#سخن_بزرگان❤️
#آیت_الله_جاودان
هـر چـه بیشـتـر در طـول روز حـرف زده باشـی ، نمـازت شلوغـتـر است . اگـر کلا تمـام روز من مـواظب #نگاه هایم بودم، مـواظـب زبانـم بـودم ، مـواظب گـوشـم بودم ، مواظب غذایی که میخورم بودم، نمازم جمع تر است. این قطعی است، دو دو تا چهار تاست
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#آیت_الله_جاودان
هـر چـه بیشـتـر در طـول روز حـرف زده باشـی ، نمـازت شلوغـتـر است . اگـر کلا تمـام روز من مـواظب #نگاه هایم بودم، مـواظـب زبانـم بـودم ، مـواظب گـوشـم بودم ، مواظب غذایی که میخورم بودم، نمازم جمع تر است. این قطعی است، دو دو تا چهار تاست
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
رفته بودم خونه عموم ؛ گفت بده ببینم تو گوشیت چی داری ؟
یکم مکث کردم و با #توکل به خدا بهش دادم :
داشتم فکر میکردم ...
مثلا اگه #امامزمان بخواد تو گوشیامونو نگاه کنه ، خجالت زده میشیم یا ...؟
اصلا #گوشی به کنار ...
یه #نگاه به دلمون بندازه چی ؟
#التماستفکر...🌸
#گُـمـنـٰامـ_نِـوِشـتـ
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🔴 #رفیـــق_شهیــــد🕊
🍁چشم هایمان را بسته ایم
روی #نگاه هایتان!
اما شما #چشم بر نگیرید
از حال و روزهای ما
محتاج #نگاهتان هستیم💔
🎖شهید مهدی زین الدین
🔻ولادت:۱۳۳۸/۰۷/۰۱
🔸شهادت:۱۳۶۳/۰۸/۲۷
🎖شهید بابک نوری هریس
🔻ولادت:۱۳۷۱/۰۷/۲۱
🔸شهادت:۱۳۹۶/۰۸/۲۷
#سالگرد_شهادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🗣خانوووووووووم......شماره بدم؟
🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگله چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟
☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️
بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔
🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد...
🌸روزی به امامزاده ی نزدیک #دانشگاه رفت…
👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد
خسته… انگار فقط آمده بود #گریه کند…
دردش گفتنی نبود…!!!
🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد
وارد #حرم شد و کنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا کمکم کن…
☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار #ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان #زیارت کنن!!!‼️
😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…
💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
😯 انگار محترم شده بود… #نگاه #هوس_آلودی تعقیبش نمی کرد!‼️
🌼احساس #امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام #مستجاب
شده باشه!!!!
🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یک لحظه به خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزاده را سر جایش نگذاشته…!☺️