🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 3⃣
✨ ابوذر غفاری
راوی: سارا همدانی
سال ۱۳۴۱
گاهی پدرم درباره علایقش در جوانی به خصوص کتاب خواندن و نوع کتابهایی که مطالعه میکردند برای من حرف میزدند. برای من خیلی جالب بود که ایشان بیشتر طرفدار داستانهای پلیسی خارجی بوده اند. آثار آگاتا کریستی و نوول های فردریک فورسایت را خوانده بودند؛ به خصوص کتاب روز شغال، نوشته فورسایت. در این داستان آدم کشی مرموز با نام مستعار «شغال»، اجیر می شود تا ژنرال شارل دوگل، رئیس جمهور فرانسه را ترور کند و پلیسی نخبه و زیرک، برای شناسایی و دستگیری او مأمور میشود.
پدر با جدی شدن مسائل اجتماعی، به مطالعه آثار ادبیات کلاسیک غرب رو می آورند. ایشان سه رمان معروف نویسنده فرانسوی، ویکتور هوگو را بسیار پسندیده بودند؛ گوژپشت نوتردام، مردی که میخندد، بینوایان. میگفتند:
«اولین کتابی که خواندن آن مرا به شدت متحول کرد ابوذر غفاری به قلم نویسنده مصری دکتر عبدالحمید جودت السحار، با ترجمه شیوای مرحوم دکتر علی شریعتی بود. تأثیر مطالعه این کتاب در من به حدی بالا بود که از همان زمان حاضر بودم اسلحه به دست بگیرم و با رژیم طاغوت مبارزه کنم. جنگ حق و باطل، عدل و ظلم و مفاهیمی مثل موحد و مشرک و مستضعف و مستکبر در آن کتاب بسیار زیبا به تصویر کشیده شده بود. با خواندن کتاب ابوذر غفاری عصر بیخبری برایم به پایان رسید و به قول مرحوم سهراب سپهری رفتم از شهر خیالات سبک بیرون. »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 4⃣
✨ کشتی، عشق حسین
راوی: اصغر همدانی
سال ۱۳۴۱
عشق حسین ورزش کشتی بود. حوالی سال ۱۳۴۱، که دوازده ساله بود، برای تماشای مسابقات کشتی آزاد به سالنهای ورزشی همدان میرفت. ابتدا فقط به تماشای رقابتها علاقه داشت اما سه سال بعد تصمیم گرفت به صورت عملی و پیگیر وارد عرصه این ورزش پهلوانی شود. در آن سالها جهان پهلوان تختی چشم و چراغ جوانان ورزشکار و ورزش دوست ایرانی بود. عموم مردم هم بیشتر به کشتی گرایش داشتند. مردم، تختی را خیلی دوست داشتند؛ هم به علت آقامنشی و روحیۀ پهلوانی و مردمی بودنش هم برای اینکه میدانستند ایشان با شاه و دستگاه سلطنت مخالف است. حسین هم به تبع آن حال و هوا و شرایط مثل دیگر نوجوانان هم سن و سال خودش مرید آقای تختی بود.
یک روز که حسین برای رفتن به سر کار از کنار دکه روزنامه فروشی میگذشته تیتر درشت روزنامه ها او را میخکوب میکند. نوشته بودند:
«تختی خودکشی کرد. »
حسین این خبر را باور نکرد؛ همان طور که دیگر مردم شهر این خبر را باور نکردند. مگر میشد آدمی با سلامت عقیده و ایمان و صلابت جهان پهلوان خودکشی کند؟! مصیبت فقدان تختی برای حسین سنگین بود. از بس در ماتم تختی گریه میکرد چشمهایش مثل دو کاسه خون شده بود.
در همان روزها کتاب جیبی مردم پسندی منتشر شد به نام اشک قهرمان. نویسنده این کتاب مفسر پیش کسوت ورزشی آقای عطالله بهمنش، بود. موضوع کتاب مظلوم نوازیها، جوانمردیها، رنج ها و پهلوانیهای آقای تختی بود.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 5⃣
حسین این کتاب را بارها و بارها خواند. میتوانم بگویم مطالعه همین کتاب زندگی او را مشخص کرد و او را به سمت ورزش پهلوانی و در نهایت مخالفت با دستگاه ستمگر سلطنت سوق داد. از آن به بعد، حسین به کشتی رو آورد. ابتدا، دوستش محسن قادری او را تعلیم داد و روی تشک فرستاد. بعد وقتی در تهران مستقر شد، عضو باشگاه دخانیات تهران شد. در رشته آزاد وزن ۵۷ کیلو کشتی میگرفت. سال ۱۳۴۹، برخوردهای نظامی پراکنده ای بین ارتش ایران و عراق بر سر گذرگاه آبی اروندرود، به وجود آمد. مسئولان وقت ورزش کشور هم به تبع دستگاه حاکمه وارد گود تبلیغات شدند و برای رو کم کنی بعثیها، که به اروند میگفتند " شط العرب "، یک رشته مسابقات کشتی برگزار کردند به نام " کاپ اروند". محل برگزاری مسابقات سالن کشتی شهدای هفتم تیر فعلی در خیابان شهید فیاض بخش تهران بود. حسین هم از طرف باشگاه دخانیات در آن رقابتها شرکت کرد. چند نفر از کسانی که بعدها جزء بزرگان کشتی کشور شدند و آن روزها جوانان گمنام و نوخاسته ای بودند در همین مسابقات درخشیدند. یکی از آنها آقای ابراهیم جوادی، کشتی گیر خروس وزن
مطرح ایران و جهان بود. البته حسین در همان مراحل اول از گردونه رقابتها حذف شد. حسین، با اینکه واقعاً عاشق کشتی بود به دلیل شرایط کاملا نامناسبی که داشت، نمیتوانست بر ورزش مورد علاقه اش تمرکز کند و به آن بپردازد. چون هم تأمین معاش خانواده را به عهده داشت و هم شبها درس میخواند. در حقیقت، حسین مجالی برای ورزش کردن نداشت.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴 تا دیر نشده، هر کاری میتوانید برای ظهور بکنید.
🔵 آیت الله حائری شیرازی (ره) :
🌕 هر کاری که به ذهنتان میآید در این دوره و زمانه، تا ظهور نشده بکنید. جلوترها نگران این بودیم که بمیریم [درحالیکه] ظهور نشده؛ حالا نگرانیم بمانیم [درحالیکه] ظهور شده [باشد] ! چون بعد، [امام زمان علیه السلام] از ما میپرسد که وقتی من نبودم شما چکار کردید؟ چه چیزی به ایشان بگویم؟
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام:
✍️ اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ، بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ؛
🔴 بدى را از سينه ديگران، با كندن آن از سينه خود، ريشه كن نما.
📚 نهجالبلاغه، حکمت ۱۷۸
#حدیث_روز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🌹 ۱۹ آذر سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) شهید مدافع حرم #اسماعیل_زاهدپور گرامی باد.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📋 #اطلاع_نگاشت
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " #اسماعیل_زاهدپور است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔹شهید اسماعیل زاهدپور ۳۰ شهریور سال ۱۳۵۰ در شهرستان کردکوی استان گلستان دیده به جهان گشود؛ هنوز پشت لبش سبز نشدهبود که پاشنهاش را بالا کشید و رزمنده دفاع مقدس شد؛اسماعیل از ۱۳سالگی در جبههها حضور یافت و در عملیاتهای مختلف نقش ایفا کرد.
🔹پس از ورود به سپاه پاسداران، سالها در مناطق غرب کشور مشغول دفاع از حریم امنیت کشور بود؛ او عضو تیپ یکم نینوای استان گلستان، از تکاوران یگان صابرین تیپ نینوا و مربی آموزش پاراگلایدر و چتربازی بود؛ این شهید بزرگوار پس از سالهای متمادی خدمت صادقانه در سپاه پاسداران، چند سال قبل از شهادت بازنشسته شد.
🔹شهید زاهدپور نگران و دلسوخته جاماندن از قافله شهادت بود؛ با وجود اینکه بازنشسته بود اما پس از شروع عربدهکشی نیروهای تکفیری در سوریه و تجاوز آنان به حریم آلالله، تصمیم گرفت تا مدافعحرم شود و برای رفتن به سوریه ثبتنام کرد؛ سرانجام پس از یکماه مجاهدت، ۱۹ آذر ۱۳۹۴ در منطقه عملیاتی حلب سوریه به آرزویش رسید و آسمانی شد؛ مزار شهید اسماعیل زاهدپور در گلزار شهدای شهرستان کردکوی قرار دارد.
#سالروزشهادت..🌺🌿
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج اسماعیل عاشق شهید و شهادت بود و هر جا یادواره شهدا برگزار می شد با ذوق و شوق در آن مراسم شرکت می کرد و معتقد بود هر چه که در آن مراسم میل میشود تبرک است و شفا ...
🌷شهید مدافع حرم
#اسماعیل_زاهدپور🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔸پیام مادر شهید مدافع حرم مصطفی زالنژاد به امامخامنهای، پس از ماجرای سوریه
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله امامخامنهای
بنده مادر شهید مدافع حرم مصطفی زالنژاد اعلام میدارم که امروز نگاهمان به فرمان هایتان است.
همان روزیکه فرزند عزیزم، مصطفی عزیزم، برای دفاع از حرم رفته بود، برای تقویت جبهه اسلام بود، برای اطاعت از فرمانتان بود.
حضرت آقا:
اگر امروز در هر جایی از دنیا برای جهاد فرمان دهید به فرمانتان لبیک میگوییم.
ما خسته نشدهاییم.
در راهی که فرمان شما باشد، بازهم حاضريم در میدان باشیم. بازهم حاضريم خانواده خود را، عزیزترین های خودمان را در راه اسلام و دفاع از ارزشهای اسلام، راهی میدان نبرد کنيم.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ گذران زندگی🌱
•حضرت آقا(حفظه الله): گذران زندگی
خیلی از چیزها را از یاد انسان میبرد، آن
چیزی که از یاد انسان نمیرود داغ عزیزان
است.
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هر گز نتوان یافت همانندش را
#یاایهاالعزیز #سلام_یامهدی
.@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوجِ معراج نݜینے من
این اسٺ فقط...
گوݜـهاے از حرمت
ݒهن کنم بالم را...
#السلامعلیکیااباعبدالله♥️
#صبحتون_حسینی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ای خیالت
خاطرِ من را نوازش بار
بیش از این در من
صبوری نیست
بی تو من
تنهای تنهایم!
من به دیدار تو می آیم...
شهید محمود هاشمی🌷
صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شرمندہ ام از این که
یک جان بیشتـر ندارم
تا در راہ ولی عصـر (عج)
و نایب برحقش امام خامنه ای
فـدا کنم . . .
پاسدار مدافع حـرم
🌷شهید حمید سیاهکالی مرادی🌷
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسینهمدانی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسینهمدانی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگین
قسمتهای ۱ تا ۵ کتاب زیبای ساعت ۱۶ به وقت حلب
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 6⃣
✨ فردای ازدواج
راوی: پروانه چراغ نوروزی
آذرماه ۱۳۵۶
آذرماه ۱۳۵۶ با حاج حسین که پسرعمه من بودند، ازدواج کردم. روزی که درباره ازدواج صحبت میکردیم ایشان به من گفتند:
« من راهی را انتخاب کرده ام که شاید باعث دستگیریام شود یا کشته شوم. راهی که من انتخاب کرده ام خیلی دشوار است شما میتوانید همراه من باشید؟ »
من هم قبول کردم. فردای مراسم ازدواج حاج آقا آمدند و ساکی در دستشان بود که در آن اعلامیه و نوارهای آقای خمینی بود پرسیدم:
« اینها چیست؟ »
گفتند:
« نوارهایی است که باید امشب مکتوب کنم و بعد از نماز صبح به دست بچه ها برسانم. »
ما در خانهی استیجاری زندگی میکردیم. غیر از ما مستأجر دیگری هم آنجا بود. گفتم: « همه متوجه میشوند دارید نوار گوش میکنید و مینویسید. »
گفتند:
« شب وقتی همه خوابیدند با صدای کم این کار را میکنم. »
شب که شد، یک پتو آوردند و رفتند زیر پتو و تا صبح نوار گوش دادند و نوشتند. صبح زود هم رفتند. اکثر شبها کارشان همین بود. صبح یکی از همان روزها قرار شد اعلامیه ها را با هم به روستای مرادبیک یکی از روستاهای اطراف همدان ببریم. در راه ماشینها را بازرسی میکردند. حاجی سریع اعلامیه ها را به دکتر باب الحوائجی دادند. ایشان هم اعلامیه ها را داخل قنداق دخترش گذاشتند و او را به مادرش دادند. ما را از ماشین پیاده و بازرسی کردند ولی آن خانم را چون نوزادی در آغوش داشت، پیاده نکردند. آن روز اعلامیه ها به سلامت به مقصد رسید.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 7⃣
✨ راننده اتوبوس
راوی: پروانه چراغ نوروزی
بهار ۱۳۵۷
حاج آقا، اوایل ازدواج و تشکیل خانواده، ابتدا در یک شرکت کار می کردند. پس از مدتی دیدم ایشان راننده اتوبوس شدند. خیلی تعجب کردم. از ایشان پرسیدم:
« چرا از شرکت بیرون آمدید و راننده اتوبوس شدید؟ »
جواب درست و حسابی به من ندادند. صبح زود میرفتند و آخر شب می آمدند. یک شب که به منزل آمدند دیدم خیلی مضطرب اند و رنگ به چهره ندارند پرسیدم:
« چه شده؟ مشکلی پیش آمده؟ »
گفتند:
« چیز خاصی نیست. »
بعد از پیروزی انقلاب به من گفتند:
« حالا میتوانم سؤالی را که چند ماه پیش از من کردی جواب بدهم. علت اینکه من راننده اتوبوس شدم این بود که من زیر پوشش این کار از تهران اسلحه می آوردم و در همدان پخش میکردم. آن روز که به خانه آمدم و حالم آن قدر بد بود، در حال آوردن اسلحه از تهران به همدان دیدم ماشین پلیس آژیرکشان دنبال اتوبوس من میآید. آنها دستور توقف دادند. با خودم گفتم احتمالاً من و اسلحه ها لو رفته ایم. کنار جاده مدارک ماشین را تحویل پلیس دادم. آنها گفتند که شما به دلیل سرعت بالا جریمه میشوید. »
حاجی در حالی که لبخندی بر لب داشت، ادامه داد:
« حاضر بودم اتوبوس که هیچ همه دنیا را بدهم، اما مشکلی برای اسلحه ها به وجود نیاید. حالا فهمیدی چرا من راننده اتوبوس شدم؟ »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 8⃣
✨ اقتدار همدان
راوی سالار آبنوش
زمستان ۱۳۵۸
آقای همدانی اوایل انقلاب و در پایان سال ۱۳۵۸ مسئولیت خطیر ریاست دادگاه انقلاب همدان را بر عهده داشتند. تقریباً همهی شخصیتهای مهم ضد انقلاب و سرکردههای گروههای بهایی و خوانین استان همدان، که سالهای سال خون مردم را می مکیدند با مدیریت و درایت و فرماندهی آقای همدانی، در همدان شناسایی و دستگیر و در دادگاه انقلاب محاکمه شدند و به سزای اعمال خود رسیدند.
قاطعیت حسین همدانی در برابر گروه توحیدی حبیب، که پیش از انقلاب سابقه مبارزاتی مختصری داشت ولی بعد از انقلاب به انحراف کشیده شد، از کارهای مهم ایشان به شمار میرود. اما یکی از اقدامات جنجالی حسین همدانی در دوره تصدی دادگاه انقلاب همدان، موضع سرسختانه ایشان در برابر یکی از بهاییها به نام بوکایی بود. این فرد جرائم فراوان داشت و ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور وقت ایران به صورت همه جانبه از وی حمایت میکرد. حسین همدانی با شگردی خاص و زیرکانه، بوکایی را دستگیر کردند و به دادگاه کشاندند. بنی صدر تیم حفاظتی مخصوص خود را جهت آزاد کردن بوکایی به همدان اعزام کرد. در همین فاصلهی زمانی حسین همدانی، بوکایی را محاکمه و مجازات کردند. وقتی خودروی تیم حفاظتی بنی صدر به همدان رسید، بوکایی آخرین نفسهایش را می کشید. جنازه بوکایی را به تیم حفاظتی بنی صدر تحویل دادند!
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 9⃣
✨ شجاعت مثال زدنی
راوی: باقر سیلواری
آبان ماه ۱۳۵۹
۴ آبان ماه ۱۳۵۹ بیش از یک ماه از هجوم ناجوانمردانه ارتش بعث عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران میگذشت. ما بچههای سپاه همدان، بعد از بیرون راندن نیروهای اشغالگر از شهر سرپل ذهاب، در حد فاصل بین ارتفاع قراویز و رودخانه الوند خط پدافندی دایر کرده بودیم. آن روز سعید جعفری، یکی از فرماندهان سپاه کرمانشاه با سه نفر از نیروهایش آمدند به خط ما. ظاهراً برای عملیات گشتی رزمی آمده بودند آنها از خط ما عبور کردند و به مواضع دشمن نزدیک شدند. فاصله خط ما با عراقیها حدود دو کیلومتر بود. انتهای این فاصله، نیروهای دشمن یک تانک مستقر کرده بودند. ما از دور داشتیم نگاه میکردیم دیدم سعید جعفری و همراهانش دارند به آن تانک نزدیک میشوند. یک باره انفجار مهیبی رخ داد و هر چهار نفر بر زمین افتادند. به نظر میرسید تانک تله بوده است. چند لحظه بعد، دو نفر از دوستان سعید آماده شدند تا بروند و پیکرهای شهید یا مجروح رفقایشان را بیاورند. آن لحظه آقای همدانی آنجا حضور نداشت آنها با تقی بهمنی هماهنگ کردند که این کار را انجام دهند. برای اجرایی شدن این مأموریت باید تا تاریک شدن هوا صبر میکردند. تقی بهمنی سراغ من و ناصر حسینی آمد و گفت:
« دوستان سعید جعفری همراه دو تخریبچی از برادران ارتش با شما می آیند که بروید و پیکرهای این عزیزان را به عقب بیاورید. »
بلافاصله، من و سید ناصر حسینی همراه بقیه راه افتادیم. به سمت همان تانک. در مسیر حرکت ما به سمت آن تانک یک سنگر کمین هم وجود داشت که کسی داخل آن نبود. برای اینکه دیده نشویم از سینه کش جاده حرکت میکردیم. تقریباً اواسط راه بود که من نگاهی به پشت سرم انداختم تا ببینم دیگر همراهانم در چه حالند. در کمال تعجب دیدم فقط خودم هستم و ناصر حسینی بقیه معلوم نبود کجا رفته اند. دو نفری به راهمان ادامه دادیم.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید #حسین_همدانی
قسمت 0⃣1⃣
جلوتر که رفتیم دیدیم پیکرهای هر چهار شهید تکه تکه شده و اطراف تانک افتاده است. حدود هشتاد متر آن طرف تر از تانک، سنگرهای خط اصلی بر زمین دشمن وجود داشتند. سروصدای آنها را به وضوح میشنیدیم. اما آنها هنوز متوجه حضور ما نشده بودند. من و ناصر همان طور که دراز کشیده بودیم، با هم مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بهتر است پیکر شهدا را به یکی از شیارهای پشت موضع خودمان انتقال دهیم تا از مسیر رودخانه الوند بتوانیم آنها را به عقب ببریم. با هر زحمتی بود تکههای متلاشی شده پیکر شهدا را به داخل شیار بردیم. در همین لحظه دیدیم یک دستگاه خودروی سیمرغ با چراغ خاموش از روی جاده به سمت ما می آید. تعجب کردیم و گفتیم که این دیگر چه آدم کله خری است! چقدر دل و جرئت دارد که این طور آمده در دل دشمن. به خودرو نزدیک شدیم دیدیم حاج حسین همدانی پشت فرمان خودرو نشسته است. گویا ایشان وقتی فهمیده بود من و ناصر به چنین کاری اقدام کرده ایم احساس خطر کرده و برای نجات ما شخصاً وارد عمل شده بود. آقای همدانی همین که ما را دید گفت:
« زود باشید من دور میزنم شما هم این شهدا را سریع بیاورید داخل ماشین. »
حاج حسین سیمرغ را سروته کرد و ما پیکر شهدا را بردیم داخل اتاقک خودرو. همین که کارمان تمام شد و خواستیم سوار شویم عراقیها متوجه حضور ما شدند و شروع کردند به تیراندازی کردن به سمت ما. مثل رگبار بهاری روی سر ما آتش میریختند. برای اینکه تیرها به خودرو نخورند آقای همدانی به صورت زیگزاگ روی آن جادهی باریک رانندگی می کرد. چند گلوله به پیکر شهدا و اتاق خودرو اصابت کرد. با هر مصیبتی بود آقای همدانی ما را از آن جهنم نجات داد. وقتی رسیدیم داخل مقر خودمان در سرپل ذهاب، حاج حسین به ما تشر زد و گفت:
« این چه کاری بود که کردید؟ وقتی دیدید دوستان این شهدا و تخریبچیها وسط کار پس کشیدند و رفتند چه معنی داشت که شما دو نفر همچنان رفتید جلو؟ »
دیدیم حرف حساب جواب ندارد. دیگر چیزی نگفتیم.
آن روز اگر درایت و شجاعت حاج حسین همدانی نبود، شاید سرنوشت دیگری برای ما رقم می خورد.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
⚠️ ضرورت دوری از شایعات و تفسیرهای نادرست علائم ظهور از نظر رهبری
💠رهبری در مورد نشانهها و علائم ظهور تأکید دارند که باید از رفتارهای عامیانه و شایعات پرهیز کرد، زیرا این اقدامات نادرست و منحرفکننده هستند. بسیاری از روایات درباره علائم ظهور، بهویژه آنهایی که از اعتبار کمتری برخوردارند، به سادگی قابل تطبیق نیستند و نمیتوان به راحتی بر آنها استناد کرد.
#مهدویت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‼️سخنرانی شخصی که :
برنامهریزیهای غرب رو
به اعتراف خودشون تغییر میده، شرایط منطقه رو
تعیین میکنه و مظلومان جهان رو دلگرم!
حکم آنچه تو فرمایی پدر امت…❤️🫡
چهارشنبه/ 21/آذر
به گوش باشید...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم