🌸🌸🌸
#سیره_شهدا
هرچه به عنوان هدیه ی عروسی بهمان دادند ، جمع کردیم کنارهم.
به من گفت ، ما که اینارو لازم نداریم ، حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟
گفتم ، مثلا چی؟!
گفت ، کمک کنیم به جبهه ! گفتم ، قبول!
بردمشان در مغازه ی لوازم منزل فروشی ، همه شان را دادم ، ده ، پانزده تا کلمن گرفتم برای جبهه...
#شهیدمهدی_باکری
📕 یادگاران
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیره_شهدا 🌺🍃
از همان سالهای کودکی نماز میخواند☺️ و روزه میگرفت👌.صبحها که خواهرهایش را برای نماز صدا میکردم،میدیدم محسن زودتر بلند میشود.پدرش هم بعد از نماز صبح،با صدای بلند قران میخواند🙂.میگفت:بذار صدای قران تو گوش👂 بچهها بپیچه.
ماه رمضان سحری صدایش نمیزدم که روزه نگیرد؛اما وقتی میدیدم بیسحری تا افطار گرسنه و تشنه میماند مجبور میشدم صدایش کنم☹️.نه که نخواهم روزه بگیرد،میدیدم از خواهر برادرهایش ضعیفتر است، دلم میسوخت.میگفتم:بذار به تکلیف برسی،بعد☺️. بزرگ که شد،زیاد روزه میگرفت.نذر میکرد.صبحها صبحانه میگذاشتم،میآمدم میدیدم نخورده و رفته😕.بعد که میآمد،میگفت روزهام.نمازش را همیشه اول وقت میخواند.💚
#شهید_محسن_حججی
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیره_شهدا
میگفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم!
در نجف روال زندگی هادی همین بود.
یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد.
یکبار گفتم ، آخه پسر این چه کاریه؟
تو پول بگیر ولی کمتر ، تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا میکنی.
نگاهی به چهره من انداخت و گفت ، حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن.
من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند.
یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند ، مادرم یک میلیون تومان پول می خواست.
شب طبق معمول رفتم حرم حضرت امیر (ع) ، کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت ، این پاکت مال شماست.
فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم ، یک میلیون تومان پول داخل آن بود....
#شهیدهادی_ذوالفقاری
📕 پسرک فلافل فروش
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🍃🌺🍃
#سیره_شهدا
میگفت ، دوست دارم ، زندگی ای داشته باشم که ، اگر کسی به فرش زیر پام نیاز داشت ، کوتاهی نکنم !
عروسی که کرد ، پدرش به او یک فرش هدیه داد ، آن را به نیازمندی بخشند ،و برای خودش موکت خرید .....
#شهیدحاج_عبدالله_ضابط
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص67
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🌺🌺
#سیره_شهدا
هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش !
گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه های مردم گردنمه .
گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون !
گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون.....
#سردارشهیدمهدی_زین_الین
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص69
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌹 #سیره_شهدا
🌹🌹 #شهید_میرقاسم_میرحسینی
حسینیه مشکل داشت، مداح هم نداشتیم. چند روزی زیارت عاشورا تعطیل شد. وقتی فهمید، عصبانی شد و بازخواستم کرد.
می گفت: لازم نیست حتماً یک نفر خوش صدا دعا بخواند. مهم با صدای خوب خواندن نیست، مهم این است که توی جبهه اسلام، خواندن زیارت عاشورا فراموش نشود.
روای : همرزم شهید
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
شهید کریمی نسبت به #رعایت اصول و قواعد #دین مبین اسلام بسیار مقید بود👌 و برپایی نماز اول وقت و حضور در #نماز جمعه را از وظایف خود می دانست.💯 پایبندی به روابط #خانوادگی و سعی و تلاش❗️ در تربیت و پرورش اسلامی و انسانی فرزندان 👨👧👦نیز از جمله #اعتقادات راسخ شهید احمد کریمی به حساب می آمد.☺️
📎پیشمرگ روح الله
#شهید_احمد_کریمی
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
🌺🌺🌺
#سیره_شهدا ✨
در یکی از عملیات ها که بر عليه منافقین بود ، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. من موشک ها را آماده کرده بودم ، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود.
ایشان از عمق عراق تماس گرفت که:
مقدم آماده ای؟ گفتم: بله.
گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت: بگو چقدر می ارزد.
گفتم: مثلاً شش هزار دلار. گفت: مقدم نزن اینها اینقدر نمی ارزند.
خیلی بعید است ، شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند.
هر كـسى دوست دارد اگر کارش تمام است ، تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد.
ولی سردار کاظمی در کوران عملیات ، بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت.
می دانید چرا؟ چون مثل مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند ، کمی صبر کرد نکند هوای نفس ، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد.....
#شهیداحمد_کاظمی
راوى:
شهيد سردار حسن تهرانى مقدم
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
شهید رضوان نسبت به اهل خانه 🏡بسیار عاطفی و مهربان بود. تا جایی که هرگاه از عملیات بازمیگشت و به بیروت میرسید، با وجود خستگیهای 😰زیاد، همان نیمهشب با پای پیاده چند ساعت راه میآمد تا به شعث برسد و چند ساعتی⏰ بیشتر کنار همسر و فرزندانش باشد. او سعی میکرد در کنار مشغلههای فراوان، جای خالی خود را با محبت بیشتر و بازی با بچهها👧 پر کند. در میان جوانانی که تازه وارد شاخه نظامی و جبههها شده بودند نیز بهخاطر حسن خلق،آموزش دلسوزانه❣ و کمکهایی که بی هیچ ادعایی به آنها میکرد بسیار محبوب بود👌
شهیدحزب الله
#حاجرضوان_قاسمالعطار
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیره_شهدا🌸✨
شب دهم عملیات بود ، توی چادر دور هم نشسته بودیم ، شمع روشن بود ، صدای موتور آمد ، چند لحظه بعد کسی وارد چادر شد .
تاریک بود ، صورتش را ندیدیم ، گفت ، توی چادرتون یه لقمه نون و پنیر پیدا می شه ؟!!
از صداش معلوم بود خسته است ، بچهها گفتند ، نه چیزی نداریم !!
رزمنده خوش سیما و دوست داشتنی با لبخند از پیشمان رفت .
از عقب بیسیم زدند که حاج مهدی نیامده آن جا ؟!
گفتیم ، نه !
گفتند ، یعنی هیچ کس با موتور نیامده اون طرف ؟!!!!!
#سردارشهیدمهدی_باکری
📕 ستارگان خاکی ، ج22 ص46
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
✍ #سیره_شهدا
هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون ، یه روز صدای پایین آمدنش را ار پله ها شنیدم ، رفتم و جلویش را گرفتم ، گفتم ، آقا مهدی ، شما دیگر عیالواری ، یک کم بیشتر مواظب خودت باش !
گفت ، چه کار کنم ؟ ، مسئولیت بچه های مردم گردنمه .
گفتم ، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون !
گفت ، اگر فرمانده نیم خیز راه بره ، نیروها سینه خیز میرند ، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون.....
🌹 #سردارشهیدمهدی_زین_الدین
📚 ستارگان خاکی
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#سیــــره_شهــــدا 🌺🍃
امیر علاقه بسیاری به اهل بیت (ع) و به خصوص امام حسین (ع) داشت❤️؛ به نحویکه در ایام محرم پس از پایان ساعت اداری مستقیم به مسجد رفته و در آشپزخانه کمک میکرد. با شروع مراسم عزاداری نیز به عنوان میاندار سینهزنان در مسجد حضور پیدا میکرد و برای مظلومیت آقا اشک میریخت.😔
مردی فداکار، پرتلاش و قدردان بود که همیشه من را همسری قانع، مهربان و حسابگری دقیق در زندگی میدانست👌
در طی سه سال زندگی مشترک با شهید، هر شب دو رکعت نماز به نیت #سلامتی_امام_زمان_(عج) و سپس همسرم میخواندم☺️ و وی را بیمه امام زمان (عج) کرده بودم. حتی گوسفندی خریدم و عقیقه کردم؛ اما سرنوشت ما تقدیر دیگری بود....🍃
#شهید_امیر_کاظمزاده
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞