⚫️🍁🌺 ⚫️🍁🌺🍁⚫️🌺
🍁🌺🍁 ⚫️ 🌺
⚫️🍁 🍁🍁
🍁 ⚫️🍁🌺🍁⚫️
🌺🍁 🍁🍁
⚫️🍁🌺 ⚫️
🌺⚫️🍁🌺
🍁🌺⚫️🍁🌺 🌺
🌺🍁🌺⚫️🍁🌺🍁🌺🍁
#شوخ_طبع
#راوی_دوست
#شهیدصابرین
#یوسف_فدایی_نژاد
شوخ بود اگه می دید پکریم شروع می کرد به شیطنت تقلید صدای آهنگران رو می کرد یا تندتند عربی حرف میزد اصلا معلوم نبود چیو به چی وصل می کنه
یا می رفت بیرون شیرینی تر می خرید میومد خونه آخه خیلی دوست داشت
همه رو دور هم جمع کنه همکاراش میگن توی محل کارهم همینطور بود .
#هدیه_روزمادر
شنبه اومد مرخصی ، بهش گفتم مگه بهتون مرخصی دادن؟ گفت بخاطر روز مادر اومدم پیشت ؛ باید غروب برگردم تهران . سکه رو گذاشت تو دستم و گفت : مامان اگه به دیدار امام زمان علیه السلام نایل شدی سلاممو برسون دعا کن منم نائل بشم به دیدار .
#انسان_دوستی
یادمه هر وقت از مسیری با موتور رد می شدیم ، اگر سنگ یا شاخه درختی در مسیرعبور افراد یا ماشین افتاده بود ،
باسرعت بر می گشت و جانش رو ندید می گرفت . تا مانعی که در مسیرِ ماشین توی خیابون بود رو برداره که اتفاقی برای کسی نیفته ؛ این یعنی نهایت معرفت و مردم دوستی ؛ گاهی اوقات که قدم می زدیم ، یهو می ایستاد و خم
می شد می دیدم که داره تیکه های نان رو از زمین برمیداره می گفت : باید به برکت خدا احترام گذاشت اگه خورده شیشه می دید رو زمین ریخته
می نشست رو زانو و آروم جمعشون
می کرد .
#باچشمانی_بسته
تو محل کار، وقت استراحت تلویزیون روشن می کردیم اگه فیلم خارجی داشت می داد یوسف نگاه نمی کرد و خودشو با این حرفها گول نمی زد که چون داره از رسانه اسلامی پخش میشه پس مجازه ؛ از حساسیت یوسف باخبر بودیم
می رفتیم چند نفری دست و پاشو نگه می داشتیم که به زور فیلم ببینه
اما می دیدیم چشماشو بسته
نگاه نمی کنه . و بعدش از دستمون در می رفت .
⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️
⚫️🍁🌺🍁⚫️
⚫️🍁🌺🍁🌺🍁⚫️