زیارت عاشورا👆👆👆
بانوای دلنشین
🌷 #شهید محمد رضا تورجی زاده🌷
#بسبار_سوزناک
🌷 اللهم عجل لولیک فرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی همه دوستان بین الحرمین ان شاءالله
نماهنگ ترانه عشق.mp3
3.65M
....میراث جاودانه عشق
امام زمان🌹🍃🍃🍃🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
✅ کلام نور :
#سوره مبارکه حمد آیه 7
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ
راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدايت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان
✅✅✅
✅ حدیث روز :
#امام صادق علیه السلام
باء (بسم اللّه الرحمن الرحيم) بهاء (روشنى) خدا و سين آن سناء (بزرگى) خدا و ميم آن مجد (عظمت) خدا، و اللّه معبود همه چيز، رحمن مهربان به همه خلق، رحيم مهربان فقط به مؤمنان است.
الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّينُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِيمُ مَجْدُ اللَّهِ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ الْمِيمُ مُلْكُ اللَّهِ وَ اللَّهُ إِلَهُ كُلِّ شَيْ ءٍ الرَّحْمَنُ بِجَمِيعِ خَلْقِهِ وَ الرَّحِيمُ بِالْمُؤْمِنِينَ خَاصَّةً.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 114 ، ح 1 - محاسن ص 238 ، ح 213
✅✅✅
✅ احکام روز :
#کيفيت قنوت نماز
س: آيا مىتوان در قنوت نماز به زبان فارسى دعا کرد؟ (واجب و مستحبى)
ج) مانع ندارد.
#استفتائات مقام معظم رهبری
✅✅✅
✅ انرژی مثبت :
#زندگی
زندگی املاء نیست که آن را به ما بگویند! زندگی انشایی است که باید خود آن را بنگاریم.
✅✅✅
با سلام خدمت همه دوستان بزرگوار
صبح روز سه شنبه شما بخیر و نیکی
روز خوبی توام با سلامتی وموفقیت و سربلندی در پیش داشته باشید
روضه امام سجاد - @Maddahionlin.mp3
13.61M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴روضه امام سجاد علیه السلام
🌴هر سال از راه دور میومد مدینه
🎤حاج #محمودکریمی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
ای وای تو قلب این شام تار - @Maddahionlin.mp3
12.18M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴ای وای قلب سجاد بیقرار
🌴ای وای تو قلب این شام تار
🎤 #محمودکریمی
⏯ #زمینه
👌بسیار زیبا
🇺🇸🏃♂مي دوم تا شيطان را از خود دور كنم🏃♂ 🇺🇸
در کتاب « پرواز تا بی نهایت » به نقل از امير خلبان اكبر صياد بوراني آمده است : « در دوران تحصيل در آمريكا، روزي در بولتن خبري پايگاه "ريس" كه هر هفته منتشر مي شد، مطلبي نوشته شده بود كه توجه همه را به خود جلب كرد. مطلب اين بود؛ دانشجو بابايي ساعت ۲ بعد از نيمه شب مي دود تا شيطان را از خودش دور كند. من و عباس بابايي هم اتاق بوديم. ماجراي خبر بولتن را از او پرسيدم. او گفت: چند شب پيش بي خوابي به سرم زده بود. رفتم ميدان چمن پايگاه و شروع كردم به دويدن. از قضا فرمانده پايگاه با همسرش از ميهمانيِ شبانه بر مي گشتند. آنها با ديدن من شگفت زده شدند. كلنل ماشين را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم. او گفت: در اين وقت شب براي چه مي دوي؟! گفتم: خوابم نمي آمد خواستم كمي ورزش كنم تا خسته شوم. گويا توضيح من براي كلنل قانع كننده نبود. او اصرار كرد تا واقعيت را برايش بگويم. به او گفتم: مسائلي در اطراف من مي گذرد كه می ترسم شيطان با وسوسه هايش مرا به گناه بكشاند و در دين ما توصيه شده كه در چنين موقعي بدويم و يا دوش آب سرد بگيريم تا به گناه نیفتیم. آن دو با شنيدن حرف من، تا دقايقي مي خنديدند، زيرا با ذهنيتي كه نسبت به مسائل جنسي داشتند نمي توانستند رفتار مرا درك كنند. »
آیت الله بهجت (ره) می فرمودند: « از ما عمل چندانی نخواسته اند. مهم تر از عمل کردن، عمل نکردن است. تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن. همه می پرسند چه کار کنیم؟ من می گویم: بگویید چه کار نکنیم؟ و پاسخ این است؛ گناه نکنید. شاه کلید اصلیِ رابطۀ با خدا گناه نکردن است. »
💫💫 آثار و برکات اطعام حیوانات 💫💫
« رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : روزی مردی تشنه کام در حالی که عطش، او را سخت کلافه کرده بود به چاه آبی رسید. به درون چاه رفت و از آن آب نوشید و بالا آمد و سگی را دید که از شدت تشنگی زبان خود را بیرون آورده است و به خاک می مالد. مرد گفت: این سگ تشنه است. بار دیگر به درون چاه رفت و کلاه خود را پر از آب کرد، آن را به دهان گرفت و بالا آمد و سگ را آب داد. خداوند به پاس این محبت، وی را مورد مغفرت قرار داد. » [ بحار الانوار، ج۶۵ ، ذیل ح۲۴ ]
« شيخ رجبعلی خیاط مي گفت: شخصی از يكی از كوچههای قديمیِ تهران عبور میكرد. ناگاه چشمش در داخل جوی به سگی افتاد كه چند بچه داشت. بچهها به پستان مادر حمله میبردند ولی مادر از فرط گرسنگی قادر به شير دادن نبود و از اين وضع رنج میبرد. او بلافاصله به دكان كبابی در همان كوچه رفت و چند سيخ كباب گرفت و پيش آن سگ ريخت...، در سحر همان شب خداوند متعال به آن شخص عنايتی كرد كه گفتنی نيست. ( ظاهراً آن شخص خود جناب شيخ بوده اند ) » [ کیمیای محبت، ص۲۱۳ ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورۍ
باآلعلۍهرڪہ
درافتاد
ور افتاد..!✌️🏼
#بچههاےآسدعلے
#سواد_رسانه
#روشنگری
#مقاومت
#ما_ملت_امام_حسینیم #از_مکتب_حاج_قاسم
#صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین
امضایش این بود:
من کان لله کان الله له...
هرکه برای خدا باشد،
خدا برای اوست...
♥️🌷♥️🌷♥️
16-kargar-azan(www.rasekhoon.net).mp3
5.12M
اذان با صدای حاج محسن حاج حسنی کارگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیخ رجبعلی خیاط رضوان الله تعالی علیه
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
#پارت 4
حدود ساعت 6 عصر بود که زنگ منزل به صدا آمد. وقتی آرمان به آيفون جواب داد ، رویش را به عمه کرد و گفت:
دختری به نام (نفیسه) آمده و با مژگان کار دارد.
نفیسه، طبق چیزی که عمه مژگان تعریف کرد ، دختری با اندام معمولی، بسیار سر و زبان دار ، خونگرم، با مانتو و شلواری نسبتا جلف ، چسبان و صورتی رنگ که با رنگ شالش ست کرده بود ، بالا آمد و پس از سلام و علیک های متعارف، گفت:
مژگان باید هنوز خواب باشه ؟ درسته؟
عمه گفت : آره هنوز خوابه، کاری باهاش داشتی؟
نفیسه جواب داد :
آره ! اومدم پیشش، شنیدم دوباره تب کرده ، اومدم پیشش !
نفیسه از جریان تب مژگان خبر داشت . با خودشان فکر کردند که لابد مژگان با نفیسه تلفنی حرف زده و هماهنگ است. به همین خاطر ، وقتی نفیسه را به پذیرایی دعوت کردند نفیسه گفت:
اگر اجازه بدید برم پیش مژگان میخوام برم تو اتاقش ! اینجوری شاید مژگان هم راحت تر باشد.
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕
نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
#پارت 5
عمه مخالفتی نکرد ،اما قبلش برای اینکه مژگان ناراحت نشود، زودتر می رود و مژگان را مثلا بیدار میکند و کمی اتاق را هم مرتب می کند. تا به پشت سرش نگاه میکند، نفیسه را می بیند که دم اتاق هست و با لبخند می گوید :
راحت باشید ! خونه ما هم همین جوریه ، بالاخره آدم داره توش زندگی می کنه .شما به کارتون برسید عمه جون !
حدودا نیم ساعتی طول می کشد و عمه می بیند که هیچ خبری نیست و به همین خاطر دو تا لیوان شربت به اتاق مژگان میبرد. ادب حکم می کرد که در بزند، در می زند وقتی در را باز میکند ، میبیند که مژگان سرش را روی پاهای نفیسه گذاشته و چشمانش هم نیمه باز است ، نفیسه هم آرام آرام دارد موهای مژگان را نوازش می کند.
دیدن این صحنه برای عمه خیلی خوشایند بود ؛ چون می دید که برادرزاده داغدارش چطور با دوستش آرامش پیدا کرده است و از تب و لرز بی مادری هم خبری نیست و همه چیز دارد خوب پیش می رود.
آمد و رفت نفیسه به منزل مژگان روز به روز بیشتر شد و هر روز هم آرامش و حال مژگان بهتر از قبل می شد. حتی مواقعی که عمه نمیتوانست به خانه مژگان بیاید و از برادرزاده هایش مراقبت کند ، برای نفیسه زنگ میزده است. نفیسه هم طوری زود خودش را به آنها می رساند که انگار پشت در بوده و منتظر زنگ عمه خانم !!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕
نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
#پارت 6
تیپ های راحتی نفیسه در خانه مژگان خیلی متفاوت بود، به گونه ای که حتی آرمان 12 ساله هم از دیدن نفیسه ( که دیگر به او آبجی نفیسه می گفت ) لذت می برد و به راحتی با هم نشست و برخاست می کردند .
مژگان کم کم داشت برای ترم جدید آماده می شد که یک روز خیلی اتفاقی از کنار حمام خانه شان رد می شود . صدای خفیف و آرامی به گوشش می رسد ، خوب که دقت می کند می شنود که صدای آرمان هست ، میفهمد که آرمان 12 ساله دارد خودارضایی میکند ......با کمال تاسف .
خیلی به هم میریزد و ناراحت می شود . این مسئله ، روزها فکرش را مشغول می کند و چون مادرشان فوت کرده بوده است ، به عنوان خواهر بزرگتر خیلی غصه برادرش را میخورد ؛ اما این غصه را نمی توانسته به کسی بگوید و آبروی برادرش را پیش کسی ببرد .
تا اینکه یک روز که نفیسه خانه شان بود ، سر صحبت را باز می کند و شروع می کند درباره آرمان با مژگان حرف زدن و اینکه چقدر آرمان پسر گلی هست و دلش می خواسته یه برادر هم سن و سال آرمان داشته باشد و از این حرف ها.
مژگان که موقعیت را مناسب دید ، شروع به صحبت کرد و گفت :
یه غصه ای از آرمان توی دلمه که نمی دونم چیکار کنم دارم دیوونه می شم ، حتی جرات نکردم به بابا بگم . می دونم که بدتر می شه ، حتی نمیتونم مستقیما با خودش حرف بزنم ، اصلا فکرش نمیکردم و خیلی ناراحتم .
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕
نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
@Fanous استیکر در ایتا.mp3
5.28M
دلم تنگِ واسه همون روزایــے
که زانو به زانو نفس تو نفس😭
خودت میدونی قصهے اربعین
روی قلب زارم چه داغـ💔ــے شده
ببین خستهم از کار دنیا چــقدر
دلم تنگِ چاے عراقی شده😭😭
#اربعین