🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_موسی علیه السلام #قسمت_دوازدهم
🔹مشورت ساحران🔹
ندای موسی علیه السّلام کلام حقی بود که در گوش ساحران طنین افکند تا شاید آنان را از ظلالت و گمراهی نجات بخشد و پرده از قلوب سیاهشان بردارد تا دعوت حق را بشنوند و راه صحیح را بدست آورند.
به فرمان فرعون، تمامی ساحران در مجلسی به منظور مشورت گرد آمدند و پس از تبادل نظر هرکدام ریسمان و عصایی مهیا کردند و مانند یک تن واحد به سوی موسی حرکت کردند و در این حال آستینهای خود را بالا زدند تا ترس بر دل موسی و برادرش غالب شود و هیبت آنها در نظر تماشاچیان رشید و باشکوه جلوه کند.
به دستور فرعون، مردم شهر را به میدان مسابقه دعوت کردند تا این جشن بزرگ را در روز زینت و نزدیک ظهر تماشا کنند و نبرد قهرمانان و مبارزه دو دشمن را بنگرند.
مردم به امید پیروزی ساحران به مسابقه شتافتند، زیرا گمراهی در روح آنان رسوخ کرده و پرده جهل قلب آنان را پوشانده و صلاح و فساد خود را تشخیص نمی دهند و به پیروزی ساحران و غلبه باطل امیدوارند. جادوگران که به علم خود می بالیدند و رنگشان از غرور و خودخواهی تغییر یافته بود به محل موعود آمدند؛ چرا به علم خود مغرور نباشند؟ این جادوگران قهرمان میدان سحر و پهلوان این رشته اند و امروز تاج و تخت فرعون در دست آنهاست.
جادوگران به فرعون گفتند: اگر ما بر موسی و برادرش پیروز شویم چه پاداشی داریم؟
فرعون گفت: البته، شما پاداش خواهید داشت و به من هم تقرب پیدا می کنید. در پناه من از ناز و نعمت متنعم می شوید و در جوار من سعادتمند خواهید بود و در خوشگذرانی و وفور نعمت زندگی خواهید کرد. زیرا شما از من پشتیبانی کرده اید و حامی من بوده اید.
چون جادوگران مطمئن شدند که پس از پیروزی از آسایش و رفاه و ثروت برخوردار می شوند، مست امید و آرزو و دلگرم به میدان مسابقه آمدند و به موسی گفتند: شما شروع می کنید، یا ما ابزار خود را به کار بگیریم؟
موسی علیه السّلام اهمیتی به سحر آنان نمی داد و جادوی آنها را ناچیز می شمرد، لذا به آنان اجازه داد که ریسمانها و عصاهای خود را بکار گیرند و نهایت کوشش خویش را بنمایند و تمام هنر خود را عرضه دارند، سپس خدا نیروی خود را ظاهر و با حق، باطلشان را محو می سازد... (ادامه دارد)
#مشورت_ساحران
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_موسی علیه السلام #قسمت_سیزدهم
🔹مشورت ساحران🔹
ساحران مصری مشغول بکار شدند و ریسمانها و عصاهایی که در دست داشتند به زمین افکندند. موسی تصور کرد که اینها مارهایی هستند که روی زمین می خزند، این یک توهم بیش نبود، اما در روح موسی ترس و خوفی ایجاد کرد، مبادا مردم گول ظاهر فریبنده آنها را بخورند و رخ از دعوت موسی برگردانند. در این حال خدا موسی را حمایت و هدایت کرد و گفت: نترس که تو پیروزی، از تعداد و حجم وسایل و ابزار ساحران بیمناک نباش، عصای کوچکی که در دست تو است از آنها مهمتر است و اثری بزرگتر دارد، این عصای کوچک را بینداز، به قدرت قاهره من آنچه را که آنها به قدرت تزویر و نیرنگ ساخته اند، می بلعد و سیاهی گمراهی و جهالت تاب مقاومت در برابر نور حق را ندارد و حیله ساحران در مقابل تدبیر خداوند حکیم محکوم به شکست است.
ندای وحی، فکر موسی را از اضطراب درآورد و عصای خویش را افکند، ناگهان عصای موسی چون اژدهایی همه مارهای دروغی و ابزار و آلات سحر ساحران را بلعید و جادوگران مصری چنان حقیقت آشکار و راه صحیح را از گمراهی باز شناختند که ناگهان بر روی خاک افتادند، تا از کرده خویش توبه و در پیشگاه حق سجده کنند و بر این اعجاز بزرگ احترام گذارند.
آتش کینه و حسادت در سینه فرعون شعله ور شد و این اتفاق ناگهانی و غیر منتظره مانند یک صاعقه بر پیکر او فرود آمد و فریاد خشم و غضب فرعون به آسمان برخاست. چون او امیدوار بود، این مسابقه موجب تقویت حکومت و گشایش کار او می شود، ولی اکنون میدان مسابقه چون طوفانی هولناک تاج و تخت او را که بر ظلم و ستم بنا شده بود، تهدید به نابودی می کرد.
اکنون راه دیگری برای فرعون نمانده که... (ادامه دارد)
#مشورت_ساحران
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_موسی علیه السلام #قسمت_چهاردهم
🔹مشورت ساحران🔹
اکنون راه دیگری برای فرعون نمانده که به وسیله آن برشکست خود سرپوش نهد و حرارت غیظ و تلخی شرمندگی خود را برطرف سازد، لذا به ساحران گفت: آیا قبل از اینکه من به شما اجازه بدهم به موسی ایمان آوردید و تسلیم نفوذ و قدرت وی شدید؟
آیا با او پیمانی نبسته و یا نقشه ای طرح نکرده بودید؟! بدون تردید موسی استاد شما است، او بزرگ شما است که به شما جادوگری آموخته است و شما با او قرار قبلی داشتید.
آگاه باشید که شما برای موسی و خدای او تواضع کردید و به سجده افتادید، از حدود فرمان من خارج شدید و عهد و پیمان خود را شکستید، من یقینا یک دست و پای مخالف شما را (پای چپ و دست راست یا پای راست و دست چپ) قطع می کنم و به درختان خرما بدارتان می آویزم تا این کار کیفر شما و عبرت دیگران شود، زیرا شما نعمت مرا کفران و پیمان مرا نقض نمودید، بزودی روزگار، طعم انتقام و شدت عذابم را به شما نشان می دهد.
نیروی ایمان و فیض نبوت دلهای این مؤمنین جدید را محکم و پرده باطل را در قلبهایشان زایل نمود و لذا بی پروا به فرعون گفتند در طریق تو خیر و در خشنودی تو پاداشی نیست. اکنون که به نور ساطع و حق قاطع دست یافته ایم، رضای تو را نمی طلبیم.
در تهدید خود کوتاهی نکن و هرچه در توان داری انجام ده، تو فردی خودخواه و گمراه کننده بیش نیستی «ما به پروردگار خود ایمان آورده ایم تا خطاهایمان و آنچه ما را بر آن ناگزیر ساختی ببخشاید و ما را بیامرزد و خدا برتر و بادوام تر است».
#مشورت_ساحران
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
🌸🌸🌸🌸🌸