◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️ ▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀🍃🍀🌷🕊🌷🍀🍃🍀
▪️🍀🍃🍀🌷🍀🍃🍀▪️
🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀▪️🍀
▪️ ▪️
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
#همه_شهرسیاه_پوشه
#ازلسان_مادر_معزز
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_مشتاقی
در سوریه حسین آقا درخط مقدم بود. منطقه را پاکسازی میکردند. بچههای دیگه اونجا مستقر میشدند. شهید رحیم فیروز آبادی و حسین خیلی با هم صمیمی بودند تماسی که گرفته بود حسین برایم تعریف کرد که به یکی از بچهها گفتم از رحیم چه خبر ؟؟ او گفت: رحیم صورتش تیر خورده بردنش عقب.
حسین هم به شوخی گفت : خب رحیم میره جراحی زیبایی میکنه زیبا ترمیشه. اما مادر زمانی که به من گفتند رحیم شهید شد تا نیم ساعت بدنم روح نداشت. بعد پرسید مادر از نکا چه خبر گفتم : همه شهر سیاهپوشند مادر.
#طلاهای_جامانده
حسین آقا تعریف میکرد خونههایی در حلب آزادسازی میکردیم. در یکی از منازل سفرهها پهن بود و در یک پارچه کلی طلاجات بود. با خودم گفتم آنقدر بندگان خدا سریع از منزل خارج شدند حتی فرصت نکردند طلاهای خود را ببرند. طلا را برداشتم و در یکی از ظرفهایی که در بالای کابینت بود گذاشتم تا اگر صاحبش آمد بتواند پیدا کند .
#بوسیدن_بچه_های_سوریه
در برخی از مناطق که نیاز بود لوله کشی میکردیم بچههای سوری را جمع میکردیم و بهشان آذوقه میدادیم. برخی از این بچهها صورت کثیف و نامرتبی داشتند دوستانم میگفتند حسین بدت نمی آید صورتشان کثیف است میبوسی گفتم نه من عاشق بچهها هستم از جنگیدن مهمتر جا شدن ما در دل بچهها است از طرفی فردا که این داعشیهای کثیف از بین رفتند آنچه در ذهن این کودکان میماند اخلاق ما ایرانیها و شیعههاست که چگونه با آنان برخورد کردیم .
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️
▪️🍀🍃🍀🍃🌷
◼️🍃🍀🍃🕊
▪️🍀🍃🌷
◼️▪️◼️
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم