eitaa logo
「 شھـادت + دهــ‌‌⁸⁰ـه 」
638 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
بـه‌نـام‌خـداونـدمـھـربان🌱 ‌ مـا‌دهـه‌هشـتادیـا،تـا‌ظـھـورمنـجی جـھانـیان‌ازپـای‌نخـواهیم‌نـشسـت‌ تـا‌شـھـادت‌دررکـاب‌مـولا✌️🏻😎 ‌ 📞📻 ¦ ارتـبـاط‌بـا‌مـا : @a22111375 📞📻 ¦ نـاشـنـاسـمـون: https://harfeto.timefriend.net/16090015668784
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸 هرچه به عنوان هدیه ی عروسی بهمان دادند ، جمع کردیم کنارهم. به من گفت ، ما که اینارو لازم نداریم ، حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟ گفتم ، مثلا چی؟! گفت ، کمک کنیم به جبهه ! گفتم ، قبول! بردمشان در مغازه ی لوازم منزل فروشی ، همه شان را دادم ، ده ، پانزده تا کلمن گرفتم برای جبهه... 📕 یادگاران @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🍃 از همان سالهای کودکی نماز میخواند☺️ و روزه می‌گرفت👌.صبح‌ها که خواهرهایش را برای نماز صدا می‌کردم،می‌دیدم محسن زودتر بلند می‌شود.پدرش هم بعد از نماز صبح،با صدای بلند قران می‌خواند🙂.می‌گفت:بذار صدای قران تو گوش👂 بچه‌ها بپیچه. ماه رمضان سحری صدایش نمی‌زدم که روزه نگیرد؛اما وقتی می‌دیدم بی‌سحری تا افطار گرسنه و تشنه می‌ماند مجبور می‌شدم صدایش کنم☹️.نه که نخواهم روزه بگیرد،می‌دیدم از خواهر برادرهایش ضعیف‌تر است، دلم می‌سوخت.می‌گفتم:بذار به تکلیف برسی،بعد☺️. بزرگ که شد،زیاد روزه می‌گرفت.نذر می‌کرد.صبح‌ها صبحانه می‌گذاشتم،می‌آمدم می‌دیدم نخورده و رفته😕.بعد که میآمد،میگفت روزه‌ام.نمازش را همیشه اول وقت میخواند.💚 @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
می‌گفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم! در نجف روال زندگی هادی همین بود. یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد. یکبار گفتم ، آخه پسر این چه کاریه؟ تو پول بگیر ولی کمتر ، تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا می‌کنی. نگاهی به چهره من انداخت و گفت ، حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن. من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند. یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند ، مادرم یک میلیون تومان پول می خواست. شب طبق معمول رفتم حرم حضرت امیر (ع) ، کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت ، این پاکت مال شماست. فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم ، یک میلیون تومان پول داخل آن بود.... 📕 پسرک فلافل فروش @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🍃🌺🍃 میگفت ، دوست دارم ، زندگی ای داشته باشم که ، اگر کسی به فرش زیر پام نیاز داشت ، کوتاهی نکنم ! عروسی که کرد ، پدرش به او یک فرش هدیه داد ، آن را به نیازمندی بخشند ،و برای خودش موکت خرید ..... 📕 ستارگان خاکی ، ج22ص67 @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🌺🌺 هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش ! گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه ‌های مردم گردنمه . گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون ! گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون..... 📕 ستارگان خاکی ، ج22ص69 @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌹 🌹🌹 حسینیه مشکل داشت، مداح هم نداشتیم. چند روزی زیارت عاشورا تعطیل شد. وقتی فهمید، عصبانی شد و بازخواستم کرد. می گفت: لازم نیست حتماً یک نفر خوش صدا دعا بخواند. مهم با صدای خوب خواندن نیست، مهم این است که توی جبهه اسلام، خواندن زیارت عاشورا فراموش نشود. روای : همرزم شهید @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🍃 شهید کریمی نسبت به اصول و قواعد مبین اسلام بسیار مقید بود👌 و برپایی نماز اول وقت و حضور در جمعه را از وظایف خود می دانست.💯 پایبندی به روابط و سعی و تلاش❗️ در تربیت و پرورش اسلامی و انسانی فرزندان 👨👧👦نیز از جمله راسخ شهید احمد کریمی به حساب می آمد.☺️ 📎پیشمرگ روح الله @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🌺🌺 ✨ در یکی از عملیات ها که بر عليه منافقین بود ، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. من موشک ها را آماده کرده بودم ، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. ایشان از عمق عراق تماس گرفت که: مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت: بگو چقدر می ارزد. گفتم: مثلاً شش هزار دلار. گفت: مقدم نزن اینها اینقدر نمی ارزند. خیلی بعید است ، شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هر كـسى دوست دارد اگر کارش تمام است ، تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد. ولی سردار کاظمی در کوران عملیات ، بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مثل مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند ، کمی صبر کرد نکند هوای نفس ، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد..... راوى: شهيد سردار حسن تهرانى مقدم @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🌺🍃 شهید رضوان نسبت به اهل خانه 🏡بسیار عاطفی و مهربان بود. تا جایی که هرگاه از عملیات بازمی‌گشت و به بیروت می‌رسید، با وجود خستگی‌های 😰زیاد، همان نیمه‌شب با پای پیاده چند ساعت راه می‌آمد تا به شعث برسد و چند ساعتی⏰ بیش‌تر کنار همسر و فرزندانش باشد. او سعی می‌کرد در کنار مشغله‌های فراوان، جای خالی خود را با محبت بیش‌تر و بازی با بچه‌ها👧 پر کند. در میان جوانانی که تازه وارد شاخه نظامی و جبهه‌ها شده بودند نیز به‌خاطر حسن خلق،آموزش دلسوزانه❣ و کمک‌هایی که بی هیچ ادعایی به آن‌ها می‌کرد بسیار محبوب بود👌 شهیدحزب الله @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🌸✨ شب دهم عملیات بود ، توی چادر دور هم نشسته بودیم ، شمع روشن بود ، صدای موتور آمد ، چند لحظه بعد کسی وارد چادر شد . تاریک بود ، صورتش را ندیدیم ، گفت ، توی چادرتون یه لقمه نون و پنیر پیدا می شه ؟!! از صداش معلوم بود خسته است ، بچه‌ها گفتند ، نه چیزی نداریم !! رزمنده خوش سیما و دوست داشتنی با لبخند از پیشمان رفت . از عقب بیسیم زدند که حاج مهدی نیامده آن جا ؟! گفتیم ، نه ! گفتند ، یعنی هیچ کس با موتور نیامده اون طرف ؟!!!!! 📕 ستارگان خاکی ، ج22 ص46 @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊 ✍ #سیره_شهدا هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش ! گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه ‌های مردم گردنمه . گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون ! گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون..... 🌹 #سردارشهیدمهدی_زین_الدین 📚 ستارگان خاکی @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🌺🍃 امیر علاقه بسیاری به اهل بیت (ع) و به خصوص امام حسین (ع) داشت❤️؛ به نحوی‌که در ایام محرم پس از پایان ساعت اداری مستقیم به مسجد رفته و در آشپزخانه کمک می‌کرد. با شروع مراسم عزاداری نیز به عنوان میان‌دار سینه‌زنان در مسجد حضور پیدا می‌کرد و برای مظلومیت آقا اشک می‌ریخت.😔 مردی فداکار، پرتلاش و قدردان بود که همیشه من را همسری قانع، مهربان و حسابگری دقیق در زندگی می‌دانست👌 در طی سه سال زندگی مشترک با شهید، هر شب دو رکعت نماز به نیت (عج) و سپس همسرم می‌خواندم☺️ و وی را بیمه امام زمان (عج) کرده بودم. حتی گوسفندی خریدم و عقیقه کردم؛ اما سرنوشت ما تقدیر دیگری بود....🍃 @Shahadat_dahe_hashtad کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞