eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.8هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📲| تبلیغات: 🆔| @abo_vesaal74
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀شهر را بوی پر کرد وقتی قنداقه ات را به آغوش پدر دادند. و مقدر بود که وارث علم باشی🍃 . 🍀هر چه در زمان علی_علیه‌السلام_ خفقان شیعه را به انزوا برده بود، میلاد تو بالی شد برای پریدنش و نسیمِ تولدت جانی دوباره بر کالبد دمید🕊 . 🍀از بدو تولد شما بود که خودمان را شناختیم و مریدانِ علی میدانی برای عرض اندام یافتند. اصلا وجود شما؛علم را در سرتاسر عالم گستراند🙂 . 🍀نامِ مبارکتان که بر زبان جاری است؛ تمام حواس‌ها معطوف هزاران عالِمی می‌شود که را به جهان عرضه کردند و شما راهی شدید برای . . 🍀وجودتان، دم مسیحایی بود بر جانِ مرده شهر که ای اهل عالم؛ آمده است.وارث علم نبی(ص) بیایید و قطره ای از دریای وجودش را به کام بکشید و علم را توشه کنید بیایید و هوای را تنفس کنید که او پسری است از دامانِ آل‌الله_علیه‌السلام_ و او رئیسِ است. . 🍀آقای من؛ شما متولد شدی تا ما خودمان را بشناسیم و نام شیعه در تمام عالم طنین انداز شود🍃 شما آمدی تا فخرِ جهانِ شوی و ما عاشقانه پای مکتبتان دل به و دهیم😊 . 🍀میلادتان بر تمام عالم؛ و بر تمامِ جهانِ شیعه مبارک💚 . _علیه‌السلام_ : اذا أراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين . چون خدا خير بنده اي خواهد ، او را در دين دانشمند كند . (اصول كافي ، ج 1 ، ص 39) . ✍نویسنده: . 💐به مناسبت سالروز «ع» . 📅تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۹ . @shahid_dehghan
🍃هزار و چهارصد و اندی سال پیش، میثم ها را به تاوانِ عشق و محبت (ع) آویزِ نخل ها می‌کردند. . 🍃امروز هم مقدر است میثمی متولد شود تا جُرمَش به علی(ع) و آلِ علی(ع) باشد!! . 🍃بیست و سومین روزِ اردیبهشت ۶۳ سربازی از لشکرِ عاشورایی در آغوش چشم گشود... . 🍃نامش را نهادند تا نمونه عینی میثمِ تَمّاری شود، کشته به عشقِ علی(ع)❤ . 🍃برادر شهید بود و عاشق اهل بیت(ع).و دست پرورده مادری که با شیره جان،عشق (ع) را به کامِ شیر پسرش می‌داد🙂 . 🍃به واسطه پدر پایش به و و باز شد تا اینکه در سال ۸۰ لباسِ مقدس پاسداری را به تن کرد⚘ زمزمه جسارت به (علیهم السلام) آرامش را از جانش ربود. . 🍃بابایِ مهربان، فاطمه زهرا و فاطمه کوثر را به بانوی می‌سپرد و خود راهی دیار می‌شد. . 🍃از (س) خواسته بود شرمنده حضرت سقّا (غیرت الله) نشود که نشد. . 🍃بعد از مقاومت بسیار،حین برگرداندن همرزمش،خود نیز شهد شیرین را نوشید. . 🍃تیری که سرِ میثم را به پای انداخت...😔 . 🍃روزی که در پیکرش را به آغوش برادرانش سپردند، دستی در بدن نداشت... . 🍃میثم، بر نخلِ عشقش به علی(ع) آویز شد و میثم وار، نه زبان و دست که و دست هایش را در راه معشوقش فدا کرد😔 . 🍃وصیت کردی مزارت سنگ نشود و تنها "کلنا عباسک یا زینب" رویش نقش بزنند... . 🍃حالا مزارت جاییست که حسِ "سرد نبودت" را به "گرمی حضورت" تبدیل می‌کند تا دخترها طعمِ شرینِ داشتنت را به کام بکشند و دلگرم باشند به حضورِ آسمانی خود🙂 . 🍃، بابا میثمِ فاطمه ها . ✍تویسنده: . 🍃به مناسبت شهید . 📅تاریخ تولد : ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۳ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴حلب . 📅تاریخ انتشار:۱۶ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار : قطعه ۲۹ بهشت زهرا . @shahid_dehghan
🍃باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد😌 . 🍃دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. . 🍃قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید😔 . 🍃قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. . 🍃به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! . 🍃تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند❣️ . 🍃رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ!🙂 . 🍃بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! . 🍃شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از باز نگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده❤️ . 🍃فرمانده حمید این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد!😞 . 🍃از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!🥺 . 🍃گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده🥰 . ✍️نویسنده :
🍃 بعضی ها آفریده می‌شوند برای ،برای ، برای و بعضی می‌شوند تا بمانند. . 🌱 تو آفریده شدی و آسمان بودی در آغوشِ زمین چه خوشبخت بود زمین که چند صباحی تو را مهمان داشت.♥️ . 🌾 زرق و برق نگهدار تو نشد! چرا که تو از ابتدا برای بودی و روحتِ طاقتِ این همه شلوغی و بی‌رحمی را نداشته! همین لطافت و بزرگیِ روح پایت را به باز کرد...♡ . 🌱 مقارن شده با شروع و تو آن فرزندِ خلفی بودی که رفتی تا را بگیری.😢 . 🍃 خانطومان؛ میدانِ تو بود آنجایی که آسمان روحت را به کشید و زمین بوریایی شد برای جسمِ اربا اربایت...💎 . 🌾 ، چند صباحی را سر بر دامانش، دور از هیاهوی شهر سپری کردی اما چشم انتظاریِ تو را باز‌گرداند.❣ . 🌱 حالا منزلگاهِ ابدی‌ات مسیرِ گاه و بی‌گاه بچه هاست و تو از آسمان، نظاره گرِ دلتنگی‌ها، لبخند می‌زنی.🙂 . 🍃 در این وانفسایِ زر و زور و تزویر؛ را بگیر... مبادا گردبادِ دنیا ما را ببلعد.🌪 . به وصل خود دوایی کن دیوانه ما را...💔 . ، مدافعِ زینب . ✍نویسنده: . ☀️به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ۶ دی ۱۳۶۶ . 📅تاریخ شهادت: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ . 📅تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزارشهید :آمل امامزاده ابراهیم . @shahid_dehghan
🍃 شهر گُر گرفته بود! انگار نه انگار قلبِ زمستان می‌تپید!!چند ساعتی؛ همه چیز در آتش می‌سوخت و هر بار شعله ها از گوشه و کنار زبانه‌ای تازه می‌کشیدند. . 🌱همه چیز تحت کنترل بود حتی زبانه‌های بی‌رحم و خانمان سوز اما...اوضاع وقتی از دست رفت که پنجاه ساله، تاب و توان از دست داد و ناگاه همه چیز را بلعید! . 🍃حالا از آن ساختمانِ سوزان؛ تلِّ عظیمی از خاک و سنگ و آهن به چشم می‌خورد و آتش در قلبِ آنهمه خاک و مصالح،هنوز می‌سوخت😥 . 🌱چشم‌ها خیره به آن ساختمان فروریخته و قلبها پر تپش برای جانهایی که محصور در آتش بودند. . 🍃دما هر لحظه بالاتر می‌رفت و راه ارتباطی تنگ‌تر...تاجایی که صدایِ هیچ به بیرون از شعله ها نمی‌رسید! . 🌱اولویتِ نه رفقایِ خودشان بلکه مردمی بودند که در آتش می‌سوختند و عزیزانشان این بیرون چشم به راه و مضطر تنها التماس می‌کردند و التماس💔 🍃۶ روزِ تمام پلاسکو سوخت و آتش‌نشان‌ها تلاش کردند مردم را بیرون بیاورند.گه گاهی پرستویِ سوخته‌ای هم به بیرون می‌رسید و آن‌لحظه بود که به پا می‌شد. . 🌱لباسی سوخته...پوتینِ سوخته... ماسکِ اکسیژنی که زورش به آتش نرسیده بود.و تنها پیکرهای سوخته بود که تسلایِ قلبِ به آتش کشیده رفقایشان می‌شد. . 🍃پلاسکو خاموش شد و مردم، عزیزِ سوخته‌شان را در آغوش کشیدند اما آنچه باقی ماند ؛ یاد و خاطره شیر‌دلانی است که عاشقانه به آتش زدند و سوختند اما مردمشان را تا حد توان بیرون آوردند... تاجایی که آتش خودشان را هم به کشید🖤 . 🌱چندسالیست از لرزیدن پلاسکو می‌گذردو پلاسکو خاموش، میان هیاهو هاست اما یادِ آنهایی که خودشان فدایِ نجاتِ مردمشان کردند، تا ابد در یادها باقیست. . "آتش نشانی شغل نیست، است جز عشق، چه چیز تو را به کام آتش می‌کشد؟ و تو جز عشق، جان را فدایِ چه می‌کنی؟!" . ✍نویسنده: . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ انتشار : ۱ بهمن ۱۳۹۹ . @shahid_dehghan
🍃او را به عاشقی می‌شناختند.عاشقی برای ارباب.یک محله بود و یک علمدار. . 🍂انگار نمی شود از کنار این دریایِ بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق است.و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد. . 🍃بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ اورا به سمت و سوی خود کشاند. وقتی امام_ره_ خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ افتاد ، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد. . 🍂گویی این همه را وامدار نامش است.عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است عباس‌گونه اش او را به خاکِ کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد.در عملیات صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود. . 🍃در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به رفت. مادر می‌گوید: " از حج که باز گشت، گفتم : عباس ! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی )) گفت : (( خیلی دلم می خواهدملاقات و زیارت خدا نصیبم شود))." . 🍂باید خالص باشی و برای نه از جان که از بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از می‌گفت تا که در نیمه شبی، در پنجوین ، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت . ۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ برسد🕊 . ؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان . ✍نویسنده : . به متاسبت سالروز تولد 📆تاریخ تولد : ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳ . 📆تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۶۲. پنجوین . 📆تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت زهرا . @shahid_dehghan
🍃پسری از نسلِ حیدر عاشقِ اهل‌بیت. عاشقی واقعی که سرانجام، در آغوشِ معشوق آرام گرفت🕊 🍃می‌گویند؛ زیارت عاشورا هر روزه‌اش ترک نمی‌شد! به یقین، از اعماقِ دل "اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ..." را زمزمه می‌کرده آنقدر خالص و بی‌ریا که حضرت ارباب دست به سویش گرفته است و او مدافعی شده، برای حریمِ پاکِ اُختَ‌الحسین(سلام‌الله‌علیها) 🍃راه و رسم عاشقی را می‌توان از آموخت! اویی که بی‌ترس؛ به دلِ میدان زده است و از هرآنچه که پایبندی برای دنیا‌ست گذشته! 🍃از پدر و مادری که با قد کشیدنش را نظاره گر بودند از همسری که زینب وار، پا به پایِ سختی‌هایِ نبودنِ احسان، صبوری کرده و از پسری که در راه بود "محمدطه" که یادگاریست از احسان. 🍃چه چیز جاذبه عشق را دارد که تورا در خود فروببرد؟ آنقدر عمیق که از همه چیزت بگذری حتی جان💔 🍃احسان عاشق بود، عاشق اهل بیت عاشق مادری که با دعایش؛ اموراتِ عالم در گذر است و این عشقِ مادرانه؛ بالاخره روزی، در حوالیِ، جانِ تشنه سیداحسان را سیراب کرد🕊 و اورا به آروزیش، رساند. شهادتت مبارک؛ قهرمانِ حرم💚 ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱ فرودین ۱٣۶٣ 📅تاریخ شهادت: ۱٣ بهمن ۱٣٩٣ 📅تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱٣٩٩ 🥀مزار : گرگان @shahid_dehghan
🍃"بابا اگر اجازه بدهید عازم سفر برای مبارزه و جهاد هستم"من هم گفتم: پسرم خدا پشت و پناهت باشد، هرکسی که این لباس مقدس را بپوشد باید هر لحظه آماده دفاع از و باشد؛ شهید گفت: "ولی بابا اگر بروم بر نمی گردم...💔"* 🍃همین جمله می‌تواند برایِ یک پدر، کربلایی را تداعی کند.و پدرِ سجاد آن لحظه در دل گفت، کاش کمی روبه رویم قدم زنی تا بار دیگر قد وبالایت را نظاره کنم جانِ بابا😰 🍃این رسمِ عاشقان است که در راه از جان و جوان خود می‌گذرند.به تاسی از مولایشان حسین_علیه‌السلام_ همه چیزشان را در راه خدا می‌دهند🕊 🍃سجاد؛ رزمنده ای توانمند و مطلع که تمام همتش را در راهِ آموزشِ نیروهایِ می‌گذاشت. تک‌تیرانداز؛ پزشکی ، مکانیکی و حتی راه و روش تجارت. 🍃میانِ این همه بودن‌، سجاد اما مردِ ماندن نبود.حتی به همسر و فرزندش هم او را پای بند نکرد. 🍃بالاخره روزی؛ روحِ بلندش از حصارِ تن آزاد شد! و ریتان، سکویِ پروازی شد برایِ روح بی‌قرارش. ؛ پرستوحرم🕊 *گفت و گویِ شهید و پدرِ بزرگوارشان ✍️نویسنده: 🌸 به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۱ 📅تاریخ شهادت: ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن 🥀مزار : شهرستان کنگاور @shahid_dehghan
‍ 🍃 است و موسِم قربانی. به سمتِ تو در پرواز و من خموده تر از همیشه در حاشیه مسیر لَنگ می‌زنم!! ‌ 🍃قربانی من سنگین تر از همه است! نَفسَم را به دوش می‌کشم تا در پیشگاهت قربانی کنم! سرکشی که از تو دورم کرده است. 🍃، اسماعیل را پیشکشِ رضایت تو کرد که به پاسِ بی‌چون و چرایش، جوانِ رشیدش را به او بخشیدی🌹 🍃این بار من آمده ام. خسته از همه تعلقات دنیا، با کوله باری سنگین که کمر اطاعت و بندگی‌ام را خم کرده است. آمده ام محض تو باشم، بنده تو باشم، برای تو از خود بگذرم... برای تویی که همه چیزِ مَنی و من کورکورانه در پستوی جهانم تو را گم کرده ام😔 🍃آخرین نفر به سمتت قدم برمیدارم. می‌خواهم رضایتت را حس کنم. ببینم که می‌بینی برای تو، از خودم گذشته ام. دست و پای نَفسَم را بسته ام و چون بی‌زبان پیشکش تو می‌کنم. نمی‌خواهم دیگر بندگی نفس را کنم! آمده ام به سمت تو که در آغوشت بگیری مرا... آمده ام به دور از هر چه غیر تو، در ساحلِ آرامشت کنم❤️ 🍃تو هوایم را داری. من ایمان دارم وعده های تو است. پس یک قدم که نه، قدمها به سمتت آمدم و در مقابلت زانو می‌زنم. نَفسَم‌ را می‌کنم تا زین پس فقط تو باشی و محض من😌 🍃بسم الله الرحمن الرحیم... ذبح می‌کنم نَفسَم را برای ، " "اللهم تَقَبَل منی هذا القربی" 🍃تمام شد...اینک فقط تو هستی و تو... و از منِ منت گذارِ پر هیاهو، بنده ای شده است، در خدمت تو... 🍃خُنَکایِ نسیمِ لبخندت، قلب ملتهبم را آرام می‌کند. تعلق به تو، زیباترین احساس عالم است. هرچه جز تو، قربانی رضایت و لبخندت😉 😍 ✍نویسنده : @shahid_dehghan