به نام خدا 💐
#خاطرات_یک_جغله_بسیجی
قسمت 1⃣2⃣
🥀 معراج شهدا
رسیدیم به معراج شهدا. می گفتن هر شهیدی رو که تفحص میکنن اول میارنش معراج!
تا وارد معراج شدیم از یکی از خادمها مسیر رو پرسیدم که گفت:
" خیلی خوش اومدید، مسیر از این طرفه، اتفاقا امروز ۳۲ تا شهید آوردن!
از شنیدن حرفش جا خوردم.
گفتم: " بچه ها منظورش چی بود؟ "
یکی از بچه ها گفت: " منظورش واضح بود، ۳۲ تا شهید اوردن. "
باحالت شوک گفتم: " یعنی الان، این وقت شب، اینجا ۳۲ تا جنازه هست؟ "
با لبخندی جواب داد:
" جنازه نه به اون تعبیری که تو فکر میکنی الهام جان، اینا فقط استخونن!"
فاطمه داشت میرفت وضو بگیره که دستش رو کشیدم و گفتم :
" خواهش میکنم بیا اول بریم شهدا رو ببینیم. "
فاطمه گفت: " الی ازدحام جمعیت رو نمیبینی؟ خیلی شلوغه، درها رو بستن، حالتم خوب نیس، بذار خلوت بشه بعد میریم! "
مثل همیشه مرغم یه پا داشت.
گفتم: " پشت در می ایستیم تا در باز بشه. "
کفشامونو در آوردیم و هنوز به در نرسیده بودیم که در باز شد.
حس عجیبی داشتم!!! تاحالا جسد ندیده بودم!
من انقدر از دیدن این صحنه ها وحشت دارم که توی مراسم تدفین پدرم هم شرکت نکردم!!!
هرقدم که برمیداشتم ضربان قلبم بالاتر میرفت، یه خوف عجیبی داشتم. همین که چشمم به استخوانهای کفن پیچ شده ی نیم متری افتاد قالب تهی کردم!!!
پیکر ۳۲ شهید رو توی یه قسمتی گذاشته بودن و اطرافش رو با ، نی ، یه چیزی شبیه ضریح درست کرده بودن.
پام روی زمین قفل شده بود اما سیل جمعیت اونا رو از زمین کند و به طرف جلو هول داد...
حس خاصی بود...
حسی مثل ترس، عشق، لطف ، شوک... یاشاید ادغامی از همه ی اینها!!!!
یه چیزی منو به جلو میکشید و یه چیزی منو نگه میداشت.
جلو رفتم و زیارتی کردم و سریع اومدم عقب!
فاطمه به ضریح چسبیده بود، چفیه ام رو دادم بهش و گفتم تبرکش کن!
بعد از چند دقیقه زیارتش تموم شد و اومد.
چفیه ام رو بهم داد...
چفیه رو محکم توی دستم گرفته بودم و میبویدمش که فاطمه گفت:
" الی قشنگ تبرک شد، چفیه ات رو پرت کردم داخل ضریح و خورد به پیکر دوتا شهید و کشیدمش بیرون... "
اینو که گفت، انگشتام باز شد، رنگم پرید، اینقدر داشتم عجیب به چفیه ام نگاه می کردم که فاطمه گفت:
" کار اشتباهی کردم؟ "
با تِته پِته گفتم :
" نه نه، فقط از اینکه به تن مُرده خورده یه جوری شدم! "
فاطمه گفت:
" الهام اینا جنازه های معمولی نیستن، اینا با قداستن! "
کمی که از شوک دراومده بودم رفتیم توی حیاط و نماز مغرب رو خوندیم!
به حدی هوا بِکر بود که آدم دلش می خواست بجای تمام وقتایی که هوای آلوده استشمام کرده اینجا از هوای پاک استفاده کنه!
از معراج خارج شدیم...
طی مسیر باخودم زمزمه میکردم:
" شهید گمنام سلام، خوش اومدی مسافر من،خسته نباشی پهلون....
شهید گمنام سلام، پرستوی مهاجر من صفا دادی به شهرمون...
وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید، تو مگه کجا بودی؟
وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید، تو مگه کجا بودی؟
وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد، مگه با آقا بودی؟ "
رسیدیم پیش اتوبوسها، برخلاف همیشه که دیر میرسیدیم این دفعه زود رسیده بودیم!
رفتیم وسط درختا نشستیم! توی این سفر کوچیک ترین خلوتی آرامش داشت!
توی این سفر یه کارای کردم که طی عمرم فکر کردن بهش هم وحشتناک بود!!!
همیشه از اینکه شبها تنها برم بیرون می ترسیدم اما الان، این وقت شب ، وسط بیابون اومدم نشستم بین چندتا درخت و دارم حدیث نفس میکنم...
هوا فوق العاده ناب بود...
هنوز داشتم به صبح و حالی که کنار اروند داشتم فکر میکردم، به شهید خوش لهجه...
به آرامشی که بهم داد...
حتی فکر کردنش هم بهم آرامش میده!
بعد از بیست دقیقه حرکت کردیم و راهی اردوگاه شهید زین الدین شدیم.
حوالی ساعت ده بود...
وسایلامونو جمع کردیم و رفتیم شام!
استثنا شام امشب اصلا نچسبید!
شاید چون زیادی خسته بودم...یا شاید چون حالم خوب نبود...یاشاید بخاطر شوکی بود که از دیدن شهدا بهم دست داده بود...
به هرحال نچسبید...
قبلا هم گفته بودم که شبهای اینجا زیادی سرده، بخاطر همین با پالتو خوابیدمو دوتا پتو کشیدم روم...
بچه ها دوباره حلقه تشکیل داده بودن و وسط نشسته بودن و داشتن حرف میزدن...
سعی کردم غرغر نکنم و بخوابم...
⏮ ادامه دارد...
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
به نام خدا 💐
#خاطرات_یک_جغله_بسیجی
قسمت 2⃣2⃣
طبق برنامه صبح زود نماز خوندیم و صبونه خوردیم و پادگان شهید زین الدین رو ترک کردیم.
از اینکه زیارت شهدا به پایان رسیده بود دلم گرفته بود، چشمم دوخته شده بود به ورودی پادگان و زیر لب می گفتم:
" در شعله و شور عشق پروانه صفت بودند، تا کرب و بلا میرفت آن بال که بگشودند... "
حوالی ساعت ۹ رسیدیم به شوش. مقبره ی دانیال نبی توی شوش بود!!
حضرت علی علیه السلام فرمودند :
" هرکس دانیال نبی را در شوش زیارت کند، گویی مرا در نجف زیارت کرده! "
و بازم روایت داریم که : " وقتی امام زمان ظهور کنن دانیال نبی یکی از یارانشون خواهند بود.. "
خلاصه مختصر زیارتی کردیم و کمی سوغات خریدیم و به راهمون ادامه دادیم...
ساعت ۲ رسیدیم لرستان و نماز و ناهار رو اونجا بودیم.
عصر توی اتوبوس به همه یه پاکت دادن که روش نوشته بود خیلی محرمانه!! چیزی شبیه فال بود...
بازش کردم، توش نوشته بود:
" دلت روشن باد که آرزویت برآورده میشود. "
تنگ غروب دائم این مداحی توی مغزم مانور میداد...
" شهدا شرمنده ایم، تا نفس میزنیم همه، تا دمی ک ما زنده ایم، یادمون نره از روی شهدا شرمنده ایم...
توی قصه ی عاشقی، همیشه بازنده ایم، فراموش نکنیم که از شهدا شرمنده ایم...
دلامون شده خالی از غم عاشقی و جنون، توی شهرما این روزا فراموش شده یادتون...یاد صیاد و کاظمی، یاد همت و باکری، یاد اون مرها بخیر، یاد چمران و باقری...
وصیت کردید شما ب اطاعت از ولی، ایشاا... ماهم بشیم فدای سید علی...
شهدا شرمنده ایم "
حوالی ساعت ۸ رسیدیم به قم!
این بود خلاصه ای از سفر ما.
دلم خواست طوری بنویسم که مخاطبم حضورش رو اونجا احساس کنه، کاش اینطور شده باشه...
پی نوشت: برای آبروداری از نوشتن لودگیامون طی این سفر خودداری کردیم😀
پی نوشت ۲: متاسفانه بسیجی نیستم اما بخاطر اینکه این چند روز حکم بسیجی داشتم عنوانش رو گذاشتم " خاطرات یک جغله بسیجی"
جمله ی آخر:
آه ای خاک...تو بگو، ما از شهدا و جبهه، جز این خاکها و آبها و خونهای ریخته شده چه میدانیم؟
+ میمونه دل من زیر دِینتون ،
فدای اون همه شور و شِینتون...
پایان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🕊سالروز شهادت ۱۴ شهید مدافع حرم در یوم الله ۱۶ آذر ✊اینان زمینه سازان آزادی قدس شریف و ظهور حضرت مه
💠رهبرانقلاب:
⚠️ انگیزههای بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی یاد شهدا...
🔹هر وقتی که کشورمان دچار ذلّت شد، بهخاطر این بود که مردان فداکار، مردان دلاور، مردان باگذشت نداشتیم. آنوقتی که کشور ما در هر دورهای از دورههای تاریخ، سربلند شد، بهخاطر این است که چنین مردانی را داشتیم
🗓۱۶ آذر ماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم
🕊شهید مدافع حرم عبدالرحیم فیروزآبادی
🕊شهید مدافع حرم احسان فتحی (1394)
🕊شهید مدافع حرم احمد قاسمی کرانی (1394)
🕊شهید مدافع حرم حبیب روحی چوکامی
🕊شهید مدافع حرم مرتضی زارع (1394)
🕊شهید مدافع حرم محرمعلی مرادخانی (1394)
🕊شهید مدافع حرم روحالله صحرایی (1394)
🕊شهید مدافع حرم سجاد مرادی (1394)
🕊شهید مدافع حرم سیداصغرفاطمی تبار
🕊شهید مدافع حرم سیدمجتبی ابوالقاسمی
🕊شهید مدافع حرم محمد هادی نژاد (1394)
🕊شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور (1394)
🕊 شهید مدافع حرم اکبر شیرعلی (1394 )
🕊شهید مدافع حرم مصطفی شیخالاسلامی کندلوسی
💐شادی ارواح طیبه شهدای مدافع حرم #صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔸 " در محضــر شهیــــد " ...
✍ اگر جهـان خواران بخواهند درمقابل دین ما بایستند ، ما در مقابـل آنان خواهیـم ایستاد و تا نابـودی ڪامل آنها از پای نخواهیـم نشست یا همه آزاد میشویـم یا از مـرگ شرافتمنـدانه استقبـال خواهیم ڪرد اما در هـرحال پیـروزی باما خواهد بود.
🌴ای مردم مسلمـان
ما برای خـاک نمیجنگیـم
برای اسلام عزیـز میجنگیـم ...
🌷من تا امروز مُرده بـودم ...
و در این لحظه آغاز جهاد و شهـادت، گویی تازه متـولد شدم و زندگی جاویـد خود را آغاز کردم. شهادت انسان را بهدرجه اعلایملکوتی میرساند واین فدا شدن در راه خـدا چقدر زیبـاست.🕊
💐ولادت : ۱۳٦۴ شهرستان نکا
🌹شهادت : ۱۳۹۴/۹/۱۶ سوریه
🥀#شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی
#سالـروز_شهـادت 🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویـدئویی از شـهید مـدافع حـرم عبدالرحیم فیروزآبادی در حال نوشتن وصیتنامه😭
#سوریه
#حلب
#الحاظر
#شام
#وای_بر_شام 💔
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#بدون_شرح...
🌷بسم الرب الزینب🌷
#یک مقنعه با تمثیل پدرشهید
امروز برای کاری سرزده رفتم مدرسه . . .
نهال خانوم
که نهال رو ازمدرسه بیارم ؛یهو دیدم تمثیل شهید قاضی خانی . . .
روی مقعنه ی نهاله گفتم:(( نهال چرا
عکس بابارو زدی به مغنه ات؟؟
با ناراحتی😔 ودرحالی که اشک توچشماش جمع شده بود،گفت:
اخه بچه ها هی میگن:توبابا نداری!!
عکس بابا روزدم تا ببینن منم😊
بابا دارم.گفت:مامان نمیدونی توکتابم هم عکس بابا رو زدم !!
به نظر شما!؟من حرفی برام می مونه که به نهال بگم ؟!
💢راوی
همسر شهید مهدی قاضی خانی💔
#عشق_قیمت_نداره
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_قاضی_خانی
#سالروزشهادت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختر شهیدی که فالفروش شد!
این پنج دقیقه را از دست ندید
#کلاه_صورتی
فرزند شهید مدافع حرم قاضی خانی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🌺قصه نهال کوچولو دختر #شهید #مدافع_حرم مهدی قاضی خانی
و درخواست عمامه از #رهبر_معظم_انقلاب از زبان خودش ...
🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم " مهدی قاضی خانی " گرامی باد
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐خاطره ای گویی شهید #مدافع_حرم #رضا_حاجی_زاده بالای مزار شهید مدافع حرم #روح_الله_صحرایی
🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم " روح الله صحرایی " گرامی باد
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
32.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ #ویژه
#گوش_کنید🔊
مداحی #شهیدمصطفی_زال_نژاد
#آمل
در منزل شهید #روح_الله_صحرایی
#مدافعان_حرم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📝وصیتنامه شهید مدافع حرم:
اینجانب سربازکوچک حضرت زینب
وظیفه خود دیدم که به کسانی
که به حضرت زینب بی احترامی
کردند،جواب دندان شکنی دهم
وبه جهادی که رهبرانقلاب
اعلام کردند لبیک گویم
🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم #مصطفی_شیخ_الاسلامی گرامی باد
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔸" در محضـر شهیــد " ...
🌴باور داشته باشید ...
ڪہ جواب سیلـی دشمـن
سُرب داغ است نه لبخند ذلیلانه ؛
باور ڪنیـد دشمن ما ضعیف است
و این وعدهی خـداست که اگر
در مقابل ڪفـر استقامت ڪنیـد
پیـــروزی از آن شـماسـت
شڪ به خودتـان راه ندهیـد و
پیرو ولایـت فقیــه باشید و لاغیر
پیرو امام خامـنه ای باشید ،
نه ڪسان دیگــر ...
🥀#طلبـه_مدافـع_حـــرم
#شهید_سیداصغر_فاطمی_تبار
#سالـروز_شهـادت🕊
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💢 #لاله_های_زینبی
✍دوم اردیبهشت سال ۱۳۶۹ در روستای کران از توابع شهرستان فارسان همزمان با ولادت رسول اڪرم ﷺ متولد شد. دوران دبستان خود را در روستای کران و پس از مهاجرت خانواده به شهرکرد مراحل ادامه تحصیل خود را تا اخذ دیپلم در شهرکرد سپری کرد.
سپس در دانشگاه آزاد شهر مجلسی در رشته مهندسی مکانیک گرایش سیالات مشغول به تحصیل شد و از این دانشگاه مدرک کارشناسی خود را اخذ نمود.
🍃وی بعد از گذراندن دوران سربازی در تهران وشوشتردرکنکور کارشناسی ارشد شرڪت کرد و بعد از پذیرفته شدن دررشته تحصیلیاش در دانشگاه شیراز ثبت نام ڪرد و قرار بود در بهمنماه ۱۳۹۴ مشغول به تحصیل شود که با اختیار ڪامل و علاقه بسیار عزم رفتن به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) را نمود.
☘از آنجایی ڪہ در استان چهارمحال و بختیاری امکان اعزام نیروهای بسیج مردمی به سوریه وجود نداشت پس از پیگیری های زیاد با همکاری نیروی سپاه خوزستان مهرماه ۱۳۹۴ آموزشهای لازم را جهت ماموریت خارج از کشور در گردان فتح شهرستان بهبهان کسب کرد و پساز تایید صلاحیت از ردههای امنیتی در تیپ دوم تکاور امام حسن مجتبی (؏)قرارگرفت و در رسـتهی آرپـیجی زن گـردان امـام حسین(؏) در ۲۵ آبان ۹۴ به تهران و از آنجا به سوریه اعزام شد.
🌴سرانجام در۱۶ آذر ۱۳۹۴ پس از چند روز مبارزه در اطراف شهر حلب در منطقه عملیاتی زیتان دربازپس گیری روستاهای اطراف لازقیه بر اثر گلوله گروهڪهای تڪفیری داعش به فیض شهادت نائل آمد و پیڪر مطهرش پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
🥀#شهید_احمد_قاسمی_کرانی
#سالروز_شهادت🕊
۱۶ آذر متعلق به کیست
امام خامنه ای حفظه الله:
" جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب
- سرکوب عجیب همه نیروها و سکوت همه ناگهان به وسیله دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود میآید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیسجمهور آمریکا بود، آمد ایران؛ به عنوان #اعتراض_به_آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند.
حالا ۱۶ آذر در همه سالها، با این مختصات باید شناخته شود.
۱۶ آذر مال دانشجوی ضدنیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست،
دانشجوی ضدسلطه است..."
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علت حمله به متدینین و مخالفت با حجاب...
استاد خانمحمّدی
#پویش_حجاب_فاطمے
میدانی...
تمام فرضیه هایم ریخت بهم,زمانی که پرکشیدی
همه ی معادلات مادرانه ام اشتباه شد...
اصلا میدانی چه فکر میکردم اما چه شد؟!!
فکر می کردم میمانی تا آخرین روزها
فکر می کردم همیشه هستی حوالی چشمانم...
مــــــــــــــادرجان😭✋
حالا عاشقانه های مادرانه ام را هر هفته اینجا کنارت پهن میکنم همراه دخترانت ثنا و حنانه...
میدانم که هستی...
آری میدانم هنوز هم حوالی چشمانم بنشسته ای و مادر صدایم میزنی و من به عکست در قاب جانِ مادر می گویم...
حیـــــــــــدرم...
#دلنوشته
#مادرانه
#مدافعانحرم
شهید #حیدر_جلیلوند
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم