تو امان به نوح دادی، طی کشتی از بلا را
به خلیل، سبزی آتش سرخ ابتلا را
به مسیح دم تو دادی، به کلیم هم عصا را
"علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را"
نفحات وحی را ترجمه در رخ علی بین
و صراط عشق را خاتمه در رخ علی بین
حسنین و احمد و فاطمه در رخ علی بین
"دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را"
اگر از تمام دنیات به جز بلا نماند
ز خم غدیر کن نوش که جز دوا نماند
به دعای ربنایت غم آتنا نماند
"به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را"
سرکی به آستان پدرانه ی علی زن
به دلت بگو پس از این به بهانه ی علی زن
شده نیمه شب، دوایی سر شانه ی علی زن
"برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را"
من و موج بحر و بحران و علیست ساحل من
که جز او نشیند از عرش کرم مقابل من
و کریم پروراند به ستایش دل من
"به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا"
اسد الله است و غالب، و گواه وحی و کاتب
که جز او رواست با بنت نبی شود مصاحب؟
که جز اوست دخترش زینب و مادر مصائب؟
"به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را؟"
چه کنم؟ ابوتراب است و پدر توانمش گفت
ولیِ قضاست، مولای قدَر توانمش گفت
ید و وجه و قدرت الله اگر توانمش گفت
"نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را"
به تبار روشنت دوخته چشم تر، دل شب
که نمی تپد مگر محض رخ سحر، دل شب
دل شهر، یار را خانه نشد مگر دل شب
"ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا"
#شاعر_هنرمند_بسیجی_حسن_صیاد
🌺
#میلاد_امیر_المومنین_علیه_السلام
#تضمین_از_غزل_شهریار
#انجمن_شعر_سازمان_بسیج_هنرمندان_استان_قزوین