「 شھـادت + دهــ⁸⁰ـه 」
#خاطرات_شهدا 🕊
یک شب🌙 قبل از شروع عملیات بیت المقدس، حسین تو سنگر خوابیده بود، دوستانش وارد سنگر می شوند، با ورودشان در سنگر بوی عطر و گلاب مستشان می کنند؛ بوی عطر از بدن حسین بود؛ آنقدر از این بو مست شده بودند که حسین را از خواب بیدار کردند، به او گفتند: «حسین این چه عطری ست که زده ای؟ چقدر خوش بوست گیج مان کرده بده تا ما هم بزنیم»
حسین با چشمانی👀 خواب آلود گفت: «عطر کجا بود؟ اصلاً من عطری ندارم؟ دیوانه شدید؟ بیائید مرا بگردید»
ولی دوستانش قبول نمی کردند، لحظاتی گذشت، حسین کاملاً هوشیار شده بود و به دوستانش با تُندی گفت: «چرا مرا از خواب بیدار کردید؟ داشتم خواب می دیدم »
گفتند: «چه خوابی؟»
نگفت با اصرار زیاد حسین را به حرف آوردند... حسین با چشمانی اشک بار گفت: «امام زمان(عج) را سوار بر اسب سفید در خواب دیدم که به من فرمود: «به زودی شهید می شوی» 🕊
خواب امام زمان(عج) او را خوش بو کرده بود دوستانش می گفتند: «در حین عملیات تیری به حسین خورد و حسین را به زمین انداخت او با همان حال قرآن را باز کرد و مشغول به تلاوت قرآن شد بچه ها می خواستند او را به عقب برگردانند ولی او مخالفت کرد»❌
حسین گفت: «بچه ها با من کاری نداشته باشید مگه امام زمان(عج) را نمی بینید؛ بروید جلو، پیش امام زمان(عج) ، مرا وِل کنید »
#نقل_از_مادر_شهید 🌷
#شهید_سیدحسین_گلریز✨
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌠
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞