eitaa logo
راه و رسم شهدا
276 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
54 فایل
🌺 ⃟بـسـݥـ‌‌‌ رب‌اݪشہدآءِوصدیقیݩ🦋 شھادٺ ♥دآسٺآݩ‌مآندگآرکسآنیسٺ، ڪہ فہمیدݩد دنـ🌍ـیآجـآۍ مآݩدں نیسٺ! شمآ☜دعوٺ شدھ‌ایدازطࢪف【شُھدآء🙃】 ∆زندھ‌نگھ‌داشتن‌یآدشھدا کمترازشھادت‌نیست مدیر طلبه مُبلِّغ امیرعلی (غلامعلی) رجب زاده @Ragabzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 🌹 🌹 ای امت شهیدپرور به هوش باشید که دشمن در حال رونق دادن شایعات در بین مردم است و خدا نکند که روزی ملت ما این شایعات را به دیدۀ واقعیت بنگرند و آن روز است که پا گذاشته اند روی خون هزاران شهیدی که در راه این انقلاب به شهادت رسیدند . 🕊 🕊 🌹 🌹 ✋ ✋ 🌺 🌺 کانال راه و رسم شهدا🌹 @shahadatdostan
راه و رسم شهدا
می‌گفت : از خدا خواستم بدنم حتــی یڪ وجب از خاڪ زمین را اشغال نڪند ! آب دجله . . . او را برای همی
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 خاطراتی از شهرداری که رفتگر شد ، در حاشیه تخریب منزل مسکونی مادر پیر دو بچه سندرم داون 🔹اوایل انقلاب بود بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، است. 🔹آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن. 🔹وقتي آقا مهدي ، شهردار اروميه بود، يك شب باران شديدي باريد. به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه هاي امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد. پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه ها كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت. در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست. تمام اسباب و اثاثية پير زن را داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زيرزمين رفت و مشغول كمك به او شد. كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر ! خير ببيني . نمي دانم اين فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از و شما را ياد بگيرد خنده اي كرد و گفت : راست مي گويي مادر ! اي كاش ياد مي گرفت . آی مسئولین!! مانند ؟؟!! 🦋شروع روزی زیبا با یادونام خداوندوامام زمان عج امروز روبانام شهیدمهدی باکری متبرک میکنیم. ان شاءالله که موردعنایت ایشون قراربگیریم🦋 کانال راه و رسم شهدا🌹 @shahadatdostan
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 مادر آقا تعریف میکرد یکی از آشناها خواب دیده رفته کربلا. بعد از زیارت امام حسین (ع) میره واسه زیارت حضرت عباس (ع) ، دم حرم سه آقا رو میبینه و تو خواب این حس رو داره اون آقایی که وسط ایستاده حضرت عباس (ع) هستند و دو نفر هم طرفین حضرت بودن و با صورت پوشیده. این خانم شروع میکنن از حضرت عباس (ع) حاجت خواستن. حضرت هم میفرمایند که چرا از نمیخواین . خانم میگن بله قبل از اینکه محضر شما برسم پیش امام حسین (ع) بودم و درخواست کردم از ایشون. حضرت عباس(ع) می‌فرمایند نه این رو میگم و با دست اشاره میکنن به فرد کناریشون خانم بر می‌گردن به سمت اشاره ی حضرت و رو میبینن... 🦋شروع روزی زیبا با یادونام خداوند وامام زمان عج وبا نام شهیدحسین ولایتی فرد متبرک میکنیم