eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
295 دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر بیست و دوم.... ✍ سحر بیست و دوم.... اولین سحر بدون علی است... و قلب زمین، برای هضم نداشتنش...در انقباضی سخت، درگیر شده است... ❄️دیروز...آینه خدا...روی زمین.... ترک خورده است... و دیگر هیییچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند... ❄️زمین... بی علی... فقیرترین مخلوق خداست... بیچاره زمین.... من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش ... باز نداشته است؟؟ ❣همه درد زمین یک سو... فراق علی... یک سو... و انتظار هزار ساله پسر علی... از سوی دیگر.... سرگیجه به جانش انداخته است.... و من... در این درد زمین ... همیشه، با او شریک بوده ام.... ❄️آخرین لیلةالقدر در پیش است.... و من... برای تسکین همه دردهای اهل زمین... قنوت می گیرم... اما... عظیم ترین غصه اش... همان آینه ترک خورده ایست...که باید ترمیم شود... ❄️تا زمین... "پسر علی" را رو نکند... هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت... ❄️باید برای عظیم ترین درد اهل زمین... دعا کنیم... برای ثروتی که داریم.... اما دستمان به او نمی رسد... ❄️باید تقدیرات زمین را... با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم.... زمین.... با پسر علی... دیگر فقیرترین مخلوق خدا.... نخواهد بود!!! ❣برای غربت پسر علی... دعا کنیم.... التماس دعای شهادت در لیالی قدر سید پیمان موسوی طباطبایی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سحر بیست و سوم..... ✍ از لحظه ای که سیاهی... زمین را خلوت کرده است... اذن "دعای فرج"... بر همه اهل زمین، وارد گشته است.. ❄️ که برترین اعمالش... دستان رو به آسمان... است؛ تمام باطن قدر را رو می کند.... و این یعنی.... ؛ تو......راز همه تقدیرهای عظیم، در لیلةالقدری...یوسف ❄️نشسته ام اینجا... در لابلاي جمعیتی که، امتداد نگاهشان، به آغوش تو می رسد... جمعیتی که قرآن بر سر می گذارند، تا شاید، باطن قرآن را، در میان خود، حاضر ببینند... جمعیتی که بعد از علی... دلخوش به نفس های آخرین دردانه اش هستند، که همین حوالی... فضای زمین را معطر کرده است... ❣سالهاست که، بیست و سومین سحر رمضان را ... گوش به زنگ نشانه ای از تو...تا صبح، چشم انتظاری می کنیم... اما... گویی هنوز دلهای زنگار گرفته مان... برای دریافت اجابت آماده نشده اند... ❄️خسته ايم... از آمد و رفت رمضان هايي که به ملاقات چشمان دلکش تو، ختم نمی شوند... خسته ايم.. از رمضان هايي که نماز عيدش، همچنان بی حضور تو اقامه می شوند... خسته ايم... از شلوغی های دنیایی که خالی از خواستن های صادقانه توست... ❄️برای جانهای خسته از گناه مان، امن یجیب بخوان...یوسف دعای تو.. حتما راه اجابت را باز خواهد کرد... ❣دعا کن... دعاهاي بی رمق مان، تا آسمان بالا روند... دعا کن... شاید....اجابت...شویم... یوسف اللهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ إِمَامِنَا... اللهم عجل لولیک الفرج سید پیمان موسوی طباطبائی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سحر بیست و چهارم... ✍ به خط پایان... که نزدیک می شویم..؛ تعارضی عظیم، قلبمان را گرفتار می کند...؛ 🔻"شوق" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زند... 🔻یا "غم" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تو...بوده اند... ❄️دلم برایت تنگ می شود.... خدا برای لحظه هايي که هیییچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت... ❄️برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد... ❄️برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان... بوسه های مداوم تو را احساس می کردم... ❄️دلم برایت تنگ می شود خدا... تو.... همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم... ❄️تو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا... با آرامشی عظیم، احاطه می کردی... ❣دلم برایت تنگ می شود... خدا نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای... اما... بگذار.... سهم من از این رمضان.. همین سجاده خیسی باشد... که در همه طول سال، نمناک باقی بماند... ❄️بگذار...تمام ارثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد... که تا رمضان دیگر... حتی یک سحر نیز، از ادراکش... جا نمانم... بگذار ... خالی شدنم را تا رمضان دیگر .. به کوله باری سیاه تبدیل نکنم.. ❄️تصور جمع شدن سفره ات، دلم را می لرزاند... رمضان می رود .... و....من.....می مانم...... یک دنیای شلوغ.... می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم.... ❣واااااای.... دلم برایت تنگ می شود... خدا می شود... در میان دلم... چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت... پشتم را نلرزاند ؟؟ میشود ... بمانی...خدااااااا ؟؟؟؟ التماس دعای شهادت سید پیمان موسوی طباطبائی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‌ ‌ ‌ سحر بیست و پنجم... ✍ هفته آخر رمضان است..... و غریبی ات.... هزار سال است که به غریبی علی اضافه شده...است... و ما..... همچنان هزار سال است که آواره دردهای ناتمام شماییم... یوسف اما.. این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!! ❄️فرزند شما بودن.... هزینه میخواهد... و ما ... برای چنین عظمتی... هر هزینه ای را به جان می خریم.... ❄️تمام عزت مان این است که، ... شریک درد شماییم... اینکه؛ ما را در جامه مشکی تان شریک میکنید... اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید... اینکه؛ از غربتتان،، به ما نیز سهمی داده اید... اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محااال است..... اینکه؛ بی شما مردن برایمان محااااال است... اینکه ؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود... دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!!!! ❄️اینکه؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است! و این؛ شرح حال یک درد مبارک است... *درد عااااااشقی* ❄️هزاااار الحمدلله... که عاشقمان کرده اید!!!! هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!!! و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ام!!! و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم.. ❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ،، برگزیده اید... الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده اید... الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید... الحمدلله یوسف... که هنوز زلیخا نشده... ازدردتان به ما خورانده اید... ❄️هزااار سال دیگر هم که طول بکشد.... ما منتظرت میمانیم.... اصلا...کار دیگری در زمین نداریم،، یوسف.... منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم... منتظر لمس حرارت آغوشت... منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات... ❣ماااااا.... منتظرت میمانیم! التماس دعای فرج و شهادت سید پیمان موسوی طباطبایی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سحر بیست و ششم.... ✍ فقط سه سحر مانده.... تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم..... یادم هست... زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود.... به نام نامی مادرم.... زهرا ❄️واااااای مادر.... حضور شما... در لابلاي مناجات های سحرم، چقدر پررنگ بود.... چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد.... چقدر دور تو گشتن... مرا آرام می کرد... چقدر چادرت را بو کشیدن... در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد.... ❄️مادر... سفره داری رمضان، رو به پایان است.... و ما هنوز... اجابت را از آسمان، به ضمانت نگرفته ايم... اجابت دیدار آخرین دردانه تو را.... ❄️آه مادر.... دلم برایت تنگ می شود.... برای دستان مهربان و خسته ات.... برای چشمان معصوم و عاشقت... کاش... اذن قنوت همه سحرهای رمضانم ، به نام نامی تو... صادر می شد... تا هییییییچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم... ❣تو کلید همه درهای آسمانی... چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟؟ مادر.... تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت... چه کنم...بیشتر، دوست بداری ام؟؟ چه کنم...بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟؟ من یقین دارم...؛ راز محبت تو.... عزیز_دردانه آخر توست... که هر چه بیشتر زلیخایش شوم... بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید... ❄️دعایم کن... مادر دستانت را بالا بگیر.... و برایم، ع ش ق بخواه.... عشقی... که مرا از نشستن....باز دارد... عشقی... که مرا از دم فرو بستن... باز دارد... عشقی... که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند... ❣دعایم کن... عاشقت بمانم مادر.... التماس دعای فرج و شهادت سید پیمان موسوی طباطبایی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سحر بیست و هفتم.... ✍ و این.... آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است. رمضان گذشت.. و من حتی یک نگاه ویژه، مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام.. دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند... ❄️اما دلخوشم... به این سحر... شاید، امشب برایم راهی باز شد... شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم... شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند... ❣امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم... ❄️آی اهل آسمان.... ؛ امشب کاش... نگاهم کنید.. کاش، قبولم کنید... کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید... به جان عزيزش قسم... فقط گدای یک نگاه ویژه اویم... همیییییین ❄️گذشت.... همه رمضان گذشت.... و من... دور آخرین سفره های سحرم ... همچنان، به دنبالش، می گردم .... همچنان..... ❣اما گاه فراموش میکنم.... او همیین جاست..... و این منم... که سفره دار زمین را، گم کرده ام... خدا کند، پیدا شوم.... خدا کندکه.... پيدايم کند..... ❣پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین من.... در مهمانی رمضان هم... پيدايت نکرده ام..... التماس دعای شهادت سید پیمان موسوی طباطبائی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سحر بیست و هشتم.... ✍ دلم می لرزد خدا.... فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است... ❄️دلم می لرزد خدا.... از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است... از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.. از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!! ❄️خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد... آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام... من....از دنیای بدون تو... می ترسم... از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند... از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند... ❄️قلبم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.. و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند... ❄️چه کنم...؟ بی سحرهای روشن...؟ بی زمزمه های ابوحمزه...؟ بی اشکهای افتتاح.... ؟ ❣نرو از خانه ما....دلبرم.. نرو... من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود... ❄️نرو از خانه ما.... بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است... ❄️بمان..... من....بی تو.... فقیرترین انسان عالمم...خداااا التماس دعای شهادت در شبهای پایانی ماه مبارک سید پیمان موسوی طباطبائی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❄️ ... ❄️ ✍ تمام شد......دلبر رعناقد من..... تمام شد..... سفره کرامتی، که شاه و گدا را در کنار هم، مهمان کرده بودی... همان سفره ای که کنارش ... گداترها...برايت عزيزتر بوده اند..... ❄️تمام شد.... همه ثانیه های خیسی... که تو را يكجا به آغوش من، هدیه می کردند.... ❄️تمام شد..... تمام جرعه های آبی... که لحظه های افطار، هستی حسین را بر لبانمان زنده می کردند... همه زمزمه های...اللهم لک صمنا ... بهمراه یک قطره اشک....و السلام علیک یا اباعبدالله.... ❄️وااای دلبرم... قلبم... از لرزيدن.. دست برنمي دارد... بهانه هایش... غم انگیزتر شده... اشک هایش...داغ تر شده... چه کنم، اگر رمضان دگر....را نبینم.. دستانم... هنوز خالی اند..... و قلبم...هنوز بیمار... ❄️من هنوز.... به اجابت نرسیده ام... من هنوز...یوسفم را ندیده ام... من هنوز...یک نماز عید را...به امامت او، اقامه نکرده ام.... ❄️تمام شد.... دلبرم... و چشمان ما همچنان، براه مانده است... چشم براه روزی که... با نوای حیدری آخرین دردانه مادر، بخوانیم.... ؛؛ اللهم اهل الکبریا و العظمه... و اهل الجود و الجبروت... و اهل العفو و الرحمه.... ❣یا اهل التقوی.... آخرین سحر....و اولین و آخرین دعا...؛ ما را به یک اشاره ظهورش... اجابت کن.. اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک بحق الحجه عبد گنهکار سید پیمان موسوی طباطبایی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
... و لله الحمد... الله اکبر علی هدانا... ✍ تو را سپاس دلبرم... برای تک تک ثانیه هايي که کام دلم را به طعم ع ش ق... شیرین کردی... ❄️تو را سپاس... حبیبم.. برای همه آن سفره هايي که فقیرترینی چو مرا نیز، در کنارشان، پذیرفتی... ❄️تو را سپاس... برای لمس لبان ترک خورده اهل عشق، که قرن ها پیش، تشنگي را برای عشق بازی با تو ، انتخاب کرده بودند ... ❄️تو را سپاس... که دلم را تطهیر کرده ای.. که چشمانم را...بیدار کرده ای... که دستانم را تا خودت...بالا کشانده ای.... ❄️تو را سپاس... که من نیز...مسافر پرواز، در رمضان دیگری بوده ام... هر چند که بالهایم شکسته بود... اما... اشک های همسفرانم... و مناجات هم سفره گانم ...مرا نیز، از زمین، بلند کرده بود... ❄️تو را سپاس.... برای هر "بک یا الله"... که تمام تو را، به یکباره در وجود من... نازل می کرد... ❄️تو را سپاس... برای قنوت هایی که در انتظار منند... قنوت هايي که مرا تا درآغوش کشیدن آسمان تو... پرواز می دهند... قنوت هايي که به نام نامی "کبریایی " تو...جان می گیرند...؛ اللهم اهل الکبریا و العظمه... ❄️تو را سپاس، همه سرمایه من...؛ مهمانی ات....بی نظیر بود.... آنقدر که هر شکری، شکر دیگری را می طلبد... ❣فقط.... می ماند... یک التماس... ؛ نعمتت را تمام کن...خدا و قنوت فردایمان را...به اجابت حضور یگانه آفتاب زمین... مزین نما.... یا مجیب دعوت المضطرین... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 التماس دعای شهادت عبد گنهکار سید پیمان موسوی طباطبائی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
رفقا بهشت خوش میگذره؟🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سحر که با صدای انفجار‌ها از جا پریدیم، یکی از اولین چیزهایی که در ذهنمان چرخید، «حالِ» شما بود. دعا به جان رهبران و فرماندهان و رزمندگان می‌کردیم و در کنار آن مدام با خودمان می‌گفتیم بچه های مدرسه الان چه حالی دارند؟ کجا هستند؟ نکند بترسند... خبرها را لابد دارید لحظه لحظه دنبال می‌کنید. حق دارید! شاید گریه کرده باشید، ترسیده باشید، متحیر شده باشید... حق دارید! هر کدام از این‌ احساسات اگر نبود، یک جای کار می‌لنگید. درد را از هر طرف بخوانی درد است. بویژه اگر در وطنِ تو و به دست دشمن جنایتکارِ افسار پاره کرده‌ای باشد که این سال‌ها قلبِ تمامِ آزادگانِ دنیا را داغدار و پر از خشم و نفرت کرده است... ما با هم از جنگ حرف زده بودیم. همه می‌دانستیم که گریزی از این نبرد تاریخی نیست. ما پشت غزه و فلسطین ایستادیم. مثل یمن و لبنان. وقتی هر شب صنعا بمباران می‌شد ما نترسیدیم و کوتاه نیامدیم. وقتی فرماندهان حزب الله لبنان شهید شدند، ما مصمم‌تر شدیم. ما جلوی _استکبار جهانی_ ایستادیم و سرمان را محکم گرفتیم بالا...حالا نبرد واضح‌تر شده و از صنعا و بیروت، به تهران رسیده‌. یکی از شما پیام داده بود: «چرا اینطوری شد؟ چرا تا موفقیت اطلاعاتی به دست آوردیم؟ چرا بعد از یک اتفاق خوب یهو یه چیزی میشه؟ کجای کار اشکال داره؟» باید گفت هیچ جای کار جان دلم... این، یعنی ما دقیقا توی مسیر هستیم. ضربه، کاری و مهلک بوده و حالا آن خبیث را به تکاپو انداخته خط قرمزهای بیشتری را برای نجاتش از این منجلاب رد کند... اگر عصبانی نبود، چنین نمی‌کرد. اگر کارمان را درست انجام نداده بودیم، عصبانی نمی‌شد! پس افتخار کنیم به تک تک مردانِ بزرگی که امروز شهید شدند و آنها که مانده‌اند. پیام «رهبر» را جلوی چشم‌مان گذاشتیم. ما خیلی وقت‌ها شبیه بنی‌اسرائیل بودیم. غر زدیم. کج خلقی کردیم، کنار کشیدیم... اما این بار پشت سر موسای قوم‌مان کنار نیل بایستیم و به جای اینکه بگوییم «انا لمُدرَکون!» یعنی بدبخت شدیم و دَخلِ ما را آوردند، با او زمزمه کنیم: «کلّا ... إنّ معي ربّي سيهدينِ» ... إنّ معنا ربّنا سيهدينا... ما خدایی داریم... که همراه ماست و با او از این مرحله می گذریم و دماغ فرعون را با هم به خاک می‌مالیم... این قول را مدت‌هاست به بچه‌های غزه داده‌ایم! یادمان که نرفته... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
عاقبت همه ما آمبولانسه... فقط خدا کنه برای ما پلاک نظامی باشه... 🥲💔 شبتون شهدایی 🥀