eitaa logo
شهیدحاج اصغرعبدالهی
892 دنبال‌کننده
447 عکس
65 ویدیو
4 فایل
کانال نشر خاطرات و دلنوشته ها،عکس هاوفیلم های شهید جانباز حاج اصغر عبداللهی ارتباط بامدیرکانال @yamahdee11
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا (خاطرات،سیره زندگی،عکس هاوفیلم ها..) @shaheedasqareabdollahy
هر سال ده شب روضه خوانی داشتند. اصرار داشتند که اعلامیه ها ساده و محدود چاپ شود . یکبار که پایین اعلامیه (بنر)روضه بعد از آدرس نوشته بودند «منزل عبداللهی»، ناراحت شدند وگفتند: باید پاک شود ،مگر قراراست مردم برای عبداللهی روضه بیایند؟!! هیچ وقت دوست نداشتند اسمی از ایشان برده شود ،نه در کارهای فرهنگی و هزینه هایی که کمک میکردند ،نه در تعلیم قرآن به بچه ها ،نه در کمک به نیازمندان. حتی بارها در مناسبت‌های مختلف ، صداوسیما درخواست تهیه فیلم و مستند از ایشان داشتند ،ولی قبول نمی‌کردند. کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا (خاطرات،سیره زندگی،عکس هاوفیلم ها..) @shaheedasqareabdollahy
هر وقت کسی برای شفای ایشون دعا می‌کرد میگفتند: من کی هستم که برام دعا میکنید برای فرج امام زمان،حفظ نظام و سلامتی رهبر دعا کنید کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا (خاطرات،سیره زندگی،عکس هاوفیلم ها..) @shaheedasqareabdollahy
دهه محرم هرروز صبح، بعد از نماز در روضه ای شرکت میکرد. جایگاه سخنرانی را با کلی شمشیر و نیزه وسپر و وسایل تعزیه تزیین کرده بودند. سخنران هم صحبتی از انقلاب و نظام ومسائل روز نداشت . روز آخر قرار بود بعد از بازگشت از روضه ،طبق دستور پزشک ، بیمارستان بستری شوند. جوانی که بانی جلسه و خادم روضه بود را صدا زد وبعد از تشکر از برپایی روضه و زحماتی که میکشند گفت : «اگر کسی عکس یا فیلمی ازاین روضه بگیرد ،معلوم نیست این روضه مربوط به قبل از انقلاب است یا بعد انقلاب !! نه فضای جلسه ،نه سخنران ها ،هیچ کدام ارتباط بین قیام امام حسین و انقلاب را مطرح نمیکند.» جوان هم لبخندی زد و گفت : درست میفرمایید. کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا (خاطرات،سیره زندگی،عکس هاوفیلم ها..) @shaheedasqareabdollahy
روزی پرسیدم چه خبر از دوستان جانباز قطع نخاعی؟! گفت اکثرا شهید شدند وعلت ماندن من دوچیز است: ۱- فداکاری همسرم( چون چه بسا همسرانی که نتوانستند در کنار مردی که قطع نخاعی ست بمانند ورفتند) ۲-دعای مادرم(هر خدمتی به مادر میکنم می‌گوید:مادر! خدا عمرت دهد) روزی که ایشان به منزل مادر دعوت شده بودند، زودتر از زمان معمول آمدند وبه من گفتند: ازت کمک میخوام که پای مادرم را ببوسم! گفتم چگونه؟!! شما روی ویلچر؟! گفت: مادر را ببر روی تخت تا بخوابند وورزش انگشتان پارا برایشان توضیح بده، من خودم را به تخت میرسانم. به هر شکلی بود، زمینه را فراهم کردم و ایشان هم بلافاصله، ویلچر را به کنار تخت چسباند وپای مادر را از دست من گرفت وبوسید وبه چشمان خود گذاشت. آری او خدمت به مادر را به حد اعلا رسانده بود و فقط همین کار مانده بود. به نقل از خواهر شهید کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...)eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸🍃 آخرین تلاش حاج اصغر در ماههای آخراین بودکه کف پای مادررا ببوسد... او که چهل سال صبورانه تمام سختی های جانبازی خودش را تحمل کرده و باانکه روی ویلچر وتخت بود اما هیچ گاه از رسیدگی به حال مادرش غافل نمیشد . روزی دو مرتبه تماس تلفنی با مادر می‌گرفت تا جویای احوالشان شود. حتی در روزهای آخر ،دربیمارستان ،که صدایش دیگر جوهره ای نداشت 😭 باوجود بیماری های خودش،پیگیر روند درمان و نوبت دکترِ مادربود. به برادرش سفارش کرده بود که نه تنهاهرچه رامادر نیاز دارند،بلکه هرچه رامیل دارند،تهیه کنید.وحتی گاهی مبلغی،بعنوان هدیه به مادر میرساند تا دست مادر خالی نباشد... با توجه به شرایط خاص خود، مجبور بود جلوی ماشین بنشیندلذا اگر مادر سوار می شدند،سفارش میکرد به گونه ای بنشینندکه پشت سر او نباشند و اینگونه ادب را رعایت میکرد. °•°•°•°•°•🌸 آخرین آرزویم این است که پای مادرم را ببوسم... همه ی ما از شنیدن چنین حرفی جا خوردیم... مردی که چهل سال صبورانه تمام سختی های جانبازی خودش را تحمل کرده و حتی ذره ای گله یا ناشکری نکرده بود، از ما در خواست می کرد که نگذاریم محدودیت جسمانی و قطع نخاع بودنش مانع از بوسیدن پای مادرش شود. "هر جور شده من را کمک کنید تا بتوانم یک بار هم که شده بوسه ای بر بهشتِ زیر پای مادر بزنم..." شهید عزیزم ! روزی بوسه بر خاک بهشت و حالا ... بهشت زیر پای توست ! کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
تازه از سربازی آمده بودم شرایط اقتصادی بسیار بدی داشتم . خدمت حاج اصغر آقا آمدم. قبل از اینکه حرفی بزنم با روی خوش گفتند "فلانی !به سلامتی سربازی تموم شد ؟" گفتم بله حاج آقا تموم شد . -" جایی مشغول به کار شدی؟" عرض کردم دنبال کارم اما هنوز جایی مشغول نشدم ! -: پول چقدر داری ؟ خندیدم و گفتم حاج آقا من تازه از خدمت اومدم! هیچی ... ایشون گفتند" یه نامه مینویسم برید از قرض الحسنه وام بگیرید فعلا ایام رو بگذرونید. خدا بزرگه!" شوکه شدم از کجا فهمیدن که وضع اقتصادی مشکلی دارم ! از این خاطرات چندبار برای من پیش آمد و الطاف فراوان ایشان هیچ وقت از یادم نمی روند. وقتی پدرم فوت شدند ،خیلی زیاد گریه نکردم . اما شبی که حاج آقا شهید شدن تا چند روز یاد ایشون که میفتادم اشک از چشمانم روان میشد ... بعد از شهادت ایشون فهمیدم ۲۲سال پیش مردی خدایی بودن لیاقت میخواست ، که الحمدلله خدا بهم داد 😭 کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
🔸هر روز سه نوبت با تن مجروح و جسم ضعیف، ۴۱ سال مقید بودند به شرکت در نماز جماعت‌ . اما نه فقط برای نماز جماعت و برای ثواب.. دین منفعلانه را قبول نداشتند! نماز جماعت بهانه ای بود برای ارتباط با جوانان و کار فرهنگی! 🌱استراحت بماند بعدازشهادت کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
دهه محرم هرروز صبح، بعد از نماز در روضه ای شرکت میکرد. جایگاه سخنرانی را با کلی شمشیر و نیزه وسپر و وسایل تعزیه تزیین کرده بودند. سخنران هم صحبتی از انقلاب و نظام ومسائل روز نداشت . روز آخر قرار بود بعد از بازگشت از روضه ،طبق دستور پزشک ، بیمارستان بستری شوند. جوانی که بانی جلسه و خادم روضه بود را صدا زد وبعد از تشکر از برپایی روضه و زحماتی که میکشند گفت : اگر کسی عکس یا فیلمی ازاین روضه بگیرد ،معلوم نیست این روضه مربوط به قبل از انقلاب است یا بعد انقلاب !! نه فضای جلسه ،نه سخنران ها ،هیچ کدام ارتباط بین قیام امام حسین و انقلاب را مطرح نمیکند. جوان هم لبخندی زد و گفت : درست میفرمایید. کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا (خاطرات،سیره زندگی،عکس هاوفیلم ها..) @shaheedasqareabdollahy
﷽؛ زندگینامه جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی ✍️ حجت‌الاسلام قربانی مقدم جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی در سال ۱۳۲۹ در خانواده مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. در همان آغاز جوانی، دغدغه‌های دینی داشت به نحوی که در دوره سربازی که به عنوان سرباز معلم در یکی از روستاهای قزوین مشغول خدمت بود، همچون طلبه‌ای مبلغ، به آموزش معارف دینی به جوانان روستا اقدام کرد و تمام آنها را با نماز آشنا کرد. با شروع نهضت امام خمینی به جمع مبارزان انقلابی پیوست و با تشکیل گروه مهدیون علیه رژیم منحوس پهلوی به مبارزه پرداخت. این گروه انقلابی سهم زیادی در روشنگری مردم اصفهان و اقدامات عملیاتی در دوره قیام الهی ایرانیان علیه ظلم و استبداد ستم‌شاهی داشت. پس از پیروزی انقلاب وارد مبارزه با گروه‌های منحرف و التقاطی پرداخت و با ورود به عرصه آموزش و پرورش در شهرهای شهرکرد، بروجن و...، از نفوذ آنها به این نهاد مهم جلوگیری کرد. با شروع اقدامات تجزیه‌طلبانه و تروریستی گروهک‌هایی مانند کومله به کردستان رفت و به دفاع از مردم بی‌گناه این مناطق در برابر جنایت‌های آن‌ها مبادرت ورزید. پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های جنوب اعزام و در عملیات بیت‌المقدس (آزاد سازی خرمشهر) در سال ۱۳۶۱ از ناحیه کمر مجروح و قطع نخاع شد. جانبازی و قطع نخاع ایشان را از ادامه فعالیت باز نداشت و با راه‌اندازی کانون فرهنگی در مسجد ملک به تربیت نوجوانان محل مشغول شد و تا روزهای آخر صدها شاگرد را با تعالیم دینی آشنا کرد. کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
حاج اصغر را از قدیم می شناخت. حاجی هوای او و خانواده اش را داشت، برای همین مرتب به منزل ما سر می زد. پس از شهادت حاجی، آمده بود سر مزار و گریه میکرد. درد دل هایش که تمام شد، به شخص دیگری که سر مزار حاجی نشسته بود گفت: چند وقته زانوهام خیلی درد میکنه، نمی توانم نماز را ایستاده بخوانم. آرزو دارم مثل قدیم بتوانم راحت مسجد بروم و نماز بخوانم و... این بنده خدا که کنار مزار نشسته بود دستی روی سنگ مزار حاجی کشید و دستش را روی زانوهای این مرد گذاشت و گفت: حضرت امام می فرماید این قبور مطهر شهدا تا ابد دارالشفا خواهد بود، حاج اصغر هم بنده صالح خداست. انشالله به برکت او مشکل شما حل می شود، به خصوص اینکه حاجی هم آرزو داشت نماز را ایستاده بخواند. ✅این صحبت تمام شد و من هم این موضوع را فراموش کردم. دو هفته بعد، این بنده خدا بار دیگر به اصفهان آمد و به منزل شهید سر زد. ایشان می گفت: خدا شاهد است از آن روزی که سر مزار حاج اصغر آمدم، درد زانو هایم برطرف شده و راحت نماز را به صورت عادی می خوانم! 👆تصویر بالا، مزار جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی در جوار مزار شهیده زینب کمایی. گلستان شهدای اصفهان، بالاتر از مزار شهید تورجی 📙جان باز. اثر جدید گروه شهید هادی (به زودی) https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63 کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
همیشه دعای فرج را می خواندم و آرزو داشتم از یاران حضرت باشم. تا اینکه شبی خواب دیدم وارد مسجدی شدم. یک سید نورانی در آنجا حضور داشت که یقین کردم مولای ماست. مسجد قدیمی بود و چند پله به سمت پایین، شبستان را از حیاط جدا میکرد. نکته قابل توجه برای من، این بود که آن سید نورانی، در کنار یک صندلی چرخدار ایستاده و صحبت می کرد. وقتی بیدار شدم خیلی فکر کردم آنجا کجا بود؟ یقین داشتم این مسجد الان هست. دوست داشتم حتماً این مکان را پیدا کنم. روزها گذشت و تلاش هایم به جایی نرسید. تا اینکه یکی از دوستانم پیشنهاد کرد برای اعتکاف ثبت نام کنیم. قبول کردم. او گفت: مسجد محله ما اعتکاف خوبی دارد و همه جوان هستند. ثبت نام انجام شد. شب سیزده رجب که برای اعتکاف به مسجد محله دوستم آمدم، یکباره رنگم پرید. این مسجد چقدر آشناست. آری خودش بود. این همان مسجدی بود که آن شب در عالم خواب دیده بودم! وارد شبستان شدم و تمام اطراف را برانداز کردم خود خودش بود. اما چیزی دیدم که یقین مرا کامل کرد! درست در جایی که آن سید نورانی را دیده بودم، یک صندلی چرخدار قرار داشت. صندلی شهید حاج علی اصغر عبداللهی. باز کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
بسم رب الشهدا امروز که در کنار مزارشهید عبداللهی بودیم در تابلوی درجوارمزارشهید،عکسی دیدیم که خاطره‌هارابرای همسرشهیدزنده کرد تصویر شهیدابراهیم جعفریان و همسرش خانم طیبه واعظی که قبل ازانقلاب عضو گروه مهدویون و ازمبارزین و هم‌رزمان شهید عبداللهی بودند و هر دو توسط ساواک به شهادت رسیدند شهید عبداللهی خاطرات فراوانی از همرزمش شهید جعفریان که مسئول گروه مهدویون بودتعریف می‌کردند در در پایین عکس این دو بزرگوار۴عکس کوچک وجوددارد که همه آنها هم شهید شدند خواهر شهیدجعفریان شوهر خواهر شهید و و دو برادر شهید که البته دو برادر شهیددرجبهه شهید شدنداما خواهروشوهرخواهراو قبل از انقلاب توسط ساواک شهید شدند همسرشهیدعبدالهی تعریف میکنند خواهر شهیدرا درحالی که ۵ ماهه بارداربود به شهادت رساندند آخرین بارخواهرشهیدبا همین چادری که در عکس است به دیدنم آمد و چند کتاب‌ انقلابی به او دادم گفتنی است که شهید جعفریان و همسرش۲۸روز تحت شدیدترین شکنجه‌های ساواک بودند و جالب این است که همسر شهید یعنی خانم طیبه واعظی در زیر شکنجه‌ها می‌گوید مرابکشیدولی چادررا از سرم برندارید ودرنهایت هنگامی که این دو نفرحاضر نمی‌شوند دوستان دیگرشان را لو دهند بعداز ۲۸ روز شکنجه آنهارادر آبگرمکن‌های مخصوص زندان اوین قرار داده وبا سوزاندن، آنها را به شهادت می‌رسانند در عکس کوچکی که در کنار عکس اصلی می‌بینیددر آغوش شهید جعفریان،نوزادی میبینیداین عزیز،الان تنها فرزند این زن و شوهر شهیداست به نام آقای دکترمهدی جعفریان زندگی شادی روحشون صلوات کانال جانبازشهیدعبدالهی eitaa.com/shaheedasqareabdollahy
30.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقانه های همسر شهید حاج اصغر عبدالهی ❤️ قسمت اول #عبدالهی کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy