مثـل آقا آرمــان شدیم
مسئول مهد هیئت . . .👶🏻👧🏻
[ اشاره به تیکه ای از مستند زندگی شهید ]
#ارسالی
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
❤️ما با آرمان هایمان، آرمان هایمان را ساختیم...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
▫️ سردار سلیمانــی :
خامنـه ای عزیز را ، جان خود بدانید...
.
خامنه ای را عزیز جان خود میدانست
شد #آرمان_عزیز_آقا🕊
#ارسالی📸
#آرمان_عزیز
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
27.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجـرای نماهنگ شهیــد 🌷 #آرمان
| توسط دختران پایه ششم ابتدایی |
📌 آموزشگاه مائـده
#آرمان_عزیز
#آرمان_نوجوانان✌️🏻
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔مـسـت هـلهـله کـشـتنـت،معـلومـه تو چـند مرحلـه کشـتنـت...
🔰 کاری از رفقای مسجدی شهید آرمان علیوردی
😭 کجایی تا با هم تو روضه ها گریه کنیم؟!...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
18.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️نشر بسته های فرهنگی در شهر مقدس قم 📿
💠 کاری از هم مسجدی های شهید آرمان علیوردی
#ارسالی
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
26.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش تصویری
🔴 شب سوم مراسم فاطمیه (س)
🔰جلسه مشترک دو حوزه علمیه
آیتاللهمجتهدی(ره) و آیتاللهحقشناس(ره)
⭕️دریافت فایل با کیفیت بالا
https://aparat.com/v/M9Z3k
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🔰 نکته ای اخلاقی از آیت الله مجتهدی(ره)
.
.
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
شیرین تر از قند است هر لحظه تماشایت
هرگز نمیگیرد کسی اندر دلــم جایت
در هر زمان یاد تو ای زیبا چه شیرین است
دل، تنگ تو گشته، تمام حرف من این است
امشب کنار خیل عشاقان اربابی
حتما برای دیدنش، سردار، بیتابی
ای مهربان بر او رسان امشب سلامم را
تا با جواب او کنی شیرین تو کامم را
با او بگو جانم فدایت بهترین ارباب
ای کاش میدیدم شما را لحظهای در خواب
ای کاش همپای تو امشب کربلا بودم
تا مینمودم پاک، این جانِ گِل آلودم!💔
#آرمان_عزیز
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
💔شهادت میخواهم... ای که دستت میرسد کاری بکن!
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
یکی بود یکی نبود.mp3
7.95M
❤️ حاج حسین یکتا
🔷 هنوزم جنگه، پشت خاکریز اعتقادات، وسط دانشگاه...
🔰دانشجویان گوش کنند...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
بسم الله الرحمن الرحیم
"تکثیر"
تکثیری خیلی شلوغ نبود؛ ولی من باز هم کمی دلهره داشتم. ظاهر دانشگاه آرام بود؛ ولی میدانستم همه تحت بمباران شدید عملیات روانی دشمناند برای اعتصاب سه روزه. دیشب هم خبر رسیده بود که امروز قرار است مسلح بیایند و چادر بکشند و... خلاصه من شخصا دوتا روسری سر کرده بودم و سفتتر از همیشه بسته بودمش که از دست رضاخانهای کوچکِ کف دانشگاه در امان باشم.
حالا تصور کنید در چنین فضایی، عکس شهید علیوردی را تحویل دادهام به تکثیری که برایم پنجاهتا پرینت رنگی بگیرد تا فردا به مناسبت روز دانشجو و چهلم شهید، هدیه بدهم به دوستانم. خانم فروشنده، عکس را وقتی باز کرد که یکی دوتا دانشجوی دیگر پشت سرمان ایستاده بودند. آرمان، با آن چهره بسیجی و حزباللهیاش، از روی نمایشگر به همهمان لبخند میزد.
خانم فروشنده، کمی به تصویر آرمان نگاه کرد. من هم از سر خامی، ظاهرش را قضاوت کردم و حجابی که چندان محکم نبود. گفتم الان است که چندتا حرف درشت بارم کند و...
گفت: آرمان مال اصفهان بود؟
گفتم: نه... تهرانی بودن.
-از شهدای امنیته؟
-بله.
بدون این که از لبخند آرمان عزیز چشم بردارد، پرسید: چطور شهید شده؟
لحن سوالش بوی همدلی میداد و مرا از قضاوت زودهنگامم شرمنده میکرد. گفتم: توی شهرک اکباتان، بخاطر این که ریش داشته بهش حمله کردن و زدنش...
نتوانستم بقیهاش را بگویم. هیچوقت نمیتوانم ماجرای شهادت آرمان را برای کسی تعریف کنم؛ یعنی بغض اجازه نمیدهد. خودش جملهام را تکمیل کرد: انقدر زدنش که شهید شد؟
-آره...
-یعنی گارد ویژه و اینام نبوده؟
-نه... بسیجی بوده؛ ولی اون لحظه اصلا تنها بوده و کاری به کسی نداشته. فقط بخاطر این که ریش داشته گرفتنش.
چشمان خانم فروشنده، پر شد از حیرت و اندوه: وای... بنده خدا... یعنی اصلا کسی رو نمیزده؟
-نه بابا، اگه میزد که اینطوری سی نفری نمیریختن سرش!
لبش را گزید: وای باورم نمیشه. آخه یعنی چی؟ فقط بخاطر قیافهش؟
کمی بیشتر توضیح دادم: طلبه هم بوده. توی کیفش کتابای دینی پیدا کردن... ازش خواستن به رهبر توهین کنه، حاضر نشده توهین کنه. بدتر زدنش؛ رفته توی کما و دو روز بعد شهید شده.
چندبار نچنچ کرد، لب گزید و مادرانه گفت: آدم جگرش کباب میشه. آخه به چه گناهی؟ بیچاره مادرش... چقدر هم جوون بوده... چند سالش بوده؟
-بیست و یک سال.
خانم فروشنده غمگینتر شد؛ و منزجرتر از قاتلان آرمان: دیروز هم توی اخبار نشون میداد قاتلای یه بسیجی رو توی دادگاه آورده بودن. نامردها چقدر راحت تعریف میکردن که جوون مردم رو کشتن... آخه انسانیتشون کجا رفته؟ اعتراض به جای خود... ولی آخه این کارا رو چطور میتونن انجام بدن؟ مگه انسان نیستن؟
پنجاهتا آرمان برایم پرینت کرد. از جان و دل مایه گذاشت برای چیدن تصاویر در صفحه؛ واقعا از جان و دل. حتی به همکارش گفت تخفیف بدهد؛ چون کار شهید است. همکارش هم چشمش به عکس آرمان افتاد و یک دور دیگر، ماجرای آرمان را پرسید. و من یک دور دیگر، با بغض در گلو و خلاصه، ماجرای آرمان را گفتم. دوباره مواجه شدم با همان واکنش مادرانه؛ باز هم از سوی بانویی که فقط حجابش مثل من نبود.
درباره آرمان حرف زدیم. یک داستان درباره آرمان برایشان فرستادم. وقتی از تکثیری بیرون آمدم، هنوز داشتند با هم درباره آرمان عزیز صحبت میکردند. درباره مظلومیت بسیجیها و شهدای امنیت. درباره تفاوت اعتراض و وحشیگری و درباره انسانیت...
#داستانک
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy