eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
298 دنبال‌کننده
31.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 محمد در معاونت فرهنگی شهرداری اهواز خدمت می‌کرد. یک فرد نظامی نبود که صرف پوشیدن لباس نظامی ایشان را ملزم به جهاد کرده باشد. محمد رفت تا رزمنده جبهه مقاومت اسلامی شود. رفت تا همه آموخته‌هایش را در عمل ثابت کند. محمدم عاشق امام حسین (علیه السلام) بود همه اینها هم از عشق ایشان به ارباب بی‌کفن نشئت می‌گیرد. اینها که زبان به طعنه و کنایه باز می‌کنند فقط و فقط می‌خواهند نرفتن‌های خود را برای دفاع از اسلام و حریم آل‌الله با بهانه‌های واهی توجیه کنند. آنها بهتر از من و شما می‌دانند آنجا چه خبر است. خودشان قدرت ندارند تا در این مسیر قدم بگذارند و با این حرف‌ها و کنایه‌های نیش‌دار و طعنه‌های تلخ می‌خواهند قدم‌های استوار مدافعان حرم را سبک شمرده و بگویند که حضور جگرگوشه‌های ما به خاطر مادیات است. اما وظیفه ما نسبت به این افراد چیست؟! همانطور که قبلاً گفتم ما باید در عمل به آنها اثبات کنیم. ما به عنوان خانواده شهید مدافع حرم باید ایستادگی کنیم تا آنها روسیاه شوند. در مورد حضور در جبهه مقاومت اسلامی و بحث دفاع از حریم‌آل‌الله ما نباید هرگز کوتاه بیاییم. به نظرم این کوتاه آمدن‌ها کار دستمان خواهد داد. سیلی‌های سخت و محکم‌تر از این باید به گوش دشمن بخورد تا اسلام همچنان پا برجا بماند. 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
جدا ماندن از ...کسے که ...دوستش دارے ...فرقی با مردن ندارد...پس عمرے که..بی تو مے گذرد...مرگیست به نام زندگی... 💎🌻🔹🌻💎 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 محمد با اینکه سن و سالی نداشت و در دفاع مقدس هم سهمی بر دوش نکشیده بود، اما قریب به اتفاق دوستان و همراهانش را از بچه‌های جبهه و جنگ انتخاب کرده بود. همراهی و همصحبتی با رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس، روح و جان محمدم را با فرهنگ ایثار و شهادت مأنوس‌تر کرد. محمد عاشق شهدا و رزمندگان بود. پای حرف‌ها و خاطرات آن روزها می‌نشست و با حسرت و آه به صحبت‌های دوستانش گوش جان می‌سپرد. اما اینجا باید به امور فرهنگی محمدم اشاره کنم. همسرم در فعالیت‌های فرهنگی نقش بسزایی را ایفا می‌کرد. محمد قید همه کارهایش را می‌زد تا به کارهای فرهنگی‌اش که به درد انقلاب اسلامی و جوانان می‌خورد، برسد. همواره من را هم تشویق به حضور در این مراسم و محافل فرهنگی می‌کرد. 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
هـــــر کسی را سر چیزی و تمنــــای کسی ست ما به غیر از نداریم تمنای دگـــــر 💎🌻🔹🌻💎 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 اولین بار که محمد حرف از جهاد، مقاومت و دفاع از حرم زد را خوب به یاد دارم. لباس پلنگی پوشیده بود و وارد خانه شد. رو به ‌من کرد و گفت می‌خواهم بروم لبنان، در همان ایام جنگ 33 روزه بود. خب من بعید می‌دانم همسر شهید یا رزمنده‌ای باشد که برای اولین بار مشتاقانه رضایت بدهد. نمی‌گویم اجازه یا رضایت نمی‌دهند اما همان زمان دلتنگی و عشق دوطرفه دست به کار می‌شود و جلوی آدم را می‌گیرد. مگر می‌شود برای بار اولی که این موضوع مطرح شد، موافقت صریح اعلام کنیم، نه، خیلی سخت است. آن هم در اوایل زندگی شیرین‌مان. برای همین من گفتم که نه! من اول زندگی‌ام است، نمی‌توانم تحمل کنم. اگر بروی دیگر برگشتی نیست. کارهای سفرش هم هماهنگ نشد و نتوانست راهی شود. گذشت تا بعد از موضوع تعرض وهابی‌ها به حریم اهل بیت، محمد دوباره هوای رفتن کرد و این بار بعد از مدت‌ها پیگیری اوایل محرم سال 94 اعزامش هماهنگ شد. دقیقاً وقتی می‌گویند یک نفر برای خدا مجنون شده است بحق گفته‌اند. من جنون همسرم را برای وصال به پروردگارش دیدم. او واقعاً مجنون رسیدن به لیلی‌اش شده بود. خبر اعزام که از تهران رسید محمد عزم رفتن کرد. خیلی دوست داشت وارد ارگان‌های نظامی و سپاه پاسداران شود. من ایمان دارم که اگر محمد وارد سپاه شده بود، خیلی پیش از اینها در مسیر شهادت قرار می‌گرفت. خیلی علاقه داشت می‌گفت خیلی دوست دارم هم درس بخوانم و هم لباس مقدس سپاه را به تن کنم، تا دستم باز‌تر باشد. برای خدمت به اسلام و مسلمین محمد از مدت‌ها پیش در فکر جهاد و خدمت به اسلام بود. 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 متولد انقلاب محمد متولد انقلاب اسلامی، یعنی سال 1357 است و همیشه ما به او می‌گفتیم که شما خوش‌قدم هستی. آشنایی من و محمد از نماز جمعه آغاز شد. مادر ایشان من را در نماز جمعه دید و بعد از معرفی و آشنایی به پسرشان آقا محمد معرفی کرد. محمد طلبه ساده و متدینی بود. ارزش‌ها و ایمان ایشان بهانه‌ای شد تا جواب مثبت بدهم و در سال 1376 زندگی مشترکمان را زیر یک سقف آغاز کنیم. نکته قابل توجه این بود که از آشنایی تا ازدواجمان، تنها یک هفته بیشتر طول نکشید و همه کارها در عرض یک هفته انجام شد. 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 همسر مکرم شهید کیهانی نقل می کند، شهید محمد قبل از آخرین اعزام وقتی به مرخصی آمده بود به ما گفت می‌خواهم شما را به مشهد ببرم.ما را به زیارت امام رضا (علیه السلام) برد. یک بار وقتی از حرم بیرون آمدیم، نگاهش کردم همه محاسنش از شدت گریه و زاری خیس شده بود. به محمد گفتم من را آوردی زیارت یا آمده‌‌ای کار خودت را پیش امام رضا (علیه السلام) راه بیندازی؟ گفت: شرمنده‌ام جبران می‌کنم. انگار وعده شهادت را از امام رضا (علیه السلام) گرفته بود. به محمد نگاهی کردم و گفتم: محمد جان کار خودت را کردی دیگر. در نهایت هم در 8/8/95 با اصابت گلوله به پیشانی‌اش به آرزویش رسید و نذرش را با ریختن خونش در راه اسلام و یاری دین پیامبر اکرم(صل الله علیه وسلم) ادا کرد. آری مقربان درگاه خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) برای نزدیکی به آنها می کوشندو بر سرجان معامله می کنند 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 محمد در گردان شهادت در  محور قراصی فرمانده گروهان گردان شهادت بود  روحش شاد ان شاءلله که به مدد حضرت زینب سلام الله علیها ما هم به شهدا برسیم ..این عکس در آکادمی حلب و جلوی ساختمان و مقر گردان شهادت  که عقبه ما بود گرفته شده که در حال حاضر خط مقدم جبهه مقاومت و مدافعان میباشد..ماشیخ محمدرا از روزی که دیدیم چنان ازرفتن ودل کندن حرف میزد که بی قراری رو راحت میتونستیم ازچهره این مرد نترس و پابه کاربفهمیم.. ما چند نفر بودیم که مدام با مدافع حرم شهیدمحمدکیهانی در ارتباط نزدیکی بودیم .نصیحت همیشه حاج محمد به ما این بودایمان بخداکافی نیست باید بهش اعتماد هم داشته باشی و زندگیتو بسپاردست خودش و بعدش هم میگفت وجدان داشته باشید درهرکاری ، و برای اینکار هم ، اول فکر کنید خانواده خودتون کارش گره خورده ،همانطوربدادمردم برسید. (ارسالی :احسان ع) 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 در روزهای ابتدایی آشنایی‌مان، محمد حرفی از شهادت نمی‌زد. اما چهره و ظاهر ایشان نشان‌دهنده این بود که اهل ماندن در این دنیا نیست. شرط و شروط زیاد سختی هم برای یکدیگر نگذاشتیم. من دوست داشتم ایمان، صداقت و وفاداری در زندگی‌مان رعایت شود که بحمدالله همه این موارد از جانب محمد رعایت می‌شد. روز عروسی هم مراسم بسیار ساده در روستا برگزار شد و همه جهاز من در صندوق پشت اتوبوس جای گرفت. برای ماه عسل به مشهد رفتیم و زندگی ساده و شیرین‌مان به دور از تجمل در اولین روزهای 1376 در اصفهان آغاز شد.  محمد در یکی از حوزه‌های علمیه شهر اصفهان مشغول به تحصیل شد. ماحصل زندگی شیرین و به یادماندنی من با ایشان سه فرزند پسر است؛ کمیل متولد 1377، مقداد متولد 1383 و فرزند سوم ما میثم متولد 1384. اصل و اساس این زندگی را هم رزق حلال و نان سالمی تشکیل می‌داد که با زحمت سرسفره خانواده آورده‌ می‌شد. محمد و خانواده‌اش به پرداخت خمس و زکات و نان حلال توجه خاصی داشتند؛ اصولی که بعدها در زندگی مشترکمان هم مورد توجه خاص قرار گرفت. 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
باز کن آغوش خود مادر محمد آمده شهر را آذین کنید سردار حیدر آمده دیده یعقوب را نور مضاعف آمده از ردای یوسفت بوی شهادت آمده 🔹💎🌻💎🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎 محمد با شهیدان قربانی و کردونی در آزاد‌سازی نبل و الزهرا همرزم و همسنگر بود. می‌گفت که من جامانده‌ام و رفقای شهیدم من را فراموش کرده‌‌اند. شهید قربانی و کردونی به محمد قول داده بودند او را هم به جمع خود ببرند اما یک مقدار که بین شهادت آن بزرگواران و شهادت محمد فاصله افتاد محمد گله می‌کرد. همسرم یک بار خواب شهید جاوید‌الاثر نظری را دیده بود. شهید نظری به محمد قول می‌دهد و می‌گوید هر گره‌ای که باشد من خودم باز می‌کنم. اصلاً نگران نباش خودم ضامن شده و می‌برمت. دو ماه گذشت و خبری نشد. محمد می‌گفت: انگار از سر ناراحتی یک خوابی دیدم و... خبری هم نشد. آن روز که با من تلفنی در مورد خواب صحبت می‌کرد عملیاتی نشده بود. محمد می‌گفت چند روز دیگر می‌مانم. گویی هنوز به آن خواب و وعده شهید نظری دلخوش بود و امید داشت. کمی بعد هم یعنی 8 آبان 95 خواب محمد با شهادتش تعبیر شد. محمد نقش تعیین‌کننده‌ای در عملیات آزاد‌سازی نبل و الزهرا داشت و از اولین فرماندهانی بود که پس از فتح وارد این شهر شده بود. 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💎🌻💎🌻💎🌻💎🌻 🌻🔵🔹🔵🔹🔹🔹💎 💎🔹🔵🔹💎 🌻🔵🔹🌻 💎🔹💎    🌻🔹 💎🔹 🌻💎      شیخ محمد عنوانی بود که دوستان اندیمشکی اش او را صدا می زدند. در طی یک سالی که مدافع حرمو حریم حضرت زینب سلام الله علیها بودچهاربار به مناطق عملیاتی جبهات سوریه اعم از حلب و نبل و الزهرا و ....اعزام شد ،که البته توی یکی از دوره ها بعد از دو ماه ،چندهفته دیگه حضورشو تمدید کرد تا مدت طولانی تری رو در مناطق عملیاتی و‌موقعیت هایی که دستمون بود باشه..نبوغ و هوش سرشار ایشون ازشون یک فرمانده تمام عیار ساخته بود تا فرماندهی "گروهان المهدی عجل الله تعالی فرجه شریف " را  در گردان شهادت یگان فاتحین بر عهده بگیرد، نفوذ و شناخت زیادی به منطقه داشت..یادمه این فرمانده عزیز توی شهدای گمنام شهرستان بودن ، پاش می لنگید خب ما سوال کردیم که شیخ جریان چیه ؟ بما قضیه اصلی رو نگفت چیه ،و گفت که از موتور افتادم ما هم گفتیم مگه از موتور بیفتی وگرنه هیچ چیز نمیشه ، بعدا فهمیدیم که خمپاره ای کنارشون می خوره و زخمی میشه و این داستان رو از ما پوشیده نگه داشته بود..جانشین "بی سر" این فرمانده "بی سر" شهیدامین صداقت یکی از برو بچه های با اخلاص گروهان بود.توی عملیات ها ، توی بحث چیدن نیروها و .... به کارش وارد بود و از کسانی بود که اگر ادامه می داد و شهید نمی شد مسئولیت های بزرگ بعدی رو هم در سوریه بهش می دادن.شجاعتش مثال زدنی بود و از اکثر شهدا در هنگام شهادتشون فیلم تهیه کرده بود. 🔹🔹🔹 🌻🔹💎🔹 💎🌻🔵🔹🔵💎 🌻🔹💎🔹 🔹🔹🔹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم