eitaa logo
ستاد تبلیغات و فرهنگی شهیدسلیمانی ۱
140 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت اعزام رسیده بود و سیدمصطفی آنقدر شوق رفتن به جبهه را داشت و ازطرفی برای اینکه پدرومادرش متوجه نشوند با عجله از خانه بیرون رفت. سوار مینی‌بوس که شد محمدرضا با تعجب پرسید: مصطفی کفش‌هات کو؟ مصطفی نگاه به پایش کردو دید به جای کفش دمپایی پوشیده آن‌هم دمپایی‌های گلدار مادرش را... و هردو در خنده غرق شدن..😂 از راست شهیدان: و