eitaa logo
「 شھـادت + دهــ‌‌⁸⁰ـه 」
638 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
بـه‌نـام‌خـداونـدمـھـربان🌱 ‌ مـا‌دهـه‌هشـتادیـا،تـا‌ظـھـورمنـجی جـھانـیان‌ازپـای‌نخـواهیم‌نـشسـت‌ تـا‌شـھـادت‌دررکـاب‌مـولا✌️🏻😎 ‌ 📞📻 ¦ ارتـبـاط‌بـا‌مـا : @a22111375 📞📻 ¦ نـاشـنـاسـمـون: https://harfeto.timefriend.net/16090015668784
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 در محوطه بودیم ، ساعت ۴ عصر محمد گفت ، سرم درد می کند ، چند قطره خون از بینی اش آمد و روی زمین افتاد . او را به بهداری بردند ، همه دلشان می خواست اتفاقی نیفتاد ، اما محمد دلاور خیبری به شهادت رسید بود . برای محمد تشییع باشکوهی برگزار شد ، در کیسه شخصی محمد یک کاغذ کوچک بود که حکم وصیت داشت ، در روی آن نوشته بود ، 👈 اسارت در راه عقیده ، عین آزادی است .... 📕 ستارگان خاکی ، ج22ص82 @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🌸🍃 كم‌ كم زمستان به پایان می رسید و بهار نزدیک بود. ارشد آسایشگاه از عراقی ها اجازه گرفت که برای برگزاری جشن نوروز به تزئین آسایشگاه بپردازیم. با امکانات کم از قبیل کاغذ ، زرورق سیگار و مقداری رنگ ، آسایشگاه را قدری سر و سامان دادیم و در اسارت به انتظار بهار نشستیم. در برگزاری مراسم سنتی نوروز که از دیر باز با فرهنگ غنی و پر محتوی اسلام عجین شده است عبارت جالبی نیز نوشتیم و به دیوارها نصب نمودیم که از میان این عبارات دعای ، امن یجبین بسیار چشمگیر بود. قبل از تحویل سال یکی از مسئولین عراقی وارد آسایشگاه شد و چشمش به این نوشته قرآن برخورد کرد و بسیار برافروخته شد و شروع به داد و بیداد کرد و گفت ، مگر ما به شما ظلم کرده ایم که شما این آیه را نوشته اید!؟ ما به شما پتو ، لباس ، کفش دادیم حالا ظالم هستیم. در این حال یکی بچه ها به خود جرات داد و گفت سیدی این آیه قرآن که بد نیست. عراقی بیشتر برافروخته شد و گفت ، اگر شما می خواهید قرآن بنویسید که در آن خیر باشد نه آیه ای که مایه شر و بدی است ! بعد دستور داد به هر طریقی که می شود نوشته را پاک کنیم و تعدادی از بچه ها را که در این خصوص فعالیت داشتند تنبیه شوند.... راوی : علی اکبر علی اکبری @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌸 ‌‌ساعات‌ اوليه ‌ی‌ اسارت‌ بود. آن‌ اسير هم‌ دستش‌ قطع‌ شده‌ بود ، وقتی‌ خورشيد وسط‌ آسمان‌ رسيد ، صدای‌ اذانش‌ همه‌ را به‌ هيجان‌ آورد ، اميد در دلهامان‌ زنده‌ شد ، عده ‌ای‌ ايستاده‌ و بسياری هم‌ نشسته‌ نماز خواندند. ‌‌وقتی‌ نماز را خواندم ، رفتم‌ تا با او مصافحه‌ كنم ؛ اما او كه‌ ضعف‌ و ناتوانی‌ ناچارش‌ كرده‌ بود تا نشسته‌ نماز بخواند ، روی‌ زمين‌ افتاده ، تكان‌ نمی ‌خورید ، شوكه‌ شدم ، همه ‌ی وجودم‌ غم‌ و اندوه‌ شد. ‌‌به‌ ياد اذانش ! ، خيلی‌ نشاط ‌آور بود ، گويا همه ‌ی‌ توان‌ بازمانده ‌اش‌ را در طنين‌ الله‌ اكبرِ‌ اذانش‌ جمع‌ كرده‌ بود.... 📕 شهدای غریب @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🍃 ‌‌سكوتی‌ ناگهانی و بهت‌آور همه ‌ی اردوگاه‌ را پوشاند ، همه‌ به‌ آسايشگاه ‌12 می ‌نگريستند ؛ با چشمهايی‌ كنجكاو و بی ‌تاب . ‌‌چهار نگهبان‌ عراقی‌ با چند نفر از اسيران‌ داخل‌ بودند ، هيچ‌ كس‌ هم‌ اجازه‌ ‌ ورود نداشت. ‌‌لحظاتی‌ بعد ، صدای‌ خشن‌ عراقی را شنيديم‌ كه‌ می ‌خواست‌ جمعيت‌ را كنار بزند تا دو نفر از اسرا جسد نحيف‌ نادر را از آسايشگاه‌ بيرون‌ بياورند. ‌‌يكباره‌ پرده ‌‌ سكوت‌ پاره‌ شد و صدای‌ گريه‌ به‌ آسمان‌ رفت. پيكر اولين‌ شهيد اردوگاه‌ روی دستها به‌ سوی‌ در می ‌رفت ، در باز شده‌ بود ؛ اما نه‌ برای‌ ما ، برای جسد بی ‌جان‌ نادر..... 📕 شهدای غریب اسارت @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞