eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
: قطر : در حال ساخت جزیره برای سکونت میلیاردرهای جهان عربستان: درحال ساخت بزرگ ترین نیروگاه خورشیدی جهان دبی: در حال ساخت اولین شهر مسقف جهان ایران: جلسه معاون رییس جمهور با کمیسیون‌های مجلس برای مهار قیمت تخم مرغ. 😆😆😆 ✅ پاسخ شبهه: این شبهه بسیار واضح هست که قصد تخریب کشورمون ایران رو داره! و گرنه اگر قصد مقایسه چندتا کشور هست، پس باید در یک زمینه مقایسه شوند!!!! اینکه بین نقاط قوت یک کشور با نقاط ضعف کشور دیگر، مغالطه‌ای آشکار است. مانند اینکه شاگرد اول یک کلاس با شاگرد آخر کلاس دیگر مقایسه شود. روش منطقی این است که نقاط قوت با نقاط قوت، نقاط ضعف با نقاط ضعف مقایسه شود و یا اینکه معدل کلی مورد قیاس قرار گیرد. اگر در امارات یا عربستان یا جای دیگر اقدام به ظاهر پر زرق و برقی صورت بگیرد، حتی نمی توان آن را با پروژه های دست چندم ایرانی مقایسه کرد، زیرا آنچه در ایران اتفاق می‌افتد، نوعا *حاصل مهندسان و دانشمندان بومی* است و ارزش آن به مراتب از *صنایع و اماکن وارداتی* بسیار بیشتر است. نهایتاً اینکه نباید فریب مقایسه‌های نابجا را خورد، اگر در ایران عزیز ما مشکلات هست که هست، اما برجسته کردن آن و عدم توجه به نقاط قوت علمی، سیاسی، نظامی که کم نیست (مانند نانو، هوافضا، هسته‌ای، سلول های بنیادی، موشک، نفوذ منطقه‌ای و...‌) جفای بزرگی است که قطعا طراح آن دشمنانند. اما خوبه چندتا از پیشرفت های ایران هم در چندسال اخیر گفته بشه، تا عده ای دچار خود کم بینی و همیشه بزرگ دیدن خارج، نباشند! کسب رتبه نخست تولید علم آسیای غربی توسط دانشمندان ایرانی در سال ۲۰۱۶ ایران تا پایان دسامبر ۲۰۱۷ با انتشار مقالات علمی مختلف توانسته است رتبه چهارم جهانی را از آن خود کند، ضمن آنکه ایران همچنین با تولید ۴۰ درصد علم نانو بیشترین سهم تولید این علم را در میان کشور‌های اسلامی دارد. جزء کشور‌های پیشتاز تولید رادیو‌دارو و توسعه رادیو‌دارو‌های جدید است. رادیودارو‌های تولید داخل به ۱۵ کشور مانند مصر، هند، پاکستان، عراق، لبنان، سوریه و ‏برخی کشور‌های اروپایی صادر می‌شوند. جزء ۱۰ کشور برتر جهان در حوزه سلول های بنیادی ایران، قدرت چهاردهم نظامی جهان که البته این آمار را بدون در نظر گرفتن، امکانات و تجهیزات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرده است. قرار گرفتن جز ۷ کشور موشکی دنیا قرار گرفتن جز ۲ کشور سازنده اژدرهای حباب‌ساز قرار گرفتن جز ۵ کشور سازنده زیر دریای دنیا که فک میکنم کشور قطر و عربستان در بعضی از این زمینه ها محلی از اعراب ندارند و صرفا مصرف کننده کشورهای غربی می باشد... رسانه باشید و نشردهید📢
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ خاطرات شهید قسمت 6⃣ من با این که هنوز دانشجو بودم ولی درس هایی را که از حمید می گرفتم خیلی برام تازگی داشت. می گفت: " ما همه ی اسلام را از کتاب ها خوانده ایم. " می گفت: " اگر راضی باشی می رویم قم. باید یک دوره مسائل شرعی مان را صحیح و سالم تر یاد بگیریم. باید خودمان برویم از منابع یاد بگیریم. همیشه که نباید نظر این و آن باشد. " بعد هم به من پیشنهاد داد بروم جهادسازندگی کار کنم. بخاطر آن رشته فنی که خوانده بودم. قسمت آبرسانی کار می کردم، که بیشتر کارکنانش مرد بودند. یک روز آمدم به حمید گفتم: " من دیگر نمی روم آن جا کار کنم. " گفت: " دلیل؟ " گفتم: " آنجا همه مردند. فقط منم که زنم. دستم هم حسابی بسته است از بس تنهام و تمام کارها مردانه است. " خیلی جدی گفت: " خب تو طرح بده." رشته ام آبیاری بود. می دانست با طراحی های من یا هر کس دیگر خیلی کارها می شد کرد. گفت: " تو چرا طراحی نمی کنی؟ فکر کن و طرح بده! فقط منتظری که مجری باشی؟ یک بار هم تو طرح بده تا یکی دیگر اجرا کند. " نتوانستم زیاد توی جهاد بمانم. رفتم بسیج، پیش خود حمید، قسمت خواهران مشغول شدم. می خواست ما همانطور مسائل نظامی را وارد باشیم که برادران. فکر می کرد همیشه باید مرا آزاد بگذارد تا من هم برای خودم فرصت رشد داشته باشم. اینطور نبود که من کنار او باشم یا بمانم و او احساس کند که کامل شده ام. احساس میکرد من هم باید مسیر مشخص خودم را طی کنم حتی در وظایف مادری و خانه داری. یادم می آید اولین فرزندمان احسان که متولد شد فرصت مناسبی برای استخدامم پیش آمد و من هم رفتم اسم نوشتم. یعنی حمید خودش رفت فرم استخدام را گرفت و حتی خودش اسمم را نوشت. روز امتحان هم خودش گفت احسان را نگه می دارد. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ خاطرات شهید قسمت 7⃣ ولی از امتحان که برگشتم گفت: " ببین فاطمه! حالا که رفتی و امتحان را دادی ولی من فکر می‌کنم الان در این شرایط جدید وظیفه تو فقط مادری است. من با تو ازدواج کردم که بچه ام خوب تربیت شود راضی نیستم او را برداری ببری بگذاری مهدکودک یا بگذاری پیش فامیل. سعی کن این ها را بفهمی. " مدام تأکید داشت: " مادر حتما باید چشمش روی بچه اش باشد. " شاید به خاطر فکر به حرف های حمید بود که از سپاه آمدم بیرون و تمام هوش و حواسم را سپردم به احسان، و بودن و نبودن های حمید. یا می رفت جهاد، یا می رفت کردستان، یا می رفت شهرداری کار می کرد. اصلاً آرام و قرار نداشت. طوری شد که ناآرامی او هم به من منتقل شد. احساس می کردم هیچ کدام از این کارها روح بیقرار او را ارضا نمی کند. تا اینکه جنگ شد و آقا مهدی رفت آبادان و حمید هم باهاش رفت. مدام می رفت و می آمد، طوری که من دیگر به این رفتن و آمدن ها عادت کردم. یک پاش جبهه بود یک پاش ارومیه. طاقت نیاوردم، گفتم: " ما را هم با خودت ببر، دیگر طاقت تنهایی را ندارم. " هر دومان به این نتیجه رسیده بودیم که، ما از آن خانواده هایی نیستیم که زیاد با هم زندگی کنیم. رفتیم اهواز، آن هم درست زمان عملیات فتح المبین. یکی از دوستان حمید تا ما را دید، گفت: "حمید برای حقانیت راهش زن و بچه اش را مثل مولاش برداشته آورده پیش خودش. " قبل از عملیات بیت المقدس برگشتیم ارومیه. همان جا بود که خبر آوردند آقا مهدی زخمی شده. خانواده اش می خواستند بروند دیدنش که من هم گفتم می آیم. حمید فهمید. خیلی زنگ زد من نیایم و مرا پیدا نکرد. من هم راهی شدم. به همسر آقا مهدی گفتم: " شما حالا خیالت راحت ست که آقا مهدی خانه ست. ولی من چی، که مطمئنم حميد خانه نیست. " ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ خاطرات شهید قسمت 8⃣ از دور، دم در یک موتور خاکی دیدیم که نمی دانستیم مال کی هست. تا در زدیم حمید آمد در را باز کرد و من گفتم: " تو هم که این جایی، حمید جان! حالت چطورست؟ زبانم لال تو که… " گفت: " نه، نه، من صحیح و سالمم. بیایید تو برای مهدی دعا کنید که بد جوری زخم و زیل شده. " بعد از فتح خرمشهر آمدیم ارومیه و برای عملیات رمضان برگشتیم اهواز و باز آمدیم و باز برگشتیم. این بار رفتیم دزفول ساکن شدیم. همسایمان یک خانم پیر بود، که او هم یک روز آمد و حرف دل خودم را به خودم زد، گفت: " آدم دوست دارد اعتماد کند به این مرد و هر چی دارد و ندارد بسپارد دستش. " حرف من هم این بود که دوست دارم تمام راه ها و تمام سفرها را با او شروع کنم و با او تمام. و دیگر اینکه من احساس می کنم با ازدواج با حمید، همه چیز به دست آوردم. و بعد از رفتنش، وقت گریه، احساس می کنم که من فقط همسرم را از دست نداده ام، بلکه دوستم را، برادرم را، همسفرم را، رقیبم را از دست داده ام. گاهی گریه هام فقط برای این ست که می بینم دیگر یک هم صحبت خوب، یک سنگ صبور خوب ندارم. شاید فکر می کردم هیچ کس مرا به اندازه ی او دوست ندارد، آن هم نه بخاطر مسائل مادی و زمینی، احساس می کردم مرا واقعا به شکلی دوست دارد که به خوب بودن یا شدن من می اندیشد. مثل آن مادری که دوست دارد فرزندش خوب تربیت شود. احساس می کردم مرا اصلا برای دنیای خودش نمی خواهد. گاهی اگر فکر می کرد باید از من انتقاد کند، فکر جالبی می کرد. سجاده اش را بر می داشت می برد نمازش را می خواند و آن قدر سر سجاده اش می نشست، با آن قد بلند و سر خمیده اش، که من حدس می زدم، دارد خودش با خودش تسویه حساب می کند. بعد هم می آمد و از من انتقاد می کرد. این آخرها دیگر هر وقت نمازش طولانی می شد، مثل بچه های شلوغ و پشیمان می رفتم گردن کج می کردم و منتظر می شدم، بیاید از شلوغ کاری های خودم به خودم شکایت کند. در تمام آن چهار سال با من بود. و من در تمام این سالها با خاطره هاش و حرفاش و کارهاش زندگی کردم. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ خاطرات شهید قسمت 9⃣ یادم که به خانه ی ساده و کوچک مان، آن خانه ی قشنگ مان می افتد، دلم پر از غرور و شادی می شود. ما برای شروع زندگیمان از هیچ کس هیچ هدیه ای نگرفتیم. چون فکر می کردیم اگر هدیه بگیریم بعضی چیزها می آیند تحمیلی وارد زندگی مان می شوند. حتی اسباب و اثاثیه ای که به نظر ضروری می آیند. تمام وسایل زندگی ما همین ها بود. یکی دو تا موکت، یک کمد، یک ضبط، و چندین جلد کتاب. یک اجاق گاز دو شعله ی کوچک هم خریدیم، که تا همین اواخر نگه اش داشته بودم. ما آن را بعد از آنکه از خانه ی عمه حمید آمدیم بیرون خریدیمش. زندگی مان خیلی ساده بود. هیچ وقت از دنیا حرف نمی زدیم. اگر هم خریدن وسیله ای ضرورت پیدا می کرد، بخصوص بعد از به دنیا آمدن بچه ها، درست یک ربع قبل از رفتن حمید از آن وسیله می گفتم و او هم سریع می رفت می خرید می آوردش. همیشه به من می گفت: "درست زمانی برو خرید که واقعاً معطل مانده باشی. " من هنوز که هنوز است، این حرفش را رعایت می کنم. حمید کسی نبود که آدم بتواند ندیده اش بگیرد. صبور، و به معنای واقعی کلمه سنگ صبور بود. کسی که آدم می توانست باش راحت زندگی کند و هرگز احساس ناراحتی نکند. همیشه سعی می کرد همه چیز را به خوبی درک کند و سوال به وجود نیاورد. او و مهدی این احساس را در آدم به وجود می آوردند که هر دوشان به راهی رسیده اند که همان ارتباط با خداست. به توکل حمید که فکر می کنم به این نتیجه می رسم که آدم هر چی بخواد به دنیا توجه کند، به جایی نمی رسد. اما حمید، با آن دست خالی و دل قرصش، این راه را حتی خندان می رفت. و این اصلاً شعار نیست. من کنارش بودم و این را در عمل درک کردم که چطور توکل داشت و چطور با ائمه عشق می ورزید. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 ✨ خاطرات شهید قسمت 🔟 یک همچو آدمی هر کسی را که، هر چند ضعف داشته باشد، به دنبال خودش می کشد. من حالا افتخار می کنم که به دنبال او کشیده شده بودم. چون او واقعا در تمام زندگی اش آدم دل رحمی بود. به من خیلی محبت داشت. اصلا یادم نمی آید با من بلند حرف زده باشد. شاید خیلی پیش می آمد که حقش بود و باید سر من فریاد می زد، ولی چیزی نمی گفت و وقتی اعتراض من را شنید می گفت: " من آدم ضعفی هستم، فاطمه، تو از آدم ضعیف چه انتظاری داری؟! " می گفتم: " دست کم باید… " می گفت: "من حق ندارم، یعنی بهتر است بگویم قدرتش را ندارم تمام مشکلات تو را حل کنم. " تا از خودم و بچه ها می گفتم و می گفتم باید به ما هم برسد و با ما هم باشد می گفت: " من مسئوليت دارم باید بروم. در قبال تو هم مسئوولم، خودم می دانم. منتها شما را چون حق خودم می دانم احساس می کنم، تو و بچه ها هم راضی هستید و… اینجوری می توانم راحت تر از خیلی چیزها بگذرم. " به خاطر همین حرف های حمید است که ایمان دارم او در اوج علاقه به ما از پیش مان رفت. همه می دانستند اگر حمید از جبهه برگرد امکان ندارد جای دیگر برود، و فقط می توانند بیایند خانه و پیداش کنند. تمام وقتش را می گذاشت برای من و بچه ها. سعی می کرد همان وقت کم را هم با ما باشد و حتماً یک کاری انجام بدهد که مفید جلوه کند. تمام این کارها را می کرد تا من آن لبخند رضایت را ازش دریغ نکنم. یک بار می خواست صبح زود بلند شود برود که براش تخم مرغ بار گذاشتم و آبجوش برگشت ریخت روی احسان و کاملا سوزاندش. او اصلاً با احسان کاری نداشت. من بی تابی می کردم و گریه هم و او فقط می گفت: " تا تو آرام نشوی من بچه را نمی برم دکتر. " من لباس های بچه را قیچی می کردم تا نسوزد و او باز خونسرد می گفت: " تا تو آرام نشوی... " ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰منهای تخریب 🔻«نقد و نقدپذیری واجب است، تهمت و لجن‌پراکنی حرام است.» ۱۳۹۶/۱۰/۰۶ ♦️این عبارت رهبر انقلاب اسلامی به‌روشنی نگاه ایشان به مسئله‌ی نقد و نقدپذیری را نشان می‌دهد. از نظر امام خامنه‌ای اهتمام به مسائل اساسی کشور و نقد منصفانه امری ضروری در مسیر حرکت جامعه‌ی اسلامی به‌سوی آرمانها است و مسئولان نیز باید ظرفیتِ شنیدن انتقادات، پاسخگویی و پذیرش نقد عالمانه را در خود ایجاد کنند. قید مهم در این میان پایبندی همگان به «ضوابط شرعی و اخلاقی» و «پرهیز از هتک حرمت» و «تخریب» است. ♦️پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR جهت آشنایی هر چه بیشتر مخاطبین با ابعاد مختلف این موضوع از منظر رهبر معظم انقلاب، این مجموعه را منتشر می‌کند. 📥 farsi.khamenei.ir/photo-album?id=46737 🌍
🌸 تا نام تو بر زبان ما جاری شد 🌸 گویی عسل از دهان ما جاری شد 🌸 با یک صلوات، لحظه‌ای بوی گلاب 🌸 از روزنه ی لبان ما جاری شد... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 دریا مبرّا از پلیدی‌ست... 🔹همزمان با فرا رسیدن میلاد حضرت رسول اکرم(ص)، از جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) رونمایی شد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ایستادن پای امام زمان خویش امروز ۱۲ آبان سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم گرامی باد. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📋 🕊امروز سالروز شهادت شهید مدافع حرم " و " است ، این شهیدان عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم