eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
295 دنبال‌کننده
31.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌹💠🌹💠🌹💠🌀 🌹 🌹🌀💠🌀 💠 🌀🌀💠 🌹💠💠🌹 💠🌀 🌹 💠 آقا مهدی تو دبیرستان درسشون خوب بود نمرات بالایی داشتند .هیچ وقت یادم نمیره مادرمون تاکید میکرد باید بری دانشگاه و تو کنکور قبول بشی از اونجایی که مهدی هیچ وقت دوست نداشت دل پدر و مادر بشکنه٬ تو مدت پیش دانشگاهی و قبل از کنکور تلاش زیادی کرد و اتفاقا کنکورم قبول شد و توی دانشگاهها افسری رو انتخاب کرد و وارد سپاه شد .چون مهدی جان از جوانی عاشق این بود که به جرگه پاسداری بپوندد.با این کار هم امر پدر و مادر و انجام داد و وارد دانشگاه شد و هم به‌ آرزوی خودش که پوشیدن لباس پاسداری بود رسید. 🌀🌹💠🌹💠🌀 🌀💠🌹🌀🌹💠🌀💠 🌀🌹💠🌹💠🌀 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊⭕️ 🌹🕊🕊⭕️ 🌹⭕️🕊🌹🕊 🌹🕊🕊⭕️🌹 🌹⭕️🌹🕊🕊 ⭕️🌹🕊🌹🌹 💢⭕️💢⭕️💢⭕️💢 آقا عبدالصالح تو دوران مدرسه، همیشه توی پایگاه های بسیج فعالیت می کردمخصوصا مناسبت هامثل ۲۲ بهمن و دهه ی فجر و....شب و روز اونجا بود از خونه ی ما تا پایگاه کریم کلا یه مقدار مسافت بودبه خاطر اینکه پدرش متوجه نشه چادرم رو می گذاشتم بیرون در و بعد بر میگشتم داخل خونه شب ناغافل چادرو بر میداشتم و میرفتم دنبالش می دیدم هنوز سرگرم کاره بهش میگفتم صالح مگه تو فردا نمیخوای بری مدرسه؟؟؟مگه تو درس نداری؟؟ تو کارت شده همش همین؟!! عبدالصالح هم دوچرخه شو دست می گرفت و با هم بر میگشتیم توی راه باهاش دعوا میکردم سال کنکور بود می دیدم خونه زیاد نمیمونه و همه ی وقتش صرف پایگاه میشه میگفتم صبح میری سپاه شب پايگاه پس کی برای کنکور میخوای درس بخونی؟؟؟؟ یک شب جمعه بهم گفت: مامان منو نماز صبح زودتر بیدار کن گفتم برای چی گفت دانشگاه امتحان دارم گفتم : دانشگاه امتحان داری؟؟ میخندیدم و شونه هاشو گرفته بودم باهاش شوخى ميكردم ميگفتم الهی مامان فدات بشه خسته نباشی تو چقدر درس خوندی که میخوای بری دانشگاه امتحان بدی گفت حالا باشه... همیشه از بچگی با دوستش آقای روح الله زارع با هم بودن همه فکر میکردن دو قلو ان نمره ها و رشته هاشون یکی بود همیشه میگفتیم شما تقلب می رسونید به هم کنکور هم با هم امتحان دادن تو یه دانشگاه و تو یه رشته قبول شدن دانشگاه بابل .... رشته ی کامپیوتر وقتی نتیجه رو گفت خندیدم و گفتم شوخی نکن بهم گفت خب الان چی میگین گفتم هیچی چطور تو نخونده قبول شدی گفت: شما میگین من نخوندم می بینید که قبول شدم. 🌹🕊🌹⭕️🌹🕊🌹 💢⭕️💢⭕️💢⭕️💢 ⭕️ ⭕️⭕️⭕️🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم