🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
🌼🌺🌼🌺🌼🌺
🌼🌺🌼🌺🌼
🌼🌺🌼🌺
🌼🌺🌼
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#خواستگاری
#از_لسان_همسر_معزز
#شهید_مدافع_حرم
#عباس_عبدالهی
ازدواجمان سال ۶۹ بود دوست برادرم بود . رفتوآمد خانوادگی هم داشتیم . با برادرم همرزم بود . در عملیات کربلای ۵ باهم بودند و باهم مجروح شده بودند . خیلی صمیمی بودند؛ از برادر هم به هم نزدیکتر بودند . چند بار مادرشان را برای خواستگاری فرستاده بودند . یکبار خانواده او و خانواده من ، باهم در مشهد بودیم . خدابیامرز مادرش که مرا دید، به او گفت : «برای چه دنبال دختر میگردی؟! دختر که اینجا هست!» او هم اصلاً قبول نمیکرد . میگفت : «او مثل خواهر من است». مادرش گفت: «تا به امروز خواهرت بوده، از این به بعد همسرت خواهد شد». من هم اصلاً قبول نمیکردم . میگفتم : «او مثل برادر من است». بالاخره قسمت اینطور شد که ازدواج کنیم .
🌸🍃🌺🌼🌼🌺🍃🌸
🌸🍃🌺🌼🌺🍃🌸
🌸🍃🍃🍃🍃🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم