eitaa logo
شجره طیبه🍃
157 دنبال‌کننده
415 عکس
384 ویدیو
18 فایل
این کانال شامل نکات فرزند آوری و فرزندپروری،داستانهای کودکانه،نکات اخلاقی و تربیتی ،تدابیر بارداری . شجره طیبه🍃 بفرست برای دوستت گامی در جهت فرزند آوری و تربیت فرزند ☺️ https://eitaa.com/shaghareye_tayebe انتشار با لینک
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو خواب دیدم که کفشم پاره شده حسابی دویدمو دویدم کنار نهر آبی یه کفشدوزک و دیدم قشنگ و خال خالی می دوخت یه کفش پاره چقدر تمیز و عالی اون کفشمو درست کرد فقط با یه اشاره انگار که توی دستش عصای جادو داره 🌸🍂🍃🌸 کانال بچه های👧🏻👦🏻 رنگین کمانی🌈🌈 جهت دعوت و عضویت👇👇 در کانال بچه های👦🏻👧🏻رنگین کمانی 🌈🌈🎉 @bachehayeranghinkamani🔷🔷🎉🎉🌈🌈🎉🎉👌👌👌👌👌👌🎈🎈🎈🎈🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان دوستان نیم وجبی ❤️😍🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شجره طیبه🍃
بریم ببینیم تو یخچال چی داریم🍉😜🍉😜 #گیف @bachehayeranghinkamani
حکایت محمد طاهای خونه ما ....دقیقا اینجوری میره از یخچال خوراکی بر میداره 😁😂😁😂😁😂😁😂🥝🥥🍍🍑🍒🍎🍏🍐🍊🍋🍌🍉🍇🍓🍈🥒🥦🥨🥖🌭🍔🍖🍗🥩🥓
بچه های نازنم آماده ی قصه شبمون باشید 😘🎈🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👏👏👏👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کو؟؟؟ قورقوری از توی برکه بیرون پرید. کنار برکه نشست. به عکس خودش که توی آب برکه افتاده بود نگاه کرد. با خودش گفت:«به به چقدر زیبا و بزرگ شدم» یک دفعه چشمش به جای خالی دمش افتاد! با چشمان گرد گفت:«ای وای دمم، دم قشنگم کو؟» به اطراف نگاه کرد خبری از دم نبود. پرید توی برکه و همه جا را خوب نگاه کرد. اما خبری از دم نبود. کنار برکه روی تخته سنگی نشست. با خودش گفت:«قور قور دیشب کنار برکه بازی کردم شاید همین اطراف افتاده باشه» راه افتاد. کمی جلوتر بین بوته‌ها چیزی دید. داد زد:«اخ جون دمم دم قشنگم» جلو رفت دستش را دراز کرد. خواست دم را بردارد که یک دفعه دم تکان خورد و از بین بوته‌ها مارمولک بیرون خزید. به قورقوری نگاه کرد و گفت:«با دم من چیکار داری؟!» قورقوری سرش را پایین انداخت و گفت:«ببخشید» و رفت. هنوز خیلی از برکه دور نشده بود که بین صخره‌ها چیزی دید. جلو رفت. داد زد:«اخ جون دمم دم قشنگم» دستش را دراز کرد خواست دم را بردارد که یک دفعه دم تکان کرد و مار بزرگی از لای صخره‌ها بیرون خزید. قورقوری تا مار را دید از جا پرید و با سرعت از آن‌جا دور شد. هنوز داشت نفس نفس می‌زد که پشت یک درخت چیزی دید. جلو رفت. داد زد:«اخ جون دمم دم قشنگم» خواست دستش را دراز کند و دم را بردارد که یاد مار افتاد. ترسید کمی فکر کرد. آرام گفت:«اهای کسی اون‌جاست؟» دم تکان نخورد. این‌بار بلندتر گفت:«اهای کسی اونجاست؟» دم تکان نخورد. جلو رفت آرام دستش را دراز کرد خواست دم را بردارد که یک دفعه دم تکان خورد و از پشت درخت یک موش کور بیرون پرید. موش کور چشمانش را مالید و گفت:«کی به دم من دست زد؟ کی بود که نگذاشت من بخوابم؟» قورقوری سرش را پایین انداخت و گفت:«ببخشید» راه افتاد که برود. موش کور صدایش کرد:«کجا؟ دنبال چی می‌گردی؟ چرا این‌قدر ناراحتی؟» قورقوری برگشت. کنار موش کور نشست و گفت:«دمم دم قشنگم رو گم کردم!» موش کور با چشمان گرد پرسید:«مگه قورباغه‌ها وقتی بزرگ می‌شن بازم دم دارن؟» قورقوری با دهان باز به موش کور نگاه کرد. موش کور لبخند زد و ادامه داد:«قورباغه‌ها که بزرگ می‌شن دمشون کم کم از بین می‌ره تو چطور تا امروز متوجه نشدی دمت داره کوچیک می‌شه؟» قورقوری دستی به سرش کشید و جواب داد:«انقدر مشغول بازی بودم که اصلا نفهمیدم!» موش کور خندید:«حالا هم برو بازی کن» قورقوری سرش را بالا گرفت:«نه باید برم دنبال کار من دیگه بزرگ شدم» چشمکی به موش کور زد و به برکه برگشت. کو؟؟؟ قورقوری از توی برکه بیرون پرید. کنار برکه نشست. به عکس خودش که توی آب برکه افتاده بود نگاه کرد. با خودش گفت:«به به چقدر زیبا و بزرگ شدم» یک دفعه چشمش به جای خالی دمش افتاد! با چشمان گرد گفت:«ای وای دمم، دم قشنگم کو؟» به اطراف نگاه کرد خبری از دم نبود. پرید توی برکه و همه جا را خوب نگاه کرد. اما خبری از دم نبود. کنار برکه روی تخته سنگی نشست. با خودش گفت:«قور قور دیشب کنار برکه بازی کردم شاید همین اطراف افتاده باشه» راه افتاد. کمی جلوتر بین بوته‌ها چیزی دید. داد زد:«اخ جون دمم دم قشنگم» جلو رفت دستش را دراز کرد. خواست دم را بردارد که یک دفعه دم تکان خورد و از بین بوته‌ها مارمولک بیرون خزید. به قورقوری نگاه کرد و گفت:«با دم من چیکار داری؟!» قورقوری سرش را پایین انداخت و گفت:«ببخشید» و رفت. هنوز خیلی از برکه دور نشده بود که بین صخره‌ها چیزی دید. جلو رفت. داد زد:«اخ جون دمم دم قشنگم» دستش را دراز کرد خواست دم را بردارد که یک دفعه دم تکان کرد و مار بزرگی از لای صخره‌ها بیرون خزید. قورقوری تا مار را دید از جا پرید و با سرعت از آن‌جا دور شد. هنوز داشت نفس نفس می‌زد که پشت یک درخت چیزی دید. جلو رفت. داد زد:«اخ جون دمم دم قشنگم» خواست دستش را دراز کند و دم را بردارد که یاد مار افتاد. ترسید کمی فکر کرد. آرام گفت:«اهای کسی اون‌جاست؟» دم تکان نخورد. این‌بار بلندتر گفت:«اهای کسی اونجاست؟» دم تکان نخورد. جلو رفت آرام دستش را دراز کرد خواست دم را بردارد که یک دفعه دم تکان خورد و از پشت درخت یک موش کور بیرون پرید. موش کور چشمانش را مالید و گفت:«کی به دم من دست زد؟ کی بود که نگذاشت من بخوابم؟» قورقوری سرش را پایین انداخت و گفت:«ببخشید» راه افتاد که برود. موش کور صدایش کرد:«کجا؟ دنبال چی می‌گردی؟ چرا این‌قدر ناراحتی؟» قورقوری برگشت. کنار موش کور نشست و گفت:«دمم دم قشنگم رو گم کردم!» موش کور با چشمان گرد پرسید:«مگه قورباغه‌ها وقتی بزرگ می‌شن بازم دم دارن؟» قورقوری با دهان باز به موش کور نگاه کرد. موش کور لبخند زد و ادامه داد:«قورباغه‌ها که بزرگ می‌شن دمشون کم کم از بین می‌ره تو چطور تا امروز متوجه نشدی دمت داره کوچیک می‌شه؟» قورقوری دستی به سرش کشید و جواب داد:«انقدر مشغول بازی بودم که اصلا نفهمیدم!» موش کور خندید:«حالا هم برو بازی کن» قورقوری سرش را بالا گرفت:«نه باید برم دن
بال کار من دیگه بزرگ شدم» چشمکی به موش کور زد و به برکه برگشت. @bachehayeranghinkamani 🔷🔷🔷🔷🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا