چند روز قبل از شهادت #سید_جواد_اسدی بود؛ به اتفاق اعضای گردان مون در خانطومان بودیم... آقاسید جواد یه گوشه نشسته بود.. سید جواد هم پهلوی من آمد و باهم مصافحه کردیم.. معمولا بخشی از نشست‌ها و جلساتمون مربوط به گزارش گیری بود ،مشکلات زیادی داشتیم ولی در این میدان سخت و پیچیده مامور به ادای تکلیف و صبر سجادی و زینبی بودیم.🌷 همه بچه های لشکر کاملا توجیه و بصیر بودند و کاملا شرایط را درک می‌کردند. آقا سیدجواد گفت : حاج آقا گفتم: بفرما. خندید و گفت خوابی دیدم که میخوام براتون بگم. گفتم: سید ان شاء الله خیره. گفت : خواب دیدم شهید شدم و روحم از بدنم جدا شده و سمت آسمان میرم و از بالا به جنازه ام نگاه می کنم و میخندم و خوشحالم که به شهادت می رسم.🌷 گفتم : سید شما دین خودتون و ادا کردی. مواظب خودت باش. سید جواد دوباره خندید و همدیگر رو در آغوش گرفتیم و ازهم جداشدیم. بعد دو یا سه روز خوابش تعبیر شد و آقا سیدجواد ما هم آسمانی شد و در حماسه خونین خان طومان جاودانه شد🍃🌹🍃 و باخبر شدیم که بالاخره پیکر مطهرش درحال بازگشت به ایران اسلامی است. الهی : توفیق ملحق شدن به شهدا را عنایت فرما.🌷 ✍انصار المهدی #دلم_را_حوالی_خانطومان_جاگذاشتم #حماسه_خونین_خانطومان #شهید_سیدجواد_اسدی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم