eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
9هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
میگوید یکبار در سوریه به #شهید_بیضایی گیر دادم اینجا چرا کمربند؟؟؟اینجا که پلیس گیر نمی دهد... گفت میدانی چقدر #مواظب بودم که با #تصادف نمیرم؟ @shahid_beyzaii
برای دلم دروغ میگویند که مغز فرمانده است. دل که بگیرد مغز هرچقدر هم که فرمان دهد تا دل رضایت ندهد هیچ چیز درست نمیشود که نمیشود نه دستی حرکت میکند و نه کاری از پیش میرود دلت که پا به پایت باشد مغز که مغز است خداهم برای خوب شدن حالت پادرمیانی میکند... #دلتنگم #شهید_بیضایی @shahid_beyzaii
هیچ وقت التماس دعا نمیگفت! هرکی بهش التماس دعا میگفت:با خنده میگفت برو یه کتاب دعا بخر!!! خودت واسه خودت دعا کن. هیچ وقت واسه دعا؛التماس نکن... #شهید_بیضایی @shahid_beyzaii
🍃🌸 شـــهدا نگاهشان از جنس نور است صبحمان را پلک بگشاییم با نگاه نورانی شان... باشد ڪہ تڪه ای از خورشید بصیرت بگذارند ڪف دستهایمان... و روزمان متبرڪ شود با نگاهشان... سلام صبحتون شهدایی #شهید_بیضایی -رفیقِ شهیدم❤️👉
همگام باشهدا بود و ما در بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت دعوت کرد؛ با تعدادی از رزمندگان از جمله به میهمانی رفتیم و خیلی هم بودیم . دو سه دقیقه بیشتر تا نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما منصرف شد و گفت من برمی گردم . رزمندگان اصرار داشتند که با آنها به برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم . به من گفت: شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و را بخورید من هم بعد از که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم بعد از علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: اگر خاطرت باشد این افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به داده اند و آنها نیز از فرط با غذای ته مانده را می خورند! امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای مرا به این سربازها بدهند من آن را نمی خورم . 🌹طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق🌹 🌹 @shahid_beyzaii
🍃🌸 شـــهدا نگاهشان از جنس نور است صبحمان را پلک بگشاییم با نگاه نورانی شان... باشد ڪہ تڪه ای از خورشید بصیرت بگذارند ڪف دستهایمان... و روزمان متبرڪ شود با نگاهشان... سلام صبحتون شهدایی -رفیقِ شهیدم❤️👉 @shahid_Beyzaii
🍃🌸 شـــهدا نگاهشان از جنس نور است صبحمان را پلک بگشاییم با نگاه نورانی شان... باشد ڪہ تڪه ای از خورشید بصیرت بگذارند ڪف دستهایمان... و روزمان متبرڪ شود با نگاهشان... سلام صبحتون شهدایی -رفیقِ شهیدم❤️👉 @shahid_Beyzaii
داستانی ازداداش شهیدم🥀🖤 اینبار برای رفتن بی تاب بود🥺 تازه برگشته بود.. اما رفته بود رو انداخته بود که دوباره برود.🤦‍♀ مطیع بود. وقتی گفته بودند نمی‌شود!!💔 سرش را انداخته بود پایین و رفته بود...🚶 ما چند روز بعد  دوباره اصرار کرده بود که برود... چهار روزی فرستاده بودندش دنبال کاری که ❌ کار چهار روز را در سه روز تمام کرده بود..🙃🥰 و آمده بود گفته بود که حالا می‌خواهد برود.☺️ بالاخره حرفش را به کرسی نشانده بود… 🤭 شب رفتنش🌟🌙 مثل دفعه‌های قبل زنگ زد گفت که دارد 😞 لحن آرامش هنوز توی گوشم هست...🙃❤️ توی دلم خالی شد از اینکه گفت دارد می‌رود...💔این دو سه بار اخیری که رفت... لحنش موقع خداحافظی بوی رفتن میداد..😭🥀بغضم گرفت..🥺 گفتم: ؟!🥺 بر خلاف همیشه که می‌گفت کی می‌آید...☹️ گفت: معلوم نیست...! مثل همیشه گفتم: خدا حافظ است ان شاء الله💚 همیشه موقع رفتنش زنگ که میزد... حداقل یک ربعی حرف می‌زدیم اما ایندفعه مکالمه‌مان خیلی کوتاه بود🤏 یک دقیقه یا کمتر شاید...🤷🏻‍♀ حتی نگذاشت مثل همیشه بگویم رفتی آنطرف... ! تلفن را که قطع کرد...🙇🏻‍♀ بلافاصله پیغام زدم: «اس ام اس بده گاهگاهی!»😞 یک کلمه نوشت: «حتما.»🥰 ولی.... . . . رفت که رفت🙃💔 @shahid_Beyzaii