مادر آب کجایی پسرت آب نخورد
پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دستانم را بگیر!
بگذار چنان شاخههای نازک یک
پیچک دور تو تنیده شوند...!
#صبح_بخیر🌱
#شهید_محمدرضا_الوانی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 #شهید_محمد_رضا_زارع_الوانی
🍃ولادت : ۶۱/۱/۲ - همدان
🍂شهادت: ۹۵/۷/۷ - حلب سوریه
🍁آرامگاه: باغ بهشت همدان
🌸به ولی امر مسلمین ، #رهبر و امامان وفادار باشید.
🌺از مکر شیطان بزرگ #آمریکا و #اسرائیل و شیطان نفس و ابلیس، خود را با تمسک به ریسمان الهی که پرچمدار آن رهبرمان #سید_علی_خامنه_ای است خود را حفظ نمایید.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
عکس باز شود👆
کتاب " سه دقیقه در قیامت "
تجربهای نزدیک از مرگ
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت 🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از
قسمتهای ۶۱ تا ۷۰ کتاب واقعی و سراسر هیجانانگیز سه دقیقه در قیامت
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 1⃣7⃣
☘ تجربهای جدید
كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياری خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلی خوب بود و افراد بسياری خبر میدادند كه اين كتاب تأثير فراوانی روی آنها داشته. بارها در جلسات و يا در برخورد با برخی دوستان، اين كتاب به من هديه داده میشد! آنها من را كه راوی كتاب بودم نمیشناختند، و من از اينكه اين كتاب در زندگی معنوی مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم.
يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوی محل كار میرفتم. يك خانم خيلی بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسی بود. از دور او را ديدم كه دست تكان میداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، برای همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. بی مقدمه سلام كرد و گفت:
« میخواهم بروم بيمارستان... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ »
گفتم:
« محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را میرسانم. »
آن روز تعدادی كتاب سه دقيقه در قيامت روی صندلی عقب بود.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 2⃣7⃣
اين خانم يكی از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت:
« ببخشيد اجازه نگرفتم، میتونم اين كتاب را بخوانم؟ »
گفتم:
« كتاب را برداريد. هديه برای شماست. به شرطی كه بخوانيد. »
تشكر كرد و دقايقی بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم. خيلی تشكر كرد و پياده شد.
من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافی بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و...
چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتی ساعت كاری تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلی اداره بيرون آمدم. همين كه خواستم وارد خيابان اصلی شوم، ديدم يك خانم چادری از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد!
توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولی ظاهراً او خوب مرا میشناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت:
« مرا شناختيد؟ »
خانم جوانی بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم:
« شرمنده، خير. »
گفت:
« خانم دكتری هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقهای با شما كار دارم. »
گفتم:
« بله، حال شما خوبه؟ »
رسم ادب نبود، از طرفی شايد خيلی هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوی اداره وارد ماشين شود. ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالی كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت:
« اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوی كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابی كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ »
میخواستم جواب ندهم ولی خيلی اصرار كرد.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 3⃣7⃣
گفتم:
« بله بفرماييد، در خدمتم. »
گفت:
« خدا رو شكر، خيلی جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيری كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار میكنيد. از همکارانتان پيگيريی کردم، الان هم يكی دو ساعته توی خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. »
گفتم:
« با من چه كار داريد؟ »
گفت:
« اين كتاب، روال زندگیام را به هم ريخت. خيلی مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزی اين دوران جوانی من هم تمام خواهد شد و من هم پير میشوم و خواهم رفت. جواب
خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل دينی رو رعايت نمیكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شدهام. يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلی در تنهايی خودم فكر كردم. تصميم جدی گرفتم كه توبه كامل كنم. من نمیتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهای گذشتهام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم، تصادف وحشتناكی صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملا مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما، ملكالموتِ مهربان و بهشت و زيبايیها را نديدم! دو ملك مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتی دستبندی به من زدند كه شعلهور بود. اما يكباره داد زدم:
" من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهای گذشته را تكرار نكنم. "
يكی از دو مأموری كه در كنارم بود گفت: " بله، از شما قبول میكنيم، شما واقعا توبه كردی و خدا توبهپذير است. تمام كارهای زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه میكنی؟ "
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 4⃣7⃣
گفتم:
" من با تمام بدیها خيلی مراقب بودم كه حق كسی را در زندگیام وارد نكنم. حتی در محل كار، بيشتر میماندم تا مشكلی نباشد. تمام بيماران از من راضی هستند و... "
آن فرشته گفت:
" بله، درست ميگويی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستی! "
وقتی تعجب مرا ديد، ادامه داد:
" خداوند به شما قد و قامت و چهرهای زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگی، شما چه كردی؟! با لباسهای تنگ و نامناسب و آرايش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحيح از خانه بيرون میآمدی، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند. بسياری از آنها همسرانشان به زيبايی شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايی شما به گناه افتادند و... "
گفتم:
" خب آن ها چشمانشان را حفظ می كردند و نگاه نمیكردند. "
به من جواب داد:
" شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت میكردی و آنها به شما نگاه میكردند، ديگر گناهی برای شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستی. تو باعث اين مشكلات شدی و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگی آرام است. تو آرامش زندگی آنها را گرفتی و این حقالناس است. پس به واسطه حقالناس اين هزار و صد نفر، در اين گرفتاری و عذاب خواهی بود تا تكتك آنها به برزخ بيايند و بتوانی از آنها رضايت بگيری. "
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 5⃣7⃣
اين خانم ادامه داد:
« هيچ دفاعی نمیتوانستم از خودم انجام دهم. هرچه گفتند قبول كردم.
بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم. درست در زمانی كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) افتادم. همانجا فرياد زدم و گفتم:
" خدايا به حق مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) به من فرصت جبران بده. خدا... "
تا اين جمله را گفتم، گويی به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتی، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودی كامل پيدا كردم. اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روی بدنم باقی مانده. دستبندی از آتش بر دستان من زده بودند، وقتی من به هوش آمدم، مچ دستانم میسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده! دستان من با حلقهای از آتش سوخته و هنوز جای تاولهای آن روی مچ من باقی است! فكر میكنم خدا میخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. من به توبهام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتی نمازهای قضا را می خوانم. ولی آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياری كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟ »
اين خانم حرفهای آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد. من هم هيچ راه حلی به ذهنم نرسيد. جز اينكه يكی از علمای ربانی را به ايشان معرفی كنم.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
🌟 خاطرات واقعی و هیجانانگیز یکی از مدافعان حرم
قسمت 6⃣7⃣
☘ پرسش و پاسخ
پس از چاپ اول اين كتاب، تماسهای بیشماری داشتيم. از سوی افرادی كه با خواندن اين كتاب، متحول شده و برای عرض تشكر تماس میگرفتند، فردی كه پس از خواندن اين كتاب متحول شد و دهها ميليون تومان را به بيتالمال برگرداند، تا جوانی كه كارهای زشت گذشتهاش را ترك كرد و با پدر و مادرش آشتی نمود. اما كسانی هم بودند که انتقاداتی نسبت به موضوعات مطرح شده در اين كتاب داشتند. در اين زمينه، يكی از علما كه در زمينهی معاد، مطالعات وسيعی داشتند، اين كتاب را در ميان اهالی مسجد خودشان توزيع كردند و هر شب يك بخش كتاب را به جای سخنرانی قرائت كردند. سپس برای جوانان، جلسات پرسش و پاسخ برقرار نمودند. ما نيز اين سؤالات مردمی را که در جلسات ايشان مطرح كرده و پاسخ ايشان و يا برخی ديگر از علما را در اين قسمت مكتوب نموديم. اميدواريم راهگشا باشد.
🔺سؤال ۱:
آيا ممكن است كسی به خاطر يك تهمت، مجبور شود يك حسينيه يا خيرات فراوانی كه برايش بسيار زحمت كشيده را از دست بدهد؟
🍃 همان طور كه در متن كتاب آمده، حرمت مؤمن از كعبه بالاتر است. برخی تهمتها با آبروی يك انسان بازی میكند و نتيجه زحمات چند سالهی انسان را يكباره نابود میكند. به قول برخیها، زخم شمشير خوب میشود اما زخم زبان...
در كتب اخلاقی، مانند معراجالسعادة و سياحت غرب و... اشاره شده كه برخی افراد، به خاطر يك قضاوت نابجا و يا يك تهمت، عذابهای برزخی فراوانی را متحمل شدند. اين عذابها به خاطر عظمت گناهی است كه مرتكب شدهاند. وقتی از راوی اين كتاب سؤال شد، ايشان گفتند كه تهمت اين شخص با آبروی من بازی كرد و نگاه برخی افراد و اهالی مسجد را به من تغيير داد. برای همين است كه به جبران اين گناه بزرگ، چنين خسارتی را متحمل میشود.
🔺 سؤال ۲:
آيا ممكن است انسانی در مدت سه دقيقه، اين همه مطالب مختلف مشاهده كرده باشد؟
🍃 فكر میكنم در كتاب هم اشاره شده كه وقتی روح از بدن خارج میشود، ديگر بحث زمان و مكان مطرح نيست. چه يك ثانيه و چه ده هزارسال.
📝 نویسنده: گمنام
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم