eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
298 دنبال‌کننده
31.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 9⃣3⃣2⃣ امام خميني(ره) نيز همين اعتقاد را داشتند و بر اين وحدت اصرار مي ورزيدند. ايشان در ديداري با فرماندهان ارشد جنگ، در تأکيد به اين امر، دستان سرهنگ صياد و محسن رضايي را گرفتند و به هم پيوند زدند و فرمودند: « هرگز از هم جدا نشويد. » (۱) ايران همچنان براي رسيدن به صلح شرافتمندانه، به دنبال يك حمله ی سرنوشت ساز بود. اختلاف سليقه ی ارتش و سپاه براي يافتن راهکار مناسب، و نيز سردرگمي حاصله از شكست عمليات رمضان، باعث شد فعلاً از جنوب بكَنَند و متوجه جبهه ی غرب باشند. با اين اميد با اجراي سلسله عمليات محدود، فرصت و زمينه ی لازم براي اجراي عمليات گسترده فراهم شود. در اين چارچوب عمليات « مسلم بن عقيل » در غرب " سومار " در نهم مهر و يك ماه بعد از آن در دهم آبان « عمليات محرم » در جنوب شرقي " دهلران " در غرب " عين خوش "، انجام شود. هر دو عمليات با توجه به اهدافي که داشتند، موفق بودند، اما طبيعي بود که تأثيري در سرنوشت کلي جنگ نداشته باشند. * « پس از عمليات رمضان، راه تقريباً تمام شده اي را قطع کرديم و به سوي راه طولاني رفتيم. از نظر ذهني، دو هدف، بيشتر، نمي توانست در سراسر جبهه ها دنبال شود که در سرنوشت جبهه هاي جنگ نقش داشته باشد. يا رسيدن به بغداد و از پاي درآوردن صدام و حكومت او، يا رسيدن به بصره. هر کاري غير از اين انجام داديم، کارهايي بوده مقطعي، موقت و محدود، براي اينکه يكي از اين دو هدف تأمين شود، هيچ کدام نمي توانست جوابگوي کار ما باشد. يعني سرتاسر شمال عراق را هم مي گرفتيم، صدام سقوط نمي کرد. همين طور جاهاي ديگر. دو جا صدام را به زانو در مي آورد که اگر اوائل به آنها مي رسيديم ـ قبل از اينکه دشمن از سلاح شيميايي استفاده کند - کار صدام تمام بود. يكي بصره و يكي هم بغداد. همين و بس. نبايد مسير حرکت ما قطع مي شد. لذا به عمليات محدودتر اقدام کرديم تا بتوانيم خودمان را براي عمليات وسيع آماده کنيم. » * (۲) ________________________ ۱. از خاطرات سردار رضایی که در ایام شهادت سپهبد صیاد از تلویزیون پخش شد. ۲. ناگفته های جنگ، ص ۲۲۴ تا ۲۳۰ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت ‌ 0⃣4⃣2⃣ ايران، سرانجام براي عمليات گسترده ی خود، جنوب " فكه " را انتخاب کرد. بيش از سه ماه روي آن کار شد. مانورهاي متعددي برگزار شد. براي اين که فرماندهان با کمبود نيرو مواجه نباشند، امام خميني در پيامي به مردم، حضور در جبهه ها را واجب کفايي دانستند. مردم به پيام ايشان لبيك گفتند و در اواخر دي ماه، کاروان هاي متعددي از شهرهاي مختلف روانه ی جبهه شدند. فر ماندهان براي اين عمليات نام " والفجر " را در نظر گرفته بودند. هدف آنها تصرف " پل غزيله " و رسيدن به " حلفائيه " بود. اين در حالي بود که دو ابرقدرت شرق و غرب با همه ی اختلافات ديرينه شان در نجات صدام حسين هم نظر بودند. در پي کمك هاي بي دريغ آمريكا و دولت هاي اروپايي، شوروي نيز به ياري او شتافت و بيش از هزار مستشار نظامي براي بررسي اوضاع ارتش عراق، وارد بغداد شدند و به زودي ٤٠٠ تانك تي_٥٥ و ٢٥٠ تانك تي _ ٧٢ ، مقدار زيادي موشك، تعدادي ميگ ٢٥ شناسايي و هليکوپترهاي توپدار به عراق ارسال شد. (۱) اما امام از منظري که به عالم مي نگريستند، هيچ خوفي از حمايت همه جانبه ی دنيا از حاکم عراق نداشتند. براي اينکه هيمنه ی ابرقدرت شرق، فرماندهان و مسؤولان را نترساند، دستور داد در اعتراض به حمايت هاي همسايه ی شمالي از عراق، سفير آن کشور را وزير سپاه، تحقير کند. محسن رفيقدوست چنين کرد و در برابر کارمندان و سربازان وزارتخانه اش، نماينده ی ابرقدرت بزرگ شرق را سكه ی يك پول کرد. (۲) امام اين قدرت ها را چيزي نمي پنداشتند بلكه تنها نگراني ايشان از غرور رزمندگان و اختلاف فرماندهان بود.‌ (۳) ________________________ ۱. آغاز تا پایان جنگ، ص ۷۵ ۲. ر.ک. به کتاب مهر و قهر ( گلچینی از لطافت ها و صلابت ها در زندگی امام خمینی، ص ۲۶۵ ۳. ر.ک. به پیام امام خمینی( ره )، به مناسبت آزادسازی خرمشهر ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 1⃣4⃣2⃣ متأسفانه در هنگام عمليات والفجر هر دو عامل دامنگير جبهه هاي خودي بود. اختلاف در بين فرماندهان عالي ارتش و سپاه در حدي بود که يك ماه به تعويق افتاد. (۱) * « بين عمليات محرم و والفجر مقدماتي بود. براي فرار از تنگناي روحي شديدي که من در آن قرار گرفته بودم به قرآن رجوع کردم. خداوند توفيق داد که قرآن متناسب با حالي که داشتم، مرا هدايت فرمايد. توانستم اين طور نتيجه بگيرم که حتماً بايستي به محضر حضرت امام (ره) برسم و مطالبي که دارم خدمتشان تقديم بكنم تا از اين طريق از آن تنگناي روحي و رواني که عمدتاً هم براي خودم ايجاد شده بود، نجات پيدا کنم . » * ________________________ ۱. سردار محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، در این باره می گوید: « عملیات رمضان را که انجام دادیم و عدم فتح حاصل شد،دیگر همه ی برادران ارتش آمدند و گفتند که بایستی از اصول جنگ ارتش و جداول کلاسیک استفاده شود و نباید همه ی نیروهای بسیج را به سپاه بدهند. بلکه از نیروهای بسیج به ارتش هم باید بدهند. قبل از عملیات والفجر مقدماتی، همین بحث ها منجر به تعویق زمان عملیات به مدت یک ماه شد. سپاه برای امام نامه نوشت و نظر ارتش را برای کنترل عملیاتی سپاه توضیح داد و پیشنهاد کرد یک نفر فرمانده برای حل مسائل سپاه و ارتش مشخص شود. امام به آیت ‌الله خامنه ای حکم دادند و دو گروه کار تشکیل شد برای تمشیت امور سپاه و ارتش. ولی مسائل حل نشد. مجددا بعد از عملیات والفجر ۱ بحث شد و سپاه بر تشکیل دو قرارگاه و انجام عملیات به صورت جداگانه تاکید کرد. سپاه، " عملیات خیبر " را پیشنهاد کرد که ارتش در " زید " و سپاه در منطقه ی " هور " وارد عمل شد و آقای هاشمی برای اولین بار به قرارگاه آمد. و از سوی امام به عنوان فرمانده عالی جنگ منصوب شد. »( منبع پیشین، ص ۸۷ ) ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 2⃣4⃣2⃣ اين تصميم در پنجشنبه روزي گرفته شد.(۱) او فكر کرد بهتر است پيش از اين که مشكلات را با امام در ميان بگذارد با آقايان خامنه اي و هاشمي رفسنجاني مشورت کند. با دفتر رئيس جمهور، تماس گرفت و درخواست جلسه ی اضطراري براي عصر همان روز کرد. با درخواستش موافقت شد. ساعت چهار و نيم رئيس جمهور و رئيس مجلس منتظرش بودند. در راه تهران با دفتر امام تماس گرفت و حاج احمدآقا را خواست. وقتي که او آمد، سرهنگ با بيان وضع آشفته ی خود براي فردا از امام درخواست ملاقات کرد. * « ايشان با تعجب پرسيدند: " شما مگر نمي دانيد فردا جمعه است؟ جمعه که ما برنامه نداريم. " گفتم: " ولي من در وضعيتي هستم که برايم جمعه و شنبه ندارد. بنابراين فقط خواهش مي کنم شما اين را خدمت حضرت امام برسانيد و بفرماييد فلاني گفت که وضع آشفته اي دارم حتماً بايد خدمت شما برسم، ببينيد چه مي فرمايند . " گفت: " بسيار خوب من اين امانت را مي رسانم ولي به هر صورت انتظار پاسخ مثبت نداشته باشيد. " ما با هواپيما به طرف تهران مي رفتيم. اين حالت اين قدر من را پيچانده بود که ناگهان به خلبان گفتم که مي تواني به جاي تهران، مستقيم بروي مشهد تا زيارتي بكنم؟ " خلبان گفت: " من مي توانم ولي بايد با تهران هماهنگي داشته باشم. " بالاخره موفق شد که اين کار را بكند و هواپيما که" فالكن " بود مستقيم به طرف مشهد رفت. خوب من حالا اين نگراني را داشتم که قرار ملاقات بعدازظهر با حضرت آيت الله خامنه اي را چه کنم؟ در قلبم اطمينان داشتم که ايشان با آن صفايي که دارند، مطمئناً وضع مرا درك خواهند کرد و اين جلسه را به تعويق مي اندازند. رسيديم به مرقد حضرت امام رضا(ع) جاي همه خالي، زيارتي کردم و رفتم به دفتر آقاي طبسي و با ايشان ملاقات کردم. از همانجا تماس تلفني با دفتر رياست جمهوري برقرار کرده و با حضرت آيت االله خامنه اي صحبت کردم." » * ________________________ ۱. احتمالا روز پنج شنبه ۷ بهمن ۶۱ بوده است. ( ر.ک. کتاب پس از بحران، یادداشت های روزانه هاشمی رفسنجانی در سال ۶۱، روز ۸ بهمن ) ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 3⃣4⃣2⃣ * « گفتم: " آقا من از حرم حضرت رضا(ع) با شما صحبت مي کنم، اوضاع من طوري نيست که امروز بتوانم خدمتتان برسم، در نتيجه براي اين که حالم قدري آماده تر شود، آمدم مستقيم مشهد و اگر اجازه مي فرماييد اين جلسه عقب بيفتد و فردا که جمعه است، انجام شود. " فرمودند: " اشكالي ندارد. فردا جمعه بعداز ظهر ساعت چهار و نيم بياييد دفتر. من با آقاي هاشمي هم من هماهنگ مي کنم. " در هر حال ايشان بزرگواري فرمودند وضعيت روحي مرا کاملاً ملاحظه کردند. آن شب در مشهد، شب بسيار خوبي داشتم. خوبي آن هم به صفاي حرم بود و جاي خاصي که خود آقاي طبسي برايم پيش بيني کرده بود. تصورم اين است که حداکثر بهره را بردم و بعد از نماز صبح مهيا شدم که به تهران بيايم. پيامي هم از دفتر حضرت امام رسيد که مطلب خدمت امام گزارش شد، امام فرمودند: " اشكالي ندارد، بيايد. " خلاصه موافقت ديدار با ايشان هم حاصل شد، چون بعداز نماز نخوابيده بودم، تقريباً نيم ساعتي خوابيدم. بعد، صبحانه صرف شد و بلافاصله به خلبان گفتم، حرکت کن. حرکت کرديم به سمت تهران و حدود ساعت ٩ صبح به دفترم رسيدم. آماده شدم که خدمت امام برسم. ساعت حدوداً بين ده ـ ده و نيم بود که به بيت حضرت امام (ره) رسيديم. آنجا هيچ کس نبود. فقط يك پيرمرد (حاج عيسي) آنجا بود. (ايشان خيلي چهره ی محبوبي است و من از ايشان خاطره هاي خوبي دارم.) تا رسيدم گفتم: " امام چيزي براي ملاقات من نفرمودند؟ " گفت: " چرا امام طبق معمول روزمره که ساعت هشت و نيم شروع ديدارها بود، زنگ زدند، رفتم خدمتشان. " گفتند: " فلان کس قرار بود بيايد، چرا نيامده است؟ " گفتم: " من اطلاع نداشتم. " به هر صورت گفتم الان برويد خدمت امام بگوييد که من سعي کردم ولي ساعت ملاقات مشخص نشده بود و گرنه نصف شبي حرکت مي کردم. شايد توقف ما در آنجا بيشتر از بيست دقيقه طول نكشيد گفته شد که حضرت امام فرمودند: " بيايد. " » * ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 4⃣4⃣2⃣ * « با همان حالت شكستگي که داشتم و خيلي نگران هم بودم، رفتم خدمت حضرت امام. ولي يك حال خوبي هم از بابت زيارت حضرت رضا(ع) داشتم به خاطر اين که شب را در حرم بودم و همين مرا آماده کرده بود که در مقابل حضرت امام حرفم را درست بزنم. خدمت امام يك گزارش ده- پانزده دقيقه اي ارائه دادم. شايد طولاني ترين ملاقات من با حضرت امام همين جلسه بود. هيچ چيز يادم نيست که در آنجا چه گفتم و از امام چه شنيدم. فقط مي دانم حالم اصلاً خوب نبود رفتم خدمتشان. ولي دقايق آخر حضورم در خدمت حضرت امام مثل اينكه بال درآورده باشم، اين طور بودم. مي خواستم پرواز کنم. در حالي که بسيار مشتاق ديدارشان بودم، ولي دلم مي خواست زودتر به محل کارم برگردم. چون ديگر فهميده بودم چه بايد بكنم. راهكار به دستم آمده بود. حالم کاملاً متحول شده بود و احساس سبكبالي مي کردم، احساس شناخت وظيفه مي کردم و دلم مي خواست زودتر خودم را به جبهه برسانم و کارم را انجام بدهم. ديگر هيچ مشكلي نداشتم. از محضر حضرت امام خداحافظي کردم و آمدم. بعدازظهر به آن جلسه رياست جمهوري. خداوند آثار نشاطي از طريق زيارت بنده ی لايقش، حضرت امام نصيبم کرده بود، بسيار واضح و آشكار بود. به طوري که من در جلسه نمي دانم چه بحث هايي کردم که بعد از پايان جلسه حضرت آيت الله خامنه اي رو کردند به آقاي هاشمي و فرمودند: " آقاي صياد در اين جلسه خيلي حال خوبي داشتند! " بعد من اشاره کردم به اين که احتمالاً اين حال، مربوط به نشاطي است که حرم امام رضا(ع) به ما داد و آن سخناني که فرمانده معظم کل قوا و رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي حضرت امام خميني در ملاقات صبح همان روز فرمودند و من امروز سبكبالم. حالم خيلي خوب است، بحمدالله. سريع برمي گردم به جبهه و ديگر هيچ کاري در تهران ندارم. » * (۱) هر چه که بود عمليات گسترده ی ايران در هيجدهم بهمن ٦١ آغاز شد. بيش از فرماندهان، مسؤولان نظام، به اين حمله اميدوار بودند. در شب عمليات، علاوه بر رئيس قوه ی قضاييه، نخست وزير و تعدادي از وزيرانش؛ ائمه ی جمعه ی شهرهاي بزرگ، نيز در قرارگاه خاتم الانبياء که فرماندهي عمليات را بر عهده داشت، حضور داشتند. ________________________ ۱. صیاد دلها، ص ۱۷۱ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 5⃣4⃣2⃣ ساعت ٢١ و ٣٠ دقيقه عمليات با فرمان سرهنگ صياد و محسن رضايي اعلام شد. رزمندگان، در بعضي از محورها، هيجده کيلومتر در ميان رمل ها پياده روي کردند تا رسيدند به خط دشمن. ناگهان خود را در برابر موانع متعددي ديدند که هيچ فكرش را نمی کردند. عراق که از قبل از مكان و زمان عمليات خبردار شده بود، نقشه ی جديد پدافندي اجرا کرده بود. رزمندگان ايراني براي رسيدن به خط مقدم دشمن بايد از ١٦ رده از موانع مختلف گذر مي کردند. (۱) با اين همه در بعضي از محورها نيروهاي خط شكن از اين موانع گذشتند و خاکريز دشمن را فتح کردند. اما در کل، نظام نيروها به هم خورد و سررشته ی کار از دست فرماندهان خارج شد و اين عمليات نيز آني نشد که ايران انتظار داشت. بنابراين، آن را مقدمه ی عمليات بعدي خود گرفتند و نامش را گذاشتند " والفجر مقدماتي ". در اين عمليات، سپاه، براي نخستين بار جاي خالي شهيد حسن باقري را عميقاً احساس کرد. او مدتي پيش از آغاز عمليات، همراه مجيد بقايي به شهادت رسيده بود. (۲) عصر همان روز اول عمليات والفجر مقدماتي، فرماندهان عمليات ديگري را طرح ريزي کردند که بعدها " والفجر يك " نام گرفت. قرار شد اين عمليات از شمال فكه آغاز شود و بعد از فتح چند ارتفاع، به چاه هاي نفتي عراق در منطقه " العماره " برسند. ________________________ ۱. برای اطلاع از چگونگی این موانع، مراجعه شود به کتاب " کارنامه ی توصیفی عملیات های رزمندگان اسلام، ص ۱۲۴ " ۲. آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت روزانه ۲۳ بهمن ۶۱ چنین نوشته است: « شب در دفتر امام با حضور فرماندهان سپاه و نیروی زمینی و رئیس جمهور و آقای موسوی اردبیلی جلسه داشتیم. گزارش کامل جبهه را دادند. دو حمله کرده ایم، موفق نبوده... . به نظر می رسد حملات، خوب فرماندهی نشده. آقای صیاد از سپاه گله داشت. اثر بدی روی ارتشی ها گذاشته. چون تعداد نیروهای سپاه با حضور مردم از طریق بسیج، خیلی بیشتر از ارتش شده و سپاه می خواهد تصمیم گیرنده ی اصلی باشد. سپاه، مدعی است هفت برابر ارتش، نیرو در جبهه دارد. » ( کتاب پس از بحران، ص ۵۳ ) ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 6⃣4⃣2⃣ منطقه به گونه اي نبود که مانند حمله هاي قبل از اصل غافلگيري استفاده کرد. بنابراين به پيشنهاد ارتش روي جنگ کلاسيك کار شد. بايد با پشتيباني آتش توپخانه نيروهاي رزمنده به خط دشمن مي زدند. طراحي تا اجراي عمليات دو ماه طول کشيد، در اين دو ماه سرهنگ صياد، لحظه اي آرام و قرار نداشت با اين که امام، او و محسن رضايي را از حضور در خط مقدم منع کرده بودند اما براي ارزيابي درست وضعيت دشمن، خود بارها به شناسايي رفت و منطقه را از نزديك ديد. شبيه آن منطقه، در منطقه عملياتی فتح المبین بازسازي شد و براي هر يازده يگاني که بايد حمله مي کردند، تك به تك مانور گذاشته شد. سرهنگ، خود در هر يازده مانور شرکت کرد تا به تمام نقاط قوت و ضعف يگان ها آگاه شود. عمليات، روز ٢١ فروردين ٦٢ ساعت يازده شب از هشت محور آغاز شد. در شش محور، نيروها موفق به شكستن خط شدند اما در دو محور اين اتفاق نيفتاد. بنابراين در دو جناح چپ و راست نيروهاي عمل کننده پيش رفتند در حالي که در محورهاي وسط، کار گره خورده بود. با نزديكي صبح به ناچار به يگان هاي پيشرو دستور توقف داده شد. اين نبرد نفسگير يك هفته، شب و روز طول کشيد. طوري که نيروهاي عمل کننده خسته شدند بدون اين که براي جايگزيني شان نيروي تازه نفسي وجود داشته باشد. هنگامي دستور اتمام عمليات داده شد که در کل، ايران موفق نشده بود به اهدافش برسد. تمام دستاورد اين نبرد سخت، تنها چند ارتفاع در منطقه ی " حمرين " و چند روستا بود. * « قابل توجه است که، با آن همه زحمتي که براي آموزش کشيديم و با آن همه پيش بيني هايي که براي طراحي کرديم، چطور عمليات به شكست انجاميد. توي ذهنم هست در تدبير جديدي که براي اين عمليات در نظر گرفتيم، به مرور، کنترل آن از دست فرماندهي عمليات خارج شد. يعني قرارگاه کربلا نتوانست آن تدبير را ادامه دهد. » * ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 7⃣4⃣2⃣ * « در اين عمليات، ما تك رخنه اي را در نظر گرفته بوديم. (۱) يعني گفتيم به جاي تلاش در يك جبهه ی عريض، بياييم فشار را از يك جا بياوريم و عمق را بيشتر کنيم. جاهاي ديگر فقط مقاومت کنند يا تظاهر به تك کنند. در عوض، از نيروهاي عمده مان در اين محور استفاده کنيم، برويم جلو و در خط دشمن رخنه کنيم. بچه ها در حالت روحي خاصي بودند. زير بار نمي رفتند که مثلاً در شب اول، حمله نكنند و بمانند در شب هاي بعدي، عبور از خط کنند و نيروي پشتيبان باشند. بچه هاي سپاه حالتي داشتند که مايل نبودند جزو نيروهاي احتياط باشند. اين حالت ها موجب شد که طرح هاي ما را توي قرارگاه به زانو درآورند. چون طراح که عمل کننده نيست. او طرح مي دهد و بعدش هم به تصويب مي رسد. واحد عمل کننده و يگان هاي رزمي هستند که جلو مي روند. در ابتدا، دو رخنه در نظر گرفته بوديم. اين دو تا شد سه تا. سه تا شد چهار تا، تا رسيد به هشت تا. يعني تك، از شكل رخنه اي درآمد و تبديل شد به جبهه اي. جبهه اي هم معني اش اين بود که در همه جا ممكن بود پرتوان حمله کنيم ولي چون عمق نداشت، همان يگاني که حمله مي کرد، تا آخر نمي توانست برود جلو. فوقش خط اول را از بين مي برد و يك رخنه ی کوچك ايجاد مي کرد. نيروي تازه نفس بايد عبور از خط مي کرد. عبور از خط، يكي از مراحل بسيار ظريف تاکتيك است. در اين مرحله، ديگر نيروي تازه نفس نداشتيم. هرچه گفتيم، بالاخره هشت رخنه شد. در آخر (همه رخنه ها را از دست داديم ) تنها يك رخنه ماند. هفت روز نبرد براي گسترش رخنه ی " جبل فوقي " طول کشيد ولي نتوانستيم آن را نگهداريم. چون توانمان به پايان رسيد. تلفات سنگين بود. » * ________________________ ۱. معمولا تک هایی که می کنیم یا تک جبهه ای است که باید رو در رو با دشمن بجنگیم یا تک رخنه ایست که به یک نقطه فشار می آوریم - نقاط دیگر را حفظ می کنیم - رخنه ایجاد می کنیم و از نظر عرض و عمق، رخنه را گسترش می دهیم... مانور دیگر، احاطه ای است که در مانور احاطه ای ممکن است دو طرفه یا یکطرفه باشد. دوطرفه یعنی از دو بازو استفاده شود، دشمن محاصره شود و بازوها به هم الحاق پیدا کنند. یکطرفه، از یکطرف است و بستگی دارد که شرایط چه باشد. این ها هر کدامش امتیازاتی دارد. ( ناگفته های جنگ، ص ۳۴۶) ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 8⃣4⃣2⃣ بعد از دو شكست پياپي در جنوب، مجدداً عمليات در غرب، در دستور کار فرماندهان قرار گرفت. اين در حالي بود که فرمانده سپاه، راهکار جديدي پيدا کرده بود و گمان مي کرد سرنوشت جنگ در آنجا رقم خواهد خورد. تنها چند نفر از فرماندهان ارشد او خبر داشتند که گروهي از نيروهاي شناسايي زير نظر سردار رضايي در هورالعظيم، شبانه روزي در پي رسيدن به جزاير مجنون هستند. نيروهاي سپاه چنان اصول اطلاعاتي را رعايت مي کردند که حتي همسايگان قرارگاه آنها تا روز عمليات خيال مي کردند آنان يك گروه مهندسي هستند که براي مطالعه در چگونگي آبرساني کشاورزي به منطقه آمده اند. پيش از آغاز عمليات، در قالب طرحي به نام " لبيك يا خميني " ده ها هزار داوطلب مردمي از سراسر کشور عازم جبهه شدند. تصور اين بود حالا که ايران با اين حضور پرشكوه مردم داوطلب و انگيزه دار در جبهه، براي اجراي عمليات سرنوشت ساز خود مشكلي ندارد و لذا در همه جاي کشور براي چنين روزي لحظه شماري مي شد. سرانجام تلاش هاي شبانه روزي يكساله ی گروه شناسايي سپاه نتيجه داد و در روز سوم اسفند ٦٢ " عمليات خيبر " آغاز شد. در اين عمليات، سپاه، اصرار بر عمليات مستقل از ارتش داشت. هر چند شوراي عالي دفاع با پيشنهاد سپاه مخالفت کرد اما در عمل، سپاه زير بار نرفت و در آن قسمت، خود مستقلاً عمل کرد. البته ارتش نيز به همراه تعدادي ديگر از نيروهاي سپاه در منطقه ی " زيد " و در خشكي با دشمن جنگيدند. در " منطقه ی زيد " چنان که پيش بيني مي شد کار زيادي از پيش نرفت. بلكه هدف فرماندهان از درگيري در اين بخش، بيشتر براي مشغول کردن دشمن بود تا از جزاير غافل شود. اما در هور، نيروهاي سپاه موفق به تصرف جزاير مجنون شدند و کارشناسان نظامي را شگفت زده کردند. ولي در ادامه ی کار کم آوردند و نتوانستند به اهداف اصلي شان برساند و بصره را مورد تهديد قرار دهند. عراق، براي نخستين بار در اين حمله به طور جدي از سلاح هاي شيميايي استفاده کرد. در اين عمليات، " محمدابراهيم همت" يكي از سرداران محبوب سپاه به شهادت رسيد. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 9⃣4⃣2⃣ در سال ٦٣ براي وادار کردن ايران به آتش بس، حاميان غربي و شرقي عراق، از هيچ حمايتي کوتاهي نكردند. (۱) به گمان آنها اگر نفت ايران قطع مي شد، چاره اي جز تسليم نداشت به همين نيت به عراق اجازه داده شد به نفتكش هاي حامل نفت ايران حمله کند. در روز سوم ارديبهشت ٦٣ ، خلبانان عراقي سوار بر هواپيماهاي " سوپراتاندارد " فرانسوي، نفتكش هاي خارجي را در جزيره ی خارك به آتش کشيدند. از سوي ديگر، درست در زماني که ايران براي تهيه ی تسليحات مورد نيازش تحريم شده بود، آمريكا با عراق قرارداد تجاري يك ميليارد دلاري بست و شوروي نيز براي اين که از رقيب ديرينش عقب نيفتد، هيأت بلند مرتبه اي به عراق فرستاد و آمادگي خودش را براي فروش ٤/٥ ميليارد دلار اسلحه به صدام اعلام کرد. (۲) فشارهاي سياسي و اقتصادي بر ايران به حدي رسيد که مسؤولان نظام دريافتند که براي کاهش آنها تنها اميدشان به جبهه هاست. آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان فرمانده جنگ، اداره ی مجلس را به يكي از معاونانش سپرد و خود، عازم جبهه شد. او به فرماندهان گفت: «فرماندهان راه ما را مشخص کنند... اگر کسي نظرش اين است که نمي شود بجنگيم حالا بايد تصميم گرفت. زمان، امروز براي ما بسيار مهم است چون دنيا پيروزي مطلق ما را نمي پذيرد، لذا به مرور بر ما فشار مي آورد. در مورد صلح، نظر امام مطرح است و ايشان مي گويند بدون جنگ، صلح امكان ندارد و اگر ما هم نتوانيم بجنگيم ايشان به مردم مي گويند برويد بجنگيد. » (۳) فرماندهان ارتش و سپاه، مصمم شدند شهر بندري فاو را بگيرند. اما سرانجام بعد از مدتي کار، با تحليل هايي که شد به اين نتيجه رسيدند هنوز توان کافي براي چنين کاري را ندارند. لذا دنبال راهکار ديگري گشتند. آنان هنوز منطقه ی مناسبي براي عمليات مورد نظرشان را نيافته بودند که عراق جنگ را به شهرها کشاند و مردم بي دفاع کوچه و بازار را با موشك هاي دوربرد اهدايي شوروي هدف گرفت. سرانجام فرماندهان ايراني تنها براي اينکه ثابت کنند هنوز هم مي توانند شگفتي بيافرينند، بار ديگر منطقه هور را انتخاب کردند. هر چند عمليات خيبر فرماندهان عراقي را هشيار کرده بود و در هور موانع زيادي ايجاده کرده بودند اما با اين همه، فرماندهان ايراني فكر مي کردند ارتش عراق در جنگ آبي ـ خاکي ضعف دارد. زيرا تمام قدرت ارتش عراق به زرهي اش بود که در چنين مناطقي نمي توانست تحرکي داشته باشد. پس در واپسين روزهاي سال ٦٣ " عمليات بدر " آغاز شد. ________________________ ۱. کارشناسان ریگان، رئیس جمهور آمریکا، به او طرحی را دادند که بعضی از اهداف او عبارت بودند از: « تقویت وضعیت اقتصادی عراق، ایجاد محدودیت در منابع ارزی ایران، اجرای " عملیات استاچ " با هدف جلوگیری از فروش سلاح به ایران و ایجاد محدودیت در استخراج و فروش نفت ایران. ( آغاز تا پایان جنگ، ص ۹۰ ) ۲. منبع پیشین ۳. منبع پیشین، ص ۹۹، سخنان حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، دزفول، ۶۳/۴/۳۰ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 0⃣5⃣2⃣ تا ساعت ٢٣ (۱)، رزمندگان جمهوري اسلامي در ظلمات شب، سوار بر قايق و بلم، کيلومترها راه پيموده بودند و در نقطه ی رهايي آماده ی شنيدن فرمان عمليات بودند. محسن رضايي و سرهنگ صياد شيرازي، گوشي هاي بيسيم را گرفتند و فرمان عمليات را صادر کردند: ـ يا االله، يا االله، يا االله، و قاتلوهم حتي لاتكون فتنه، يا فاطمه زهراء با تكبير رزمندگان، حمله از سه محور آغاز مي شد. خط هاي اول دشمن زودتر از آن که پيش بيني مي شد در هم شكست. فرماندهان قرارگاه تصور مي کردند با وجود آمادگي عراق و موانع متعددي که ايجاد کرده بود جنگ سختي در اين بخش داشته باشند. تنها در محور شمالي ( ترابه پاسگاه ) نيروها با مشكل مواجه شدند و پيشروي به کندي صورت گرفت اما در محورهاي مياني ( پد خندق ) و جنوبي (ورطه) رزمندگان با پيشروي در عمق، به زودي خود را به مرحله ی بعدي عمليات رساندند و در پشت رودخانه دجله قرار گرفتند. روز بيست و چهارم، با پشتيباني هوانيروز، " پاسگاه ترابه " و " مقر فرماندهي " دشمن به تصرف درآمد و " جويبر " بر روي دجله، منفجر شد. اکنون رزمندگان اسلام کاملاً بر جاده ی " بصره ـ العماره " تسلط داشتند. خبر ديگري که آن روز، فرماندهان قرارگاه کربلا را خوشحال کرد، اتمام عمليات نصب پل، از جزيره ی مجنون جنوبي به منطقه ی همايون، به طول ١٠ کيلومتر بود. نيروهاي رزمي مهندسي اين کار بزرگ را در عرض ٢٤ ساعت در زير آتش مداوم دشمن انجام داده بودند. اکنون ارتباط زميني رزمندگان عمل کننده با خطوط پشتيباني برقرار شده بود و فرماندهان مي توانستند با خيال راحت تري عمليات را هدايت کنند. تا دشمن خود را جمع و جور کند، سه روز طول کشيد. اگر قرارگاه کربلا مي توانست از اين فرصت طلايي خوب استفاده کند، سرنوشت عمليات غير از آني مي شد که بعدها شد. متأسفانه به علت کمبود دو گردان نيرو و ٢٠٠ فروند قايق، ايران نتوانست " پل عُزير " را ببندد و راه دشمن را سد کند. (۲) ارتش عراق با استفاده ی بي محابا از سلاح هاي شيميايي، دست به پاتك سنگيني زد که به علت آموزش ها و آمادگي قبلي نيروها، پيشرفت قابل توجهي به دست نياورد. در شب بيست و پنجم، نيروهاي لشكر عاشورا به قصد پيشروي به سوي روستاي " القرنه " و انفجار پل، به شرق دجله حمله کردند. با روشن شدن هوا و به علت عدم پاکسازي و الحاق کامل، گرفتار تعداد زيادي از تانك ها و نفرات دشمن شدند و جنگ سختي در گرفت. تا ظهر اغلب آنان شهيد و مجروح شده بودند. مهدي باکري فرمانده لشكر نيز که خود را به آنان رسانده بود، وقتي محاصره را تنگ تر ديد، گوشي بيسيم را رها کرد او همچنان صداي محسن رضايي را از آن مي شنيد که از قرارگاه کربلا او را فرا مي خواند تا خود را به عقب بكشاند. اما مهدي آرپي جي به دست گرفت و به سوي خاکريز کم ارتفاع دويد. ساعتي بعد دو نفر از طرف قرارگاه، هنگامي براي بردن او به عقب، رسيدند که تير دشمن به پيشاني اش خورده بود و پيكر نيمه جانش غرق در خون بود. لحظاتي بعد قايق حامل پيكر او توسط هواپيماي عراقي بمباران شد و دجله او را با خود به دريا برد. دشمن با شدت بخشيدن به بمباران هاي شيميايي خود، توانست بخش هايي از مناطق از دست داده را پس بگيرد و سرانجام، عمليات بدر، بعد از هشت روز جنگ و مقاومت به پايان رسيد. هر چند در اين عمليات ايران موفق شد بيش از ٨٠٠ کيلومتر از اراضي هور را تصرف کند و جاده ی استراتژيك خندق (الحچرده) را به طول سيزده کيلومتر آزاد کند و به بخشي از جاده ی العماره ـ بصره تسلط داشته باشد و هفت تيپ و پنج لشكر عراق را بين ٢٠ تا ١٠٠ درصد منهدم کند و ...(۳) اما انتظار طراحان عمليات، خيلي بيشتر از اين بود. ________________________ ۱. عملیات بدر، ساعت ۲۳ روز ۱۹ اسفند ۶۳ شروع شد. ۲. به نقل از سردار رضایی در مصاحبه با راویان جنگ، ( آغاز تا پایان جنگ، پاورقی ۱۱۵ ) ۳. از خرمشهر تا فاو، ص ۱۱۰ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم