eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ بـــــہ محبیـــــنِ مـــــن بگـــــو آن لحـــــظہ ڪہ احـــــساسِ تنهایـــــے می‌ڪــــــــــنید تـــــنها چیز؁ ڪـــــہ شـــــما را آرام مےڪـــــند ، مـــــن هـــــستم ..🌿 🌿 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
من نمی‌دانم چه طعمی دارد؛ اما گفته اند.. آی می‌چسبد نسیم صبحگاه کربلا .. اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَین وَ علی عَلی بنِ الحُسَین وَ علی اَولادِ الحُسَین وَ علی اَصحابِ الحُسَین @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍁 من میان خنـده هایت زندگے را یافتـم... ڪیمیاے زندگے در نورِ لبخند تو است... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🖇فرازی از وصیتنـامہ شهيـــــد نمى‌ميرد، شهيـــــد زنده و جاويد است و در بالاترين و والاترين درجه در جايى كه چشم ما آن را نمى‌بيند و در جايى كه ما فكر آن هم نمى‌كنيم به زندگى خود ادامه مى‌دهد؛ خداوند هر كس را كه خالص شده باشد و آنگونه باشد كه خدا مى‌خواهد بهترين كارى براى او مى تواند انجام دهد اين است كه او را شهيد كند، يعنى شاهد بر تمامى جهان قرار دهد. 🌷شهید فتح الله نظری🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان خاطرات " سید ناصر حسینی پور " از زندان های مخفی عراق است @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊 🔴 #پایی_که_جا_ماند خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور ✨ حا
بخش های ۱ تا ۱۳ حادثه ی ده بزرگ از داستان بسیار زیبا و جذاب " پایی که جا ماند " اینک ادامه داستان...
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊 🔴 خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور 💠فصل دوازدهم 🔸تکریت_ اردوگاه ۱۶ قسمت 6⃣1⃣5⃣ ▪️دوشنبه ۲۹مرداد ۱۳۶۹_ تکریت_ اردوگاه ۱۶ سروان عباس، فرمانده‌ی اردوگاه به اتفاق افسر مسئول دایره‌ی توجیه سیاسی وارد اردوگاه شدند. دستور داد اسرا در محوطه‌ی اردوگاه جمع شوند. اسرا که جمع شدند شروع به سخنرانی کرد. صحبت‌هایش حساب شده بود. نمی‌دانم با چه رویی بعضی حرف‌ها را می‌زد. فرمانده‌ی اردوگاه از اسرا خواست از آن‌چه در اردوگاه‌های عراق گذشته، در ایران چیزی نگوییم. او گفت: « کام خانواده‌هایتان را با بیان خاطرات اسارت، تلخ نکنید، به جای این‌که به فامیل‌ها و دوستانتون بگید در اردوگاه‌ها چه گذشت، ازدواج کنید، به فکر تشکیل زندگی باشید، خوش باشید، بالاخره هر چه بود، گذشت. گذشته را باید فراموش کرد و به تاریخ سپرد. خاطرات جنگ خوبش هم بد است. خاطرات جنگ تلخ است، زندگی را هم تلخ می‌کند! » سروان عباس صحبت‌هایش را با ذکر این جمله خاتمه داد: « تمام خاطرات تلخ دوران زندان را همین جا دفن کنید، و برگردید کشورتون! » این کار برای من سخت‌تر از بقیه بود. تا امروز کدها و رمزهای خاطرات فراموش‌نشدنی اسارت را ثبت کرده بودم. تصمیم داشتم آزاد که شدم خاطراتم را بنویسم تا بماند. بعد از او افسر بعثی بخش توجیه سیاسی اردوگاه گفت: « ما با هم برادریم، این جنگ را ناخواسته آمریکایی‌ها بر ما تحمیل کرد، ما توان زیادی دادیم! » ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊 🔴 خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور 💠فصل دوازدهم 🔸تکریت_ اردوگاه ۱۶ قسمت 7⃣1⃣5⃣ ▪️سه‌شنبه ۳۰مرداد ۱۳۶۹_ تکریت_ اردوگاه ۱۶ کاریکاتور یکی از اسرا باعث شد با وجود دستور سروان عباس، عراقی‌ها از کابل استفاده کنند. بعد از این‌که صدام طی نامه‌ای به آقای هاشمی رفسنجانی قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را به رسمیت شناخته بود، یک کاریکاتور، فضای سوله را به سمت خشونت و کابل برد. علی سعادتی گفت: « کاریکاتور کار مسعود شفاعت است. کاریکاتور روی کاغذ پاکت سیمان کشیده شده بود. » مسعود لج نگهبان‌ها را درآورد. عراقی‌ها حق داشتند عصبانی شوند. سمت چپ کاریکاتور، صدام در حالی که به یک توپ دوربُرد تکیه داده بود و سران کشورهای آمریکا، شوروی و بعضی از کشورهای عربی مثل ملک فهد، حسنی مبارک و حسین اردنی، پشت سرش ایستاده بودند، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را پاره کرده بود. پایین کاریکاتور صدام، نوشته شده بود: « سال ۱۳۵۹، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایررا قبول ندارم، خوزستان و شط العرب را ظرف سه روز از ایران خواهم گرفت. » در طراحی سمت راست کاریکاتور آقای هاشمی رفسنجانی روی مبلی لم داده بود، دستش را جلو آورده بود، صدام در حالی که قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر دستش بود، دست آقای رفسنجانی را می‌بوسید. پایین این قسمت کاریکاتور نوشته شده بود: « ۱۳۶۹، ده سال بعد_ آقای رفسنجانی! ببخشید، سال ۱۳۵۹ یه غلطی کردم، نفهمی کردم، نادان و مغرور بودم این قرارداد را پاره کردم. ریگان فریبم داد. قرارداد خیلی خیلی خوبی است، قبولش دارم، چسبش زدم، مجدداً امضاش کردم، ضمن دست‌بوسی، به محضرتون تقدیمش می‌کنم! » نمی‌دانم کدام یک از جاسوس‌ها و افراد خود فروخته قضیه‌ی کاریکاتور را به عراقی‌ها رسانده بود. عراقی‌ها سراغ مسعود آمدند، کیسه‌ی انفرادی‌اش را تفتیش کردند و کاریکاتور را لابه‌لای پتویش پیدا کردند. سعد از مترجم خواست بدون کم و زیاد جملاتی را که زیر کاریکاتور نوشته شده، برایش ترجمه کند. فاضل هم با ترس و لرز جملات پایین کاریکاتور را ترجمه کرد. عراقی‌ها برافروخته شدند، سعد که بیش از حد خشمگین و عصبانی بود با کابل به جان مسعود افتاد. ضرب و شتم مسعود شفاعت آخرین خاطره‌ی من از کابل و کتک‌زدن عراقی‌ها بود. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊 🔴 خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور 💠فصل دوازدهم 🔸تکریت_ اردوگاه ۱۶ قسمت 8⃣1⃣5⃣ ▪️شنبه ۳ شهریور ۱۳۶۹_ تکریت_ اردوگاه ۱۶ کنار در ورودی سوله، حکیم خلفیان، روزنامه‌ی القادسیه را برای بچه‌ها ترجمه می‌کرد. اشغال کویت اخبار داغ روزنامه‌های عراق بود. دلم می‌خواست بدانم از دوم اوت ۱۹۹۰ که عراق کویت را اشغال کرده بود، در کویت چه خبر است. از حکیم خواستم مقاله‌ی دکترعبدالرحمن عبدالکریم العانی رئیس دانشگاه الانبار الرمادی را برایم ترجمه کند. در مدح صدام و افکار توسعه‌طلبانه‌اش زیاد مقاله می‌نوشت. امروز روزنامه‌های عراق از نام‌گذاری و در حقیقت تغییر نام بعضی از مکان‌های کویت خبر می‌داد. تا آن‌جا که در ذهنم مانده، بندر الشیوخ به‌نام بندر الرشید، مسجد الدوله به نام مسجد صدام و دبیرستان عبدالله السالم نیز به‌نام صدام نامگذاری شده بود. این نام‌گذاری‌ها تغییر نام خرمشهر نیز به‌ محمره، سوسنگرد به خفانیه و اهواز به ناصریه را در دوران هشت سال جنگ تحمیلی برایم تداعی می‌کرد. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊 🔴 خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور 💠فصل دوازدهم 🔸تکریت_ اردوگاه ۱۶ قسمت 9⃣1⃣5⃣ ▪️دوشنبه ۵شهریور ۱۳۶۹_ تکریت_ اردوگاه ۱۶ قبل‌ازظهر، مجروحین را در حیاط اردوگاه جمع کردند. نگهبان‌ها گفتند: « قرار است معلولین را زودتر از بقیه آزاد کنند. » خوشحال بودم. از دوستانم خداحافظی کردم. قبل از این‌که سوار اتوبوس شوم، برای آخرین بار به محوطه اردوگاه خیره شدم. تمام خاطراتم در مقابلم مجسم می‌شد. با این‌که سختی‌های زیادی کشیده بودم، تعلق خاصی به اردوگاه و کمپ ملحق داشتم. دلم گرفته بود. به در و دیوار و زمین خاکی‌اش عادت کرده بودم. می‌دانستم از اسرا که جدا شوم، دیگر خیلی از آن‌ها را نخواهم دید. عراقی‌ها می‌خواستند اسرای مجروح را از دیگر اسرای سالم جدا کنند تا در افکار عمومی کمتر زیر سؤال بروند. نمی‌خواستند رسانه‌های خبری جهان تصویر اسرای قطع عضو را در اردوگاه‌های مخفی تکریت در کنار اسرای سالم پخش کند. از مدت‌ها قبل نام و نام خانوادگی بیش از چهارصد اسیر را در لوله‌ی عصایم جاسازی کرده بودم. اسرایی که قرار بود به محض آزادی، مشخصات‌شان را تحویل سازمان هلال‌احمر ایران بدهم، زودتر از من آزاد شدند. اتوبوس‌ها از پادگان صلاح‌الدین خارج شدند، بهترین لحظات زندگی‌ام را سپری می‌کردم. تعدادی از نگهبان‌ها از بچه‌ها حلالیت طلبیدند. سامی، علی جارالله و دکتر مؤید هنگام خداحافظی با اشک بدرقه‌مان کردند. یکی از بهترین گلدوزی‌ هایم را برای یادگاری به دکتر مؤید دادم. در بین نگهبان‌ها ولید سعی نکرد و نخواست آزار و اذیت‌‌هایش را از دل من در آورد. اتوبوس‌ها، دژبانی پادگان صلاح‌الدین را پشت سرگذاشت. از تکریت که خارج شدم به دو سال قبل فکر می‌کردم، وقتی که از همین جاده ما را به اردوگاه می‌آوردند. جنوب تکریت، گنبد و بارگاه امامان شیعه حضرت امام علی‌نقی (ع) و امام حسن عسکری(ع) را که دیدم اشکم درآمد. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊 🔴 خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور 💠فصل سیزدهم 🔸رمادیه_ بیمارستان ۱۷ تموز قسمت 0⃣2⃣5⃣ ▪️دوشنبه ۵شهریور ۱۳۶۹_ رمادیه_ بیمارستان ۱۷ تموز نزدیک غروب، اتوبوس حامل مجروحین وارد بیمارستان ۱۷ تموز شد. این بیمارستان در حبانیه از توابع رمادیه مرکز استان الانبار عراق واقع بود. نام الانبار را که می‌شنیدم خاطرات حامد، سرلشکر صلاح قاضی، حاج سعدالله و قضیه‌ی خطبه ۲۷ امام علی (ع) برایم زنده می‌شد. ما را به سالن بزرگی در گوشه‌ای از بیمارستان انتقال دادند. وارد سالن که شدم، معلولین و مجروحین دیگر اردوگاه‌های تکریت آن‌جا بودند. گرسنه و تشنه بودیم. برخورد نگهبان‌های بیمارستان بد نبود. آسایشگاه تلویزیون داشت. تا دیر وقت بچه‌ها بیدار بودند. آخرهای شب جعفر دولتی‌مقدم متن سخنرانی‌اش را تنظیم می‌کرد. جعفر گفت: « آزاد که شدم، قبل از خطبه‌های نماز جمعه‌ی زابل برای مردم شهرم سخنرانی می‌کنم! » جعفر که روح حماسی و لطیفی داشت، گفت: « به مردم زابل خواهم گفت در شلمچه چه شد ... به مردم زابل خواهم گفت روح قاسم میرحسینی از بچه‌های زاهدان راضیه، به مردم زابل خواهم گفت ایرانِ بی‌خمینی برای ما زندان است. ای کاش امام بود و ما بر می‌گشتیم! » امشب تصمیم گرفتم به محض این‌که آزاد شدم به یکی از مساجد شهرم بروم و از آن‌چه در اردوگاه‌های مخفی عراق گذشته بود، برای مردم حرف بزنم. ▪️چهارشنبه ۷شهریور ۱۳۶۹_ رمادیه_ بیمارستان ۱۷ تموز امروز صبح افسر عراقی که درجه‌ی سروانی داشت، وارد آسایشگاه شد. بعد از این‌که مشخصات فردی‌مان را نوشت، گفت: « امروز و فردا صلیب سرخی‌ها میان این‌جا، شما حق ندارید بگید ما در تکریت با اسرای سالم زندگی می‌کردیم. » گفتم: « بگیم کجا زندگی می‌کردیم؟ » - « بگید ما تو همین بیمارستان زندگی می‌کردیم! » محمدکاظم بابایی گفت: « سیدی! پایه‌های ستونِ ساختمانِ دروغ خیلی شُلِ، زود فرو می‌ریزه!» ▪️پنجشنبه ۸شهریور ۱۳۶۹_ رمادیه_ بیمارستان ۱۷ تموز امروز تعدادی از نظامیان عراقی که در جنگ کویت مجروح شده بودند را به بیمارستان ۱۷ تموز آوردند. گویا جوانان کویتی در قالب گروه‌های مقاومت با عراقی‌ها به جنگ خیابانی پرداخته بودند. نگهبان بخش ما که شعبان نام داشت می‌گفت: « اینها در منطقه‌ی جابریه‌ی کویت مجروح شده‌اند. » عصر روزنامه‌های الثوره نقشه‌ی جدیدی که کویت به عنوان استان نوزدهم ضمیمه‌ی خاک عراق شده بود را دیدم. در این نقشه کویت استان نوزدهم بود، اما بخش‌های شمالی کویت شامل وربه و بوبیان به استان بصره ملحق شده بود. به شعبان نگهبان بخش گفتم: « جوانان کویتی این نقشه‌ها رو دیدن که گروه‌های مقاومت تشکیل دادن و با شما می‌جنگن. » ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم