الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحراول....
و رسید فرصت دیدار...
چقدر دلخوشم به داشتنت خدا....
که با همه بی سر و پایی ام... باز هم مهمانم کرده ای....
تو همان اله بی همتای منی... که هزاااران بار پناهم داده ای و... من رمیده ام...
تو همان معشوق بی نظير منی که باز به انتظار خلوتی با من، یک ماه، مهمانی برپا کرده ای...
آمده ام...؛
همهی دار و ندار دل بیچاره من آغوش بگشا... تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم..
الحمدلله که سحر اول هم رسید....
و من در آغوش تو... دوباره خوشبختی را تجربه میکنم....
🌱 #پی_نوشت
#_من_و_خدا
# سحر اول
💠امشب را
به تکرار نامی مَست میکنم؛ که از همه آزادم میکند.
✨یا رفیق من لا رفیق له
چقدر آغوشت، گرم است،
ای رفیقِ کسی که رفیـق ندارد!
عبدگنهکارت: سیدپیمانموسویطباطبایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحردوم...
✏️زیباترین فصل زندگی ام.. با نام تو آغاز می شود...؛؛؛
به ناااااام خداااااا
اصلا راز هر زیبایی.. در تکرار عاشقانه نام توست....
تو که باشی.. ؛ زمین و زمان آرامند..
حتی اگر از آسمان سنگ ببارد...
تو که باشی... همه پر از تواند... و مثل تو، آرام و مهربااان...
❄️اسمان تاریک شد...
و زمین...؛خلوت...
و دومین ضیافت مان نیز رسید...
و تو هستی...و من با تو، آرام آرامم!!
❄️آنقدر حضورت مستم کرده است که؛ هوای فریاد به سرم زده ...
کاش ميشد بر بام زمین می ایستادم و.. نام تو را، هزااار بار عاشقانه، فریاد ميزدم....
تا همه اهل زمین بدانند ؛
دلبر من...همان "هو الله احد"ی است، که عالم را به یک کرشمه نگاهش، اداره می کند....
عاشقی.... بی نظیرترین میدان زمین است...
و هر که زمین خورده این میدان نباشد.. ؛ پرواز را تجربه نخواهد کرد...
❄️خداااااا...
قنوت ششمین بزم عاشقانه ما، به نام نامی تو...زیباترین قنوت خواهد شد...؛
به ناااااام تووووو.....
العفو... العفو... العفو
یا رئوف...
#جامانده: سید پیمان موسوی طباطبایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحر سوم....
✏️سلام... ستاره غریب زمین
دو سحر از رمضان گذشت..
و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فراگرفت...
اما... هنووووز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست...
آموخته ام که سفره دار رمضان تویی...
و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی...
❄️هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم...؛ خبری از شیدایی نمی یابم...
من همان فرزند بی بابای توام... که به درد نداشتنت عادت کرده است، و همه سهمش از انتظار، فقط و فقط هیاهویی تو خالی است...
که اگر درد تو به استخوانم زده بود...؛ سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کردم....
واااااای یوسف تنهاي من...
این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است...
💓تووووو...
درد نداشتن تووووو...
و دویدن مدام برای یافتنت، همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم...
❄️برای قلب بیمار من چاره ای بينديش...
قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد...
به امید علاج آمده ام...
مرا دست خالی... از گوشه سفره ات.. رد مکن !!!
مدعی انتظار: سید پیمان موسوی طباطبایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحرچهارم...
✏️فردا اولین جمعه رمضان است .....و ما، باز هم بی تو شب زنده داری می کنیم..
میبینی.. ؛
درد یتیمی،، به قلبمان هییییچ تلنگری نزده....
و دربه دری های صبح و شبت، یک ساعت نیز،، از آرامشمان را سلب نکرده است!!!
❄️می بینی؛
به نمازی دلخوش کردیم و روزه ای..
درییییغ که اگر دستمان به تو نرسد،، هیچ عبادتی، راهمان را به بهشت باز نکرده است!!!!
دریغ که اگر درد نداشتنت، به استخوانمان نرسد ، نه نمازمان پروازمان می دهد، و نه روزه های روزهای بلندمان!
❄️یوسف...
قصه غصه های تو را، هزااار بار شنیدیم و یک بار هم زلیخایی زار نزدیم..
میبینی.. ؛
هنوز، زنجیرهای زمین، در قلبمان، از تو محبوب ترند!
❄️سحر است... دعا میکنی.. می دانم..
دعا کن، قلبمان برایت درد بگیرد!!!
دعا کن ...دستهایمان، از قنوت گرفتن برای تو ، درد بگیرند!!!
دعا کن ... دعایمان، بوی درد بگیرد..
درد انتظار....
درد عاشقی...
درد دویدن برای لحظه ی درآغوش کشیدنت...
فقط همیییییین درد؛ درمان همه دردهای ماست!
✏️سحر چهارم را... بدنبال درد انتظار، قنوت گرفته ايم !
ما دعا می کنیم... آمینش با تووووو....
منتظر یک نگاهت
سید پیمان موسوی طباطبایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحرپنجم...
✏️واااااای که شمارش بزم سحرهایت، به سرعت رو به افزایش است...خدا
و من.. هنوز جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم!!
سیاهی آسمان...
خلوت آرام سحر...
حرارت آغوش تو...
و اشک های سیاه دلی من... تنها سرمایه های بزم سحرم هستند...
انقدر عظیم... که مرا یک سااال، به انتظارشان، میخ کوب کرده بودند...
❄️چه سری است..میان چشمهای من و زانوان تو...؛ خداااااا
که هر بار چشمانم بر زانوان تو، باریدند...؛ سبز شدم...قدکشیدم...و بالهایم برای پریدن، جان گرفتند.
تو تنها قدرت بالهای منی...
که بی اذن تو، زیباترین سجاده ها هم، توان بلند کردن مرا ندارند...
❄️پنج سحر است، که بالهای مرا، باز گذاشته ای....
زیر بغلم را گرفته ای...
و هر سحر با بوسه ای، مرا در هوای خودت به پرواز، در آورده ای...
تا با آغوشت..انس بگیرم... و راه
" ع ش ق " را گم نکنم....
❄️صادقانه بگویم ؛خدا ...
تو محبوب ترین سرمایه قلب خسته منی....
آنقدر که بی تو.. هیییچ ثروتی آرامم نمی کند...
و هیییچ دستی، توان یاری بالهایم را نخواهد داشت...
پنجمین سحر....
و پنجمین بوسه تو را.... با هییچ بزمی در عالم عوض نخواهم کرد...
فقط... یک تمنا می ماند و بس..؛
بالهایم را رها مکن...
نه این سحر...که به اندازه تمام سحر های زندگی ام....
من.... بی تووووو.... سقوووووط خواهم کرد!!!!!!!!
یا رفیق من لا رفیق له
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحرششم.....
✍ پنج سفره از ضیافتت، جمع شد...
و تو همچنان، به سفره داری ات، مشغولی..
❄️خسته نشدی...؟ خداااا
از بس آغوش گشودی.. و... من، رمیدم!!
از بس، بوسه بارانم کردی و.. من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!!
از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگ تو، دل ندادم!!؟؟
❄️خودم... از خودم خسته ام خدا....
از قلبی، که توان دریا شدن ندارد...
از بالهایی، که جان بال زدن ندارد...
از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود...
❣پنج سحر است که؛ زمین را برایم خلوت کرده ای...
تا من... دست در دست تو...
گوشه ای از آسمان را بگیرم و.. پرواز کنم..
اما.. سنگینی روح کوچکم.. چنان زمین گیرم کرده.. که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!!
چه کنم، محبوبم...؟؟
بی تو...همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حبس می شود...
چه رسد به روح تنگ من.. که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!!
👣امشب برای دریا شدنم...قنوت می گیرم..
برای رها شدنم از زنجیرهایی.. که پای دل مرا سخخخت بسته اند...
تو...؛تنها گشاینده گره های کور زمینی...
من جز تو... هیچ گره گشایی را نمي شناسم...
✍یک سوال... خدا ؛
امشب گره های کوری را که همه عمر، به پای قلبم زده ام...باز می کنی؟؟
یا مستعان
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبائی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#دلنوشته_رمضان
#سحرهفتم ....
شش روز... گذشت!!! به همین سادگی
لحظات مهمانی، بسرعت به پیش می روند...
و من نمیدانم، چند سحر ، فرصت آرام گرفتن در آغوش تو را دارم؟
به خودم که می نگرم...؛ حتی لحظه ای از این ضیافت را، چشم انتظاری نتوانم کرد..
اما ؛ کرامت تو که بر من مستولی میشود..؛ دلم برای تمام سحرها،، برنامه می چیند!!!
جان عالم به فدای یک بوسه ات... خدا
همه سال، دلواپسی مهمان دلم بود..؛ نکند از سجاده رمضانت جا بمانم...
و این تویی که باز گداپروری کردی... و مرا ، گوشه ای،، در لابلای اشراف ضیافتت ، جای دادی....
و من نشسته ام اینجا....؛ درست سر بر زانوان تو...
و حرارت آغوشت را به هییییچ مامن دیگری... نمی دهم!!!
اما... دلم شور میزند...؛
نکند...؛ امراض دلم،، مرا از تو بگیرد؛ خدااااااا...
نیمه شب را ، به قصد علاج آمده ام...
طبیب تویی....؛
نفس بیمارم را،، شفا نداده،، رها مکن....
یا طبیب من لا طبیب له
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحرهشتم....
✍ دلبر که تو باشی... جرات بیراهه رفتن، چقدر آسان است...
آنقدر مهربان و دلواپس، به انتظار برگشتنم می نشینی..که گویی جز من، بنده دیگری نداری...
❣مهربانیت... چنان مرا فراگرفته است، که دیگر... از زنگار بی انتهای دلم، نمی ترسم...
تو...همان "جابر العظم الکثیری"... که تمام شکستگی های روح مرا، به ناز یک اشاره ات...جبران می کنی...
❄️مهمانی ات.... سر و روی سپید، می خواهد..
و...من...سیه چرده ترین، مهمان، خوان ضیافت توام...
اما....؛
با همه سیه دلی ام... پشتم چنان به آغوش مهربان تو گررررم است که... از خودم، نمی هراسم...
یقین دارم...که یک نگاه تو...عالمی را زیر و رو می کند...
چه رسد به روح کوچک و فقیر من!!
❄️هشتمین بزم مستانه مان هم رسید...دلبرم
و من چنان، از برق چشمانت، به رقص آمده ام...که برای ادراک دوباره لذتش... هزار تشنگی دیگر را، به جان می خرم....
💓حجله گاه عاشقی ام را گسترده ام...؛
سجاده ام...منتظر قدوم توست....
قنوت می گیرم... در هشتمین ملاقات شاه و گدا....
به امید جرعه ای دیگر...
پیمانه ام را، بالا آورده ام.....
کمی ع ش ق... برایم می ریزی...خداااا ؟
یا غیاث المضطرین
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبائی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحرنهم .....
✍ ساعت ها خواب نمی مانند...
این منم، که عمريست، در خوابزیستن را، تجربه میکنم...
❄️ساعت ها، خواب نمی مانند...
هر سحر، دور چشمان تو می گردند...
و در جذبه مهربانی ات، چونان ذره ای فنا شده، گم می شوند...
خواب مانده، منم که هر رمضان، بوسه بارانم می کنی... و باز...چونان آهوی رمیده ای، از آغوشت، می گریزم....
❄️نهمین سحر است...که آرام، پلکهایم را باز میکنی...
و خودت اولین لبخندی میشوی، که چشمان تارم، می بیند و به شوق می آید....
❄️راستی...
من مانده ام!!!
تو بنده دیگری، جز من نداری، که حتی یک نگاه هم، رهايم نمی کنی؟؟
و... من....
چنان فراموشت می کنم، که گویی هزار دلبر عاشق پیشه، جز تو، احاطه ام، کرده است....
❣مرا ببخش... دلبر همه چیییز تمام...
سجاده ام...بوی عطر گرفته است...
عطر "مغفرت" تو را....
نهمین سحر را به نام "مغفرتت"... می گشایم...
و نام تو را... چنان جرعه جرعه، سر می کشم...که نور چشمانت، تمام لجن های قلبم را، به چشم برهم زدنی.. تار و مار کند...
قنوت من...و نام نامی تو.....؛
یا غفار.....یا غفار... یا غفار.....
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبائی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحردهم.....
✍ این بار، تو قلم را در دستان من، بچرخان....
ناتوان ترین سرانگشتان، همان هايي اند که بی اذن تو می نگارند... و بی نام تو، تکرار می شوند...
دستان خالی من... کجا... و تکرار مکرر نام تو، کجا....
💓دلبر رعناقد من...
نیمه شب، بدون تو... یعنی سکوت...
نیمه شب، بدون تو...یعنی هیییچ...
نیمه شب، بدون تو...یعنی تماااام...
من...
هر سحر... با تو... "آغاز" می شوم....
✏️قلم را در دستان من بچرخان...
همان قدر که ده سحر است، کام سرانگشتان مرا، به لذت عاشقی ات، سیراب کرده ای!!
❄️قلم را در دستان من بچرخان...
تا طعم دهمین بوسه های عاشق کش تو را نیز، برای همه کاغذهای زمین، ملموس کند...
❄️می دانی دلبرم...؟
سجاده ام، بال در می آورد...
وقتی که سحرهای رمضان، عطر تو، در خانه مان، می پیچد...
آنقدر که حتی قلمم..جان می گيرد، و نجواهای بی جان مرا ... به گوش تو می رساند...
❣سجاده ام... بال در می آورد...
وقتی تو...سفرهدار ضیافتش هستی....
چرا که هییچ نقطه کوچکی را ، از ادراک این ضیافت خالی نمی گذاری...
قلم را در دستان من بچرخان...
میخواهم....
تو را با قلمم....فریااااااد کنم......
یا الله....
یا الله...
یا الله...
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبائی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحریازدهم...
✍ کویری بودم تشنه....
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد....
❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است ... #یوسف
من، اولین نگاه تو را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام....
❄️نميدانم میان تو.... و... لیله القدر.. چه سری هست ..؟؟ که هر آنچه را، تو نگاه میکنی.. لیله القدر، بر قيمتش می افزاید...
راز میان شما هر چه هست، باشد!!!
من دلخوشم به تو... که همین حوالی نفس می کشی... و سیاهی قلب هايمان، نگاهت را از ما، ساقط نمی کند...
❣فقط ط ط....
یک درد می ماند...که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان، خودنمایی می کند...
"نداشتنت"... درد بی درمانی است..؛#یوسف
و اين درد را تنها کسی لمس می کند، که یکبار حرارت آغوش تو، مستش کرده باشد....
❄️یقین دارم..؛
بی تو ماندن...محال است...
بی تو رسیدن... محال است...
بی تو نفس کشیدن... محال است...
اما من همچنان بدون تو، زنده ام!!!
❄️تا آمدن تو... فقط یک #قدم راه مانده است..
من...باید... #قدم...بردارم....
تا....تو...را.... #پیدا....کنم....
❣درد نداشتنت...با نسخه زیر...درمان میشود...
راکد....نباش!!!
بی خیال...نباش!!
ساکن...نباش!!!
برو....می یابی اش.....
✍ و من....باید، این رمضان... بسویت..قدم بردارم....
برای قدم هايم، امن یجیب بخوان..؛#یوسف
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبائی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
الهي وَ رَبي مَن لي غيرُك....
#دلنوشته_رمضان
#سحردوازدهم....
✍ دوازدهمین، بزم عاشقی مان رسید...؛ دلبرم
دوازده... عدد عاشقی من است....
من از چشمان دوازدهمین تجلی تو در زمین، روي ماهت را شناخته ام... و راه نور را یافته ام.
❄️دلبر دردانه من...؛
همه اعداد، در زمین تو، یک طرف...
#منتظر_ترین عدد زمین و آسمانت، یک طرف...
❄️چه رازی در آن ریخته ای، که هر بار به زبانم سرازیر میشود.. ؛ غم همه عالم را به یکباره در جانم می ریزد!!!
👆دوازده سحر است...که آغوش گشوده ای به روی من... تا کمی درد تنهایی ام را التیام ببخشی...
اما اله بی همتای من...؛
درد من...با یکی دو سحر، دوا نمی شود...
من، گمشده ای دارم که آیینه تمام قد تو، در زمین است.
من بدون او... راه آغوش تو را هزار بار گم کرده ام....
❄️چاره ای نمی کنی...محبوب من؟؟
یک اذن بيگاه تو، تمام آوارگی هزار ساله او را، و تمام درد غریب سینه مرا، به یکباره درمان می کند.
❄️دوازدهمین سحر ضیافتت..... پر است از بوی نرگسین پیراهن یوسفم...که سالهاست همه اهل زمین را، به حیرت وا داشته است....
❣مرا.....به لمس نگاهش، اجابت کن...خداااا
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبائی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم