eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکس باز شود👆 کتاب " سه دقیقه در قیامت " تجربه‌ای نزدیک از مرگ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 1⃣7⃣ ☘ تجربه‌ای جدید كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياری خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلی خوب بود و افراد بسياری خبر می‌دادند كه اين كتاب تأثير فراوانی روی آنها داشته. بارها در جلسات و يا در برخورد با برخی دوستان، اين كتاب به من هديه داده می‌شد! آن‌ها من را كه راوی كتاب بودم نمی‌شناختند، و من از اينكه اين كتاب در زندگی معنوی مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم. يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوی محل كار می‌رفتم. يك خانم خيلی بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسی بود. از دور او را ديدم كه دست تكان می‌داد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، برای همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. بی مقدمه سلام كرد و گفت: « می‌خواهم بروم بيمارستان... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ » گفتم: « محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را می‌رسانم. » آن روز تعدادی كتاب سه دقيقه در قيامت روی صندلی عقب بود. 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 2⃣7⃣ اين خانم يكی از كتاب‌ها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: « ببخشيد اجازه نگرفتم، می‌تونم اين كتاب را بخوانم؟ » گفتم: « كتاب را برداريد. هديه برای شماست. به شرطی كه بخوانيد. » تشكر كرد و دقايقی بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم. خيلی تشكر كرد و پياده شد. من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافی بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و... چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتی ساعت كاری تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلی اداره بيرون آمدم. همين كه خواستم وارد خيابان اصلی شوم، ديدم يك خانم چادری از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولی ظاهراً او خوب مرا می‌شناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: « مرا شناختيد؟ » خانم جوانی بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: « شرمنده، خير. » گفت: « خانم دكتری هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه‌ای با شما كار دارم. » گفتم: « بله، حال شما خوبه؟ » رسم ادب نبود، از طرفی شايد خيلی هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوی اداره وارد ماشين شود. ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالی كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: « اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوی كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابی كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ » می‌خواستم جواب ندهم ولی خيلی اصرار كرد. 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 3⃣7⃣ گفتم: « بله بفرماييد، در خدمتم. » گفت: « خدا رو شكر، خيلی جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيری كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار می‌كنيد. از همکارانتان پيگيريی کردم، الان هم يكی دو ساعته توی خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. » گفتم: « با من چه كار داريد؟ » گفت: « اين كتاب، روال زندگی‌ام را به هم ريخت. خيلی مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزی اين دوران جوانی من هم تمام خواهد شد و من هم پير می‌شوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل دينی رو رعايت نمی‌كردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده‌ام. يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلی در تنهايی خودم فكر كردم. تصميم جدی گرفتم كه توبه كامل كنم. من نمی‌توانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهای گذشته‌ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم، تصادف وحشتناكی صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملا مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما، ملك‌الموتِ مهربان و بهشت و زيبايی‌ها را نديدم! دو ملك مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هيچ‌كس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتی دست‌بندی به من زدند كه شعله‌ور بود. اما يكباره داد زدم: " من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهای گذشته را تكرار نكنم. " يكی از دو مأموری كه در كنارم بود گفت: " بله، از شما قبول می‌كنيم، شما واقعا توبه كردی و خدا توبه‌پذير است. تمام كارهای زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه می‌كنی؟ " 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 4⃣7⃣ گفتم: " من با تمام بدی‌ها خيلی مراقب بودم كه حق كسی را در زندگی‌ام وارد نكنم. حتی در محل كار، بيشتر می‌ماندم تا مشكلی نباشد. تمام بيماران از من راضی هستند و... " آن فرشته گفت: " بله، درست ميگويی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستی! " وقتی تعجب مرا ديد، ادامه داد: " خداوند به شما قد و قامت و چهره‌ای زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگی، شما چه كردی؟! با لباس‌های تنگ و نامناسب و آرايش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحيح از خانه بيرون می‌آمدی، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند. بسياری از آنها همسرانشان به زيبايی شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايی شما به گناه افتادند و... " گفتم: " خب آن ها چشمانشان را حفظ می‌ كردند و نگاه نمی‌كردند. " به من جواب داد: " شما اگر پوشش و حريم‌ها و حجاب را رعايت می‌كردی و آن‌ها به شما نگاه می‌كردند، ديگر گناهی برای شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستی. تو باعث اين مشكلات شدی و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگی آرام است. تو آرامش زندگی آنها را گرفتی و این حق‌الناس است. پس به واسطه حق‌الناس اين هزار و صد نفر، در اين گرفتاری و عذاب خواهی بود تا تك‌تك آنها به برزخ بيايند و بتوانی از آنها رضايت بگيری. " 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 5⃣7⃣ اين خانم ادامه داد: « هيچ دفاعی نمی‌توانستم از خودم انجام دهم. هرچه گفتند قبول كردم. بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم. درست در زمانی كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) افتادم. همانجا فرياد زدم و گفتم: " خدايا به حق مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) به من فرصت جبران بده. خدا... " تا اين جمله را گفتم، گويی به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتی، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودی كامل پيدا كردم. اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روی بدنم باقی مانده. دستبندی از آتش بر دستان من زده بودند، وقتی من به هوش آمدم، مچ دستانم می‌سوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده! دستان من با حلقه‌ای از آتش سوخته و هنوز جای تاول‌های آن روی مچ من باقی است! فكر می‌كنم خدا می‌خواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. من به توبه‌ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتی نمازهای قضا را می خوانم. ولی آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياری كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟ » اين خانم حرف‌های آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد. من هم هيچ راه حلی به ذهنم نرسيد. جز اينكه يكی از علمای ربانی را به ايشان معرفی كنم. 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 6⃣7⃣ ☘ پرسش و پاسخ پس از چاپ اول اين كتاب، تماس‌های بی‌شماری داشتيم. از سوی افرادی كه با خواندن اين كتاب، متحول شده و برای عرض تشكر تماس می‌گرفتند، فردی كه پس از خواندن اين كتاب متحول شد و ده‌ها ميليون تومان را به بيت‌المال برگرداند، تا جوانی كه كارهای زشت گذشته‌اش را ترك كرد و با پدر و مادرش آشتی نمود. اما كسانی هم بودند که انتقاداتی نسبت به موضوعات مطرح شده در اين كتاب داشتند. در اين زمينه، يكی از علما كه در زمينه‌ی معاد، مطالعات وسيعی داشتند، اين كتاب را در ميان اهالی مسجد خودشان توزيع كردند و هر شب يك بخش كتاب را به جای سخنرانی قرائت كردند. سپس برای جوانان، جلسات پرسش و پاسخ برقرار نمودند. ما نيز اين سؤالات مردمی را که در جلسات ايشان مطرح كرده و پاسخ ايشان و يا برخی ديگر از علما را در اين قسمت مكتوب نموديم. اميدواريم راهگشا باشد. 🔺سؤال ۱: آيا ممكن است كسی به خاطر يك تهمت، مجبور شود يك حسينيه يا خيرات فراوانی كه برايش بسيار زحمت كشيده را از دست بدهد؟ 🍃 همان طور كه در متن كتاب آمده، حرمت مؤمن از كعبه بالاتر است. برخی تهمت‌ها با آبروی يك انسان بازی می‌كند و نتيجه زحمات چند ساله‌ی انسان را يك‌باره نابود می‌كند. به قول برخی‌ها، زخم شمشير خوب می‌شود اما زخم زبان... در كتب اخلاقی، مانند معراج‌السعادة و سياحت غرب و... اشاره شده كه برخی افراد، به خاطر يك قضاوت نابجا و يا يك تهمت، عذاب‌های برزخی فراوانی را متحمل شدند. اين عذاب‌ها به خاطر عظمت گناهی است كه مرتكب شده‌اند. وقتی از راوی اين كتاب سؤال شد، ايشان گفتند كه تهمت اين شخص با آبروی من بازی كرد و نگاه برخی افراد و اهالی مسجد را به من تغيير داد. برای همين است كه به جبران اين گناه بزرگ، چنين خسارتی‌ را متحمل می‌شود. 🔺 سؤال ۲: آيا ممكن است انسانی در مدت سه دقيقه، اين همه مطالب مختلف مشاهده كرده باشد؟ 🍃 فكر می‌كنم در كتاب هم اشاره شده كه وقتی روح از بدن خارج می‌شود، ديگر بحث زمان و مكان مطرح نيست. چه يك ثانيه و چه ده هزارسال. 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 7⃣7⃣ يادم هست خاطرات تجربه نزديك به مرگ يك خانم را می‌خواندم كه بسيار ماجرای طولانی و زيبايی داشت و جالب اينكه كمتر از ده ثانيه قلب او متوقف شده بود! شايد يكی از دلايلی كه در سوره معارج، در مورد روز قيامت گفته می‌شود كه معادل پنجاه هزار سال (اين دنياست) به همين دليل است. زمان در آن سوی هستی با آنچه ما احساس می‌كنيم كاملا متفاوت است. اين را برخی از افراد در خواب و رويا متوجه می‌شوند. 🔺 سوال ۳: چطور است بيشتر افرادی كه تجربه نزديك به مرگ داشته‌اند، فقط از عشق و پاكی و نور الهی حرف می‌زنند، اما ايشان از بررسی اعمال می‌گويد؟ 🍃 تفاوتی كه ايشان با تمام كسانی كه تجربه نزديك به مرگ داشتند، در بررسی اعمال است. ايشان از دالان نور و... خبری ندارد. ايشان می گويد كه احتمالاً قرار به بازگشت من نبوده. برای همين است كه حسابرسی اعمال را مشاهده كردم. شايد هم خدا می‌خواسته توسط ايشان تلنگری به ما بزند. اما تشابهی كه در ميان تمام اين افراد است، اين بوده كه بعد از بازگشت، فوق‌العاده انسان‌های با محبتی شده و در راه رضای خداوند، خالصانه عمل كنند. اين عشق الهی در كارهای تمام اين افراد ديده می‌شود. نگارنده ی كتاب می‌گفت: « چند روز در محل كار ايشان حضور داشتم. هركسی هر كاری داشت به ايشان مراجعه می كرد و او در راه انداختن كار مراجعين، خيلی تلاش می‌كرد. سربازها و كاركنان اداره، خالصانه او را دوست دارند، چون او هم خالصانه برای همه فعاليت می‌كند. » وقتی از او در مورد علت اين همه تلاش سؤال كردم گفت: « ما يك فرصت كوتاه داريم تا برای رضای خدا به بندگانش خدمت كنيم. » شبيه اين جمله را در خاطرات بيشتر تجربه كنندگان مرگ شنيده‌ايم. آنها انسان‌هايی می‌شوند كه عشق به كار برای رضای خدا در تمام افعال ها ديده می‌شود. البته در خاطرات ايشان هم هست كه وقتی كاری عاشقانه و خالصانه برای خدا باشد ارزشمند است. وگرنه... مانند ماجرای نجات يك انسان. كاری كه نيت غير خدايی پيدا كند ارزش خود را از دست می‌دهد. 🔺 سؤال ۴: در موضوع ارتباط با نامحرم، ايشان خيلی سخت‌گيرانه صحبت می كند. آيا شرايط جامعه را نمی‌بيند؟ آيا كشورهای غربی را نمی‌بينند؟ مگر می‌شود انسان هيچ‌گونه ارتباطی نداشته باشد؟ 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 8⃣7⃣ 🍃 سؤال خوبی است. اينكه يك گناه در جامعه رواج فراوانی داشته باشد، دليل بر اين نمی‌شود كه ديگر گناه بودنش كم شده! بدی پوشش و آزادی ارتباط با نامحرم، از گناهانی است كه عواقب سنگينی در زندگی روزمره دارد. اصلا بحث نافرمانی دستور خدا را كنار بگذاريد، اگر كسی می‌خواهد آرامش روحی در زندگی داشته باشد بايد به اين موضوع اهميت بدهد. تمام مطالبی كه در اين موضوع در كتاب به آنها اشاره شده، در روايات و آيات به آن تأكيد شده. از طرفی شما به تاريخ كشف حجاب و برهنگی در كشور خودمان و كشورهای غربی نگاه كنيد. تا شصت هفتاد سال پيش، بيشتر مادران و مادر بزرگ‌های ما، با پوشيه و روبند بودند. فيلم‌هايی كه از اوايل دوره پهلوی نمايش داده می‌شود، به همين موضوع اشاره دارد. آنقدر بحث حجاب در خانواده‌ها محكم بود كه پَهلوی اول با زور اسلحه نيز نتوانست حجاب را بردارد. آيا مادر بزرگ‌های ما با آن همه سختی در زندگی، دوست نداشتند راحت و آزاد باشند؟ يا آن‌ها به مسائل مهمی دقت می‌كردند كه ما فراموش كرده‌ايم! در غرب نيز همين وضعيت بود. بيشتر فيلم‌هايی كه مربوط به صد سال پيش است، زنان را با لباس بلند، آستين پوشيده و كلاه نشان می‌دهد. تمام تصاوير و مجسمه‌های حضرت مريم در كليساهای قديمی، ايشان را با پوشش و حتی چادر نشان ميدهد! اما از زمانی كه نظريه فرويد، اجرايی شد و برهنگی فرهنگی رواج يافت، جامعه غربی با مشكل تشكيل خانواده و عدم اعتماد روبرو شد. اين مشكل در دهه‌های اخير به ايران نيز سرايت كرد. آمار بالای طلاق و طلاق عاطفی حكايت از همين موضوع است. مطلبی كه راوی كتاب می‌گويد كاملا صحيح و قابل امتحان است. اگر انسان، از ابتدا سعی كند كه چشم و ارتباط خود را بانامحرم حفظ كند، به يقين زندگی و همسر پاكی خواهد يافت و برعكس. اين مطلب را از آيه ۲۴ سوره نور نيز می‌توان دريافت. 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 کُلُّ شَیءِِ هَالِکُُ إلّا وَجهَهُ 🕊 🔴 🌟 خاطرات واقعی و هیجان‌انگیز یکی از مدافعان حرم قسمت 9⃣7⃣ جالب است كه شخصی بعد از مطالعه‌ی اين كتاب به من گفت: « من اين قسمت از سخنان ايشان را امتحان كردم. در محل كار، بنده هر روز با خانم‌های همكار، بگو بخند و شوخی داشتم. از طرفی بيشتر مواقع با همسرم‌ در خانه مشكل داشتم. بيشتر شب‌ها جدای از هم می‌خوابيديم و خيلی از اين موضوع ناراحت بودم. اما مدتی است كه تصميم به امتحان اين موضوع گرفتم. اتاق كارم را عوض كردم و كمتر با زنان همكار حرف ميزنم. نگاهم را در كوچه و خيابان، بيش از قبل كنترل می‌كنم، حتی در فضای مجازی نگاهم را كنترل می‌كنم. در اين مدت دقت كردم، برخورد همسرم با من فوق‌العاده بهتر شده. از زندگی خودم خيلی لذت می‌برم. » 🔺سؤال ۵: آيا بهتر نبود نام كتاب سه دقيقه در برزخ باشد؟ ☘ بله، شايد هم مناسب بود، حضرت آيت الله مصباح يزدی نيز وقتی کتاب را مشاهده کردند، گفتند شايد بهتر بود نام کتاب، سه دقيقه در برزخ باشد. اما بسياری از تجربه‌كنندگان مرگ موقت، شرايطی از برزخ را مشاهده می‌كنند. اما همان طور كه راوی محترم توضيح دادند، ايشان به بررسی اعمال مشغول شدند كه مربوط به قيامت است. در برزخ اينگونه به اعمال ما پرداخته نمی‌شود. ولی رواياتی هم داريم که شروع قيامت را از مرگ انسان می‌دانند. البته تمام اينها، چه برزخ و چه قيامت، برای ما تلنگری است كه به فكر باشيم. شايد به جرئت بتوان گفت كه تمام مشكلات امروز ما در نتيجه فراموش كردن روز قيامت است. اگر بدانيم كه در آن روز، ذره‌ای كار خوب و بد، به انسان باز می‌گردد، به يقين بيشتر در اعمال خودمان دقت می‌كنيم. دوست عزيزی از قم مراجعه كرد و تعدادی از اين كتاب را برای شاگردانش گرفت. ايشان می‌گفت: « من مدت‌ها بود از خدا می‌خواستم راه را به من نشان دهد كه در چه موضوعی وقت بگذارم و كار فرهنگی و اعتقادی كنم، تا اينكه يك شب در عالم رويا وجود نازنين حضرت معصومه (سلام الله علیها) را ديدم كه به من فرمودند: « بسياری از مشكلات به خاطر اين است كه مردم، مرگ و قيامت را فراموش كرده‌اند. در اين زمينه كار كنيد. » 📝 نویسنده: گمنام ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم