بجز پیامبر اسلام هیچ کدوم در زمان حیاتشون صداشون به جایی نرسید و موفق به امت سازی نشدن ولی در تاریخ موندن به طوری که تقریبا همه آدمهای روی کره زمین این افراد رو میشناسن خواه قبولشون داشته باشن یا نه! صدای اذان از گوشیم بلند شد عذرخواهی کردم و بلند شدم صدای گوشی رو قطع کردم و رفتم سمت سرویس که وضو بگیرم... ... از نماز که برگشتم برای شام کمی برنج خیس کردم و قیمه رو بار گذاشتم وقتی برگشتم پذیرایی باز هر کس سرگرم کار خودش بود فوری برگشتم آشپزخونه و سه لیوان شربت سرکنگبین ریختم و برگشتم سینی رو گذاشتم روی میز و اینبار روی مبل نزدیک ژانت نشستم و گفتم: _بفرمایید که تا شام خیلی مونده! کتایون لیوان رو برداشت و با قاشق محتویاتش رو هم زد: حالا شامت چی هست؟ _قیمه! _خب به سلامتی فقط هر چی هست اینم در نظر بگیر که خونه تون به هیچ بیمارستانی نزدیک نیست... _بی مزه! کمی از شربت خورد: این چیه چه باحاله از تعریفش ژانت هم ترغیب شد تست کنه و لیوانش رو برداشت... خودم هم کمی خوردم و توضیح دادم: سرکنگبین... یه شربت ترکیبیه _خب چی داره توش؟ _سرکه و عسل و عرق نعنا... _چه جالب خوشمزه ست _بیشتر از مزه ش خاصیتشه که مهمه... خیلی مفیده برای پاکسازی کبد... شربت رو که تا ته سرکشیدم لیوان رو برگردوندم داخل سینی و گفتم: خب ادامه بدیم؟ سر تکون دادن و من هم دوباره شروع کردم: _ همه ی بحثایی که کردیم به کنار یه سوال، بشر به خدا و به دین و به پرستش نیاز روانی داره و باهاش آروم میشه این دیگه نتیجه تحقیق خود روانشناس هاست* خب چرا؟ چرا این نیاز وجود داره؟ هر نیازی در درون انسان وجود داره پاسخش بیرون بدن انسان هست تشنه مون میشه آب هست گرسنه میشیم غذا هست و... این تمایل ابتدائی و همیشگی و پیوسته بشر در تمام اقوام و ملل و ادوار و انواع به پرستش، فقط یک معنی داره و همون نیاز درونی و حقیقی انسان به خدا و دینه... خب پس حتما پاسخ بیرونیش هم وجود داره وگرنه این نیاز از کجا اومده؟ _ولی به نظر من که همه این نیاز رو ندارن کسانی که از ضعف شخصیتی بیشتری برخوردارن نیاز به نقطه اتکا دارن ولی آدمهای قوی هیچ نیازی به این مسائل ندارن و برای به دست آوردن هر چیز خودشون تلاش میکنن و مشکلی هم ندارن...
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #8 _ولی آمارا که یه چیز دیگه میگه! این جمله و تحلیل مال من نیست کار تحقیقاتی آماری روانشناساست عمده روانشناسای دنیا اعتقاد دارن دین داری و اعتقاد به خدا عامل اتکای روانیه و به عکس خداناباوری عامل ضعف اعصاب... نمیدونم تاحالا قسمتت شده یه آتئیست رو زیارت کنی یا نه ولی همشون دو تا مشخصه رفتاری بسیار بارز دارن بی اعصاب بودن و بددهن بودن... و اینکه آیا اعتقاد باعث تنبلی و بیکاری میشه و عدم اعتقاد باعث تلاش و تکاپو آمار ها که عکسش رو ثابت کرده مصرف شدید الکل و روابط نامشروع از همه نوعش حتی کودک آزاری و حیوان آزاری و غرق شدگی دراین دنیای شهوات به شدت درشون پررنگه آمار خودکشی و افسردگی هم که الی ماشاالله اما برعکس تحقیقات نشون داده آدم های متدین هم بهتر و هم سالمتر کار میکنن بخاطر همینه که بعضی از کشورهای اروپایی الان برای کلیسا رفتن سوبسید میدن به کارمندا دولت لیبرال سرمایه دار غربی که خدا پیغمبر مردم براش مهم نیست نشسته دو دو تا چهارتا کرده دیده اینجوری براش میصرفه این طرح رو پیاده کرده! میگن بشر نیاز به دین نداره و بدون دین هم میشه راحت زندگی کرد و دین من انسانیت است و از این حرفا اما در عمل این چقدر صحت داره؟ دین من انسانیت است یعنی دیندارا انسانیت ندارن دیگه! ما میخوایم انسانیت رو رواج بدیم. ولی این چقدر جامه ی عمل پوشیده؟ گوی سبقت رو از همه ربودن در فساد و فحشا* حالا علتش چیه؟ چون ساختار فکری شون بهشون کمک نمیکنه برای انسان بودن و برعکس حتی زمینه فساد رو براشون فراهم میکنه... یکم به تفکری که هیچ ناظری بر اعمالش نمیبینه فکر کن! این آدم چقدر قابل اعتماده؟ _این تهمته که بگیم همه ی بی خداها آدمای بی اخلاق و غیر قابل اعتمادی هستن _من نگفتم همشون ما که نمیتونیم موردی بررسی کنیم ما داریم یه تفکر رو بررسی میکنیم این تفکر به آدمها این اجازه رو میده که هر کاری دلشون خواست بکنن چون نه ناظری هست و نه حساب کتابی فقط خودتی و خودت و یه فرصت کوتاه برای لذت بردن از امکانات دنیا به زودی هم میمیری و این فرصت تموم میشه خب طبیعیه منطق اینجا میگه هر طور میتونی منافعت رو تامین کن و لذت ببر... ببین چه حرصی ایجاد میکنه و چقدر خطرناکه... حالا درسته که پاکی های ذاتی انسان تا حدی جلوش رو میگیره و در خیلی ها این حرص خفیف بروز میکنه ولی در بعضی ها هم به طور جنون آمیز بروز میکنه در طول تاریخ نمونه‌ش رو کم نداشتیم... _درسته که هستن کسایی که هیچی حالیشون نباشه ولی به طور کلی عموم آدمها درک میکنن که بدون اخلاقیات دنیا جهنم میشه و اصلا دیگه برای هیچ کس فضای امن زندگی و بهره بردن از مواهبش وجود نخواهد داشت بنابراین یه توافق عقلی بر سر رعایت اخلاقیات وجود داره _درسته دقیقا به اصل مطلب اشاره کردی بر اساس این توافق نانوشته شما نباید به ظلم و فساد و جرم و جنایت در دنیا دامن بزنی چون دامن خودت رو هم میگیره! مثلا دزدی نکن چون فضا ناامن میشه و دزدی باب میشه از خودتم دزدی میکنن. فهمیدی چی شد؟ بازم منافع خودت مطرح شد اصلا همه چیز خودتی طبیعی هم هست با این طرز تفکر اینجا فقط یه سوال دارم اونم اینکه اگر کسی اونقدری قوی باشه که مطمئن باشه ازش دزدی نمیکنن، منطقش چی میگه؟ خب معلومه دزدی کن. راحت باش منافع تو به خطر نمی افته هر کار خواستی بکن. الانم دارن همین کارو میکنن دیگه اینهمه باند و گنگ فساد و فحشا و قاچاق و سرقت مسلحانه ی سازمان یافته تو همین شهر و همین کشور و همه جای دنیا. حالا اینجا بیشتر... چون اصالت با منفعت خودته هیچ وقت اخلاقیات محکم و صددرصد شکل نخواهد گرفت.اکثر آدمایی که مرتکب تخلف نمیشن چون دوست ندارن و با روح و فطرتشون سازگاری نداره اما نکته ای که هست اینه که اگر حتی هر فردی بخواد بدون اعتقاد واحد اخلاقیات رو هم رعایت کنه، چون به فتوای شخصی عمل میکنه و به تعداد آدمها سلیقه و نظر در هر مقوله ای وجود داره دنیا شهر بی قانون میشه... حتی با وجودی که میگی اصول اخلاقی واضحه و همه میدونن مثلا دروغ بده دزدی بده عدل خوبه کمک کردن به دیگران خوبه اما وقتی عامل کنترل کننده کلی و ناظر بیرونی نباشه تعیین مصداقش و محاسبه صلاحدیدش به آدمها و نظرشون و باز منفعتشون واگذار میشه و باز نقطه سر خط. مثل وضعیت فعلی جهان... و آمارهایی که توی حوزه های مختلف وجود داره... چون هیچ مرزی وجود نداره همه چیز رهاست پس به راحتی قابل جابه جائیه... ژانت گفت: درسته و منم موافقم که بی دینی باعث گسترش بی اخلاقی میشه ولی دینداری از هر نوعش هم همیشه عامل اخلاق مداری نیست... کتایون فوری خط رو گرفت و رفت جلو: _بله بعضا اعتقاد غلط میتونه فجایعی بسیار بدتر از بی اعتقادی رو رقم بزنه اینو هم تجربیات عینی بشری میگه.... حس پیروزی خاصی توی صداش موج میزد... میدونستم منظورشون چیه! سر بلند کردم و به چشمهای ژانت خیره شدم:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 ░انّ الله یحب المطهّرین ░ خدا پاکدامنان را دوست دارد♥️🌿 - چشم و دل را ز غیر ببند ، خدا را خواهی دید !✨ ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌
⭕️ شهید مصطفی چمران: 🔰 من نمیگویم ولی فقیه معصوم است ولی ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد میکنند، خدا اجازه اشتباه به آن را نمی دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد. 🔻 ظهور بسیار نزدیک است
•••• ای‌شہید، پَرے براے پرواز ندارم!🕊 اما دلۍ دارم ڪہ در این هیاهوےغریب بہ یادت پرواز مے‌ڪند... :)🦋🙂 •♥️• ‌ᷝᷡᷝᷝᷝᷞ ♥️⃟🕊『 』
😍 اینو 👇👇 🍃🌸 جلوه ای از مراسم عروسی شهید مصطفی ردانی پور 👰🤵 عقدکنان مصطفی بود.اتاق تو در توی پذیرایی را زنانه کرده بودند و حیاط را برای مردها فرش انداخته بودند. یک مرتبه صدای بلندی که از کوچه به گوش می رسید، نگاه همه‌ی حاضران را به طرف در ورودی خانه برگرداند. "برای شادی روح آقا داماد صلوات!" صدای خنده و صلوات قاطی شد و در فضای کوچه و حیاط خانه پیچید. "برای سلامتی شهدای آینده صلوات!" مصطفی سر به زیر و خندان در میان همراهانش و دوشادوش شهید حسین خرازی وارد خیاط خانه شد. "صحیح و سالم بری رو مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست!" مهمانها هرچه سکه و نقل و شیرینی داشتند ریختند روی سر مصطفی که سرخ شده بود از خجالت. "در راه کربلا بی دست و بی سر ببینمت، صلوات بعدی رو بلندتر ختم کن!"😂 و صدای بلند صلوات اطرافیان .... مصطفی مثل همیشه شلوارنظامی‌اش را پوشیده وپیراهن ساده‌ی شیری رنگش را روی آن انداخته بود اما با این تفاوت که آنها را اتو کرده بود. بیشتر مهمانها از دوستان او بودند، بچه‌های جبهه یا همدرسان دوران طلبگی که حالا مجلس را دست گرفته بودند و به اختیار خود می‌چرخاندند. حاج حسین خطاب به ناصر گفت:" پاشو مجلس را گرم کن! مثلا عقدکنان رفیقمان است." ناصر در حالیکه با عجله کیکهای داخل دهانش را قورت می داد گفت: چشم فرمانده ! آنگاه پارچ آب را برداشت و سرکشید و بلافاصله بلند شد و وسط مجلس ایستاد، بی مقدمه و با صدایی که فقط خودش معتقد بود که زیباست! شروع به خواندن کرد: شمع و چراغ روشن کنید بسیجی‌ها رو خبر کنید امشب شبیخون داریم ببخشید امشب عروسی داریم... 😂😂 و دست زد و بقیه هم با او دم گرفتند و دست زدند : خمپاره بریزید سرشون امشب عروسی داریم... احمد گفت: ناصر ببینم کاری می کنی که عروس خانم همین امشب از آقا مصطفی تقاضای طلاق کنه یا نه؟ سحرگاه در آستانه اذان صبح ، خواهر مصطفی سراسیمه و حیران زده از خواب پرید. بی درنگ به سوی اتاق مصطفی رفت و در زد. یقین داشت که مصطفی در آن موقع در سجاده‌ی نماز شب در انتظار اذان صبح به تلاوت قرآن مشغول است. مصطفی آرام در را گشود و با چهره‌ی حیرت زده‌ی خواهرش مواجه شد که بریده بریده کلماتی بر زبان می راند: مصطفی... مصطفی!... به خدا قسم حضرت زهرا به همراه سیدی نورانی و بانویی دیگر در مراسم عروسی‌ات شرکت کردند. وقتی... وقتی خانم را شناختم عرضه داشتم: خانم جان! فدایتان شوم! قدم رنجه فرمودید! بر ما منت گذاشتید...اما شما و مراسم عروسی؟! فرمود: به مراسم ازدواج فرزندم مصطفی آمده‌ایم... اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟... و تعجب زده از خواب پریدم. یک مرتبه مصطفی روی زمین نشست ، دستهایش را روی زمین گذاشت و شروع کرد های های گریه کردن... مرتب زیر لب می گفت: فدایشان بشوم! دعوتم را پذیرفتند.😍❤️ کدام دعوت داداشی؟! تورو خدا به من هم بگو. چون خواستم مراسم عروسی ما مورد رضایت وعنایت امام زمان(عج) قرار گیرد، دعوتنامه‌ای برای آن حضرت و دعوتنامه‌ای برای مادربزرگوارشان حضرت زهرا(س) و عمه پرکرامتشان حضرت معصومه (علیهاالسلام) نوشتم. نامه اول را در چاه عریضه مسجد جمکران انداختم و نامه دوم را در ضریح حضرت معصومه... و اینک معلوم شد منت گذاشته‌اند و دعوتم را پذیرفته‌اند... حال خیالم راحت شد که مجلس ما مورد رضایت مولایمان امام زمان (عج) واقع گشته است. همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلى شكسته پنهان دارم در دفترخاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم آن روزها دروازه‌ی شهادت داشتیم ولی حالا معبری تنگ، هنوزهم برای شهید شدن فرصت هست باید دل را صاف کنیم. ( مقام معظم رهبری)
بسم الله الرحمن الرحیم 🖊سوره مبارکه اسراء آیه 23 🌺وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا 🌺پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسيدند، به آنان «اُف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو.... اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم با سلام خدمت دوستان گرامی صبح همگی بزرگواران بخیر روز خوبی داشته باشید
✳ این‌گونه قرآن بخوان! 🔻 می‌گوید پدرم یک جمله‌ای به من گفت که آن جمله برایم درس شد. یک روز صبح مشغول تلاوت بودم. پدرم گفت: چه می‌کنی؟ گفتم: قرآن می‌خوانم. گفت: قرآن را آن‌چنان بخوان که گویی بر نازل شده است. همین جمله مثل نقشی که روی سنگ کنده باشند در دلم اثر گذاشت و از آن به بعد به هر آیه‌ای که رسیدم، تا و نکردم رد نشدم. 👤 📚 ج۱ 📖 ص ۱۴۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوایت نکنم میمیرم حسین جان😭😭😭😭💙💙💙💙💙💐💐💐💐🌺🌺💚💚🌺💚🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌻 🔸حدیث قدسی: 🍀ای فرزند آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم آفریدم. 🌸.....🌸.....🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار زیبا عمرم تمام گشت به هجران روی تو ترسم شها به خاک برم ارزوی تو ☀️ فکر و خیال من شده ای چند گاه هست کی می شود راه بیایم به سوی تو؟ عشقی نمانده در دل ما از فراق تو ای یوسفم چگونه ببینیم روی تو 🍃ای که هستی ما منتظر بر تو ده یک نشان که ببینم اثر از کوی تو 🌼نادم که سالها طلب یاری ات نمود اذنی بده تا برسد بر سبوی تو 🌴💎❄️🌹❄️💎🌴 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌