وقتی برای اولین بار از مدافع حرم شدنش با من صحبت کرد گریه کردم، به من گفت: مادر گریه نکن، دوست دارم بروم قوی هستم، هیچ اتفاقی برای من نمیافتد، نگران نباش، گفت: مادر دیگرم حضرت زینب (س) در سوریه است، من باید بروم و راه را برای زیارت شما باز کنم، بعد من را بوسید و بارها در آغوش گرفت و گفت: گریه نکن مادر، بخند تا من راحتتر بتوانم بروم.
دعای همیشگیاش #شهادت بود، #بابک 🌷 دوم آبان ماه 96 برای اولین و آخرین بار راهی دفاع از حرم شد.
#شهیدبابک نوریهریس🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛۳
🌹نام کتاب: "لشکر خوبان"🌹
🖋نویسنده: معصومه سپهری
📑انتشارات: سوره مهر
📓تعداد صفحات: ۶۸۰
این کتاب، خاطرات داستانی مهدی قلی رضایی از رزمندگان آذربایجان است.وی در روایت خود، جنگ را نه از منظر خاطره، بلکه گاه از چشم یک منتقد نگریسته است. وی صحنه ای را که در جنگ زیر آوار مانده است چنین تعریف می کند: منتظر کسی بودم که فکر می کردم به زودی خواهد آمد و مژده خواهد داد و مرا با خود خواهد برد. هیچ وقت به آن شدت منتظر و مشتاق یک ذره نور نبودم. در آن حال تنهایی و بی خودی، دستی را روی دستم حس کردم. دست، نوازشم می کرد و تکانم می داد. به تدریج صداهایی هم وارد دنیای سیاه شده بود. سعی کردم دستی را که دستم را در خود داشت فشار بدهم.
این کتاب توسط رهبر معظم انقلاب مورد تقدیر قرار گرفته و تقریظی هم بر آن نوشته اند.
#معرفی_کتاب
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛۴
همرنگی کارها
من و #حمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود
که خریدمان، از یک دست آینه شمعدان و حلقه ازدواج فراتر نرفت!
برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تـهیه شود که به شدت مخالفت کرد! گفت: «چه کسی را گول می-زنیم، خودمان یا دیگران را؟ اگر قرار است مجلسمان را اینطور بگیریم، پس چرا خریدمان را آنقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسراف است و خدا راضی نیست. تو هم از من نخواه که بر خلاف خواست خدا عمل کنم.»
با اینکه برای مراسم، استاندار، حاکم شرع و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند، نظرش تغییری نکرد و همان شام ساده ای که تهیه شده بود را بهشان داد!
#حمید می گفت: «شجاعت فقط تو جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتوانی کار درستی را که خلافِ رسم و رسومِ به غلط جا افتاده است، انجام بدهی.»
#شهید حمید ایران منش🌷
چریک، ص35 و 36
مقام معظم رهبری
بنده راضی نیستم از کسانی که با خرج های سنگین و با اسراف در امر ازدواج، کار را بر دیگران مشکل می کنند. البته با جشن و شادی و مهمانی موافقم ولی با اسراف نه.
مطلع عشق، ص119
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛۵
فقط لباس
زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم که بیداد می کرد.
ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت و شلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگیمان تصمیم می گرفتیم.
همین ها بود که زندگیمان را زیباتر می کرد.
#شهیدسید مرتضی آوینی🌷
بانوی ماه 2، ص12
مقام معظم رهبری
یکی از موجبات سعادت خانواده ها و اشخاص، این است که تقیدات زاید و تجملات زیادی و پرداختن بیش از اندازه به امور مادی، از زندگی ها دور شود.
مطلع عشق، ص98
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛۶
فرازی از سخنان گهر بار رهبر انقلاب اسلامی دررابطه با #شهدا🌷
خون #شهدای انقلاب اسلامی🌷 به هدر نرفته است و آنها بودند كه به قیمت خون خود، آبروی اسلام، قرآن پیامبر و استقلال مملكت را حفظ كردند و حركتی كه آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بی نظیر بوده است.
تكریم #شهیدان🌷 به آن است كه این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستكبر سرخم نكنند. یاد #شهیدان🌷 باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد.
زنده نگهداشتن یاد #شهدای انقلاب🌷 باعث تداوم حركت انقلاب است.
بر روح پرفتوح مدافعین وطن
ازصدر اسلام تاکنون #صلوات و#فاتحه ایی قرائت می نماییم.
باشد که #شهیدان🌷 شفیع ما باشنددرمحضرپروردگار
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛۷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
قانون قد و وزن ( خاطره ای از #شهید احمدی روشن🌷 )
خواستگاری که آمد، نه سربازی رفته بود، نه کار داشت. خانواده ام قبول نکردند.
گفتند«سربازیت را که رفتی و کار پیدا کردی ، بیا حرف بزنیم
دو سال آن قدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضی شان کرد
کمی بعد از ازدواج، با قانون قد و وزن معاف شد؛ بس که لاغر بود و قد بلند
توی سازمان انرژی اتمی هم مشغول شد. مهریه را خانواده ها گذاشتند؛ پانصد تا سکه
ولی قرار بین من و مصطفی چهارده تا سکه بود. بعد از ازدواج هم همه ی سکه ها را به م داد
مراسم عقد و عروسی را خانه ی خودمان گرفتیم ؛ خیلی ساده.
#شهیدمصطفی احمدی روشن🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛۲
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#اخلاق_شهدایی 🌷
بہ غیبت ڪردن خیلی حساس بود ،
می گفت هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید ، برای هر غیبت یڪ سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید ، شب این سنگ ها را بشمارید ، این طوری تعداد غیبتها یادمان نمی رود ، و سعی می ڪنیم تعداد سنگ ها را ڪم ڪنیم ...
✍فرمانده گردانهای آموزش نظامی و تخریب لشڪر مڪانیزه 31 عاشورا
#شهید_علی_اکبر_جوادی 🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛۳