eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494
مشاهده در ایتا
دانلود
در معطل شدن و دست رساندن به ضریح؛ لذتي هست که درسجده ی طولاني نیست... #اربعین_حسینی #تسلیت 🍃💚| @shahid_dehghan
💚 #اربعین آنجا ببـر مـرا که شـرابم نمی بـرد... #تسلیت 🍃💚| @shahid_dehghan
این پست در اینستاگرام توسط #شهید_دهقان گذاشته شده استـــ. #اللهم‌الرزقنا‌شهادت‌فےسبیل‌الله #تسلیت 💜🍃| @shahid_dehghan
🍃▪️| #باب‌الحوائج وا می‌کند بر روی ما، بن‌بست‌ها را باب‌الحوائج شد، بگیرد دست‌ها را #تسلیت 🍃▪️| @shahid_dehghan
‍ . . هو الجواد . أَنْتَ الجَوادُ وَأَنا البَخِيل . وهَلْ يَرْحَمُ البَخِيلَ إِلّا الجَوادُ . مَوْلايَ يامَوْلاي... . . من... گره های کورِ زندگی ام را... به تو سپرده ام... . دریاب... . . . 🌺 اباصلت که از یاران نزدیک امام رضا بوده است، می گوید: . بعد از شهادت علیه السلام به دستور مأمون زندانی شدم؛ و یک سال در زندان بودم و به هر دری می زدم خلاصی حاصل نمی شد. عاقبت، شبی که بسیار دلتنگ شده بودم و به ستوه آمده بودم از زندان و دوری و تنهایی، متوسّل شدم به محمّد و آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و را به یاری طلبیدم. . هنوز لحظاتی از این توسّل و استمداد و استخلاص نگذشته بود که را در زندان پیش روی خودم دیدم. فرمود: «دلتنگ شده ای؟ نه؟» گفتم: «آری، یابن رسول اللّه.» فرمود: «برخیز!» زنجیر از پاهای من گشوده شد. امام دست مرا گرفت و با هم از میان درهای بسته و از مقابل چشمان باز، عبور کردیم. مأمورین به روشنی ما را می دیدند، اما قدرت و توانی برای تحرّک نمی یافتند. . وقتی از زندان و مأمورین فاصله گرفتیم، امام فرمود: «دیگر دست آنها به تو نخواهد رسید و چشم تو در چشم مأمون نخواهد افتاد.» و چنین شد. مأمون با فاصله کمی از دنیا رفت و من برای همیشه خلاص شدم. . راستی! پیش از خداحافظی از امام پرسیدم: «چرا در تمام این یک سال به سراغ من نیامدید؟ در حالی که من شما را بسیار طلب کرده بودم.» امام در قالب این سؤال، پاسخ فرمود: «تو کی ما را به طلب کردی و ما نیامدیم؟» . چشم من باز شد. به خودم و به یک سال گذشته ام نگاه کردم، دیدم که جز همان شب آخر در تمام یک سال گذشته، هرگز امام را به اخلاص طلب نکرده بودم. امام را می خواندم، اما چشم امیدم به دوستانی بود که در دربار مأمون داشتم. وقتی امیدم از همه بریده شد و تنها امام را ملجأ و پناه یافتم، امام ظهور کرد و پاسخ داد و دست گرفت. . 🌹منابع: - ج 2 - ص 245 - ج 50 - ص 52 و ج 49 - ص 300 - - انتشارات کتاب نیستان. . . . . این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد... بنویسید رضا هم علی اکبر دارد . @Shahid_Dehghan