فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「📱|#استوری」
🎙#شهید_گفت:
مندوستدارموقتےشهادتبیاد دنبالـم
کهشهادتمبیشترازموندنم بـرابقیـه اثـر داشتـهباشـه.اونجابودکهفهمیدمبعضیا
تومرگوزندگیشوندنبالعاقبتبهخیری
بقیههستن.حتےوقتےکهدیگهتوایندنیایِ
فانینیستن..!🙃🌱
14 روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#شبتون_شهدایی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_هفتم✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
بعد دوباره گلوله ای که کنار شما روی آسفالت منفجر شد. این بار چشمهای بهنام سوختندو پاهایش زخمی شدند. بچه ها بهنام را عقب بردند. از درد نمیتوانست چشمهایش را باز کند. با همان چشم بسته خبر شهادت احمد را شنید. و فکر کرد که فقط خودش زخمی شده و احمد شهید.
سوار ماشین که شد به زحمت چشمهایش را باز کرد. یک نفر هم توی ماشین بود که ترکش های زیادی خورده بود و اوضاع خوبی نداشت. راننده پرسیده بود:((دو تا شهید برای شماست؟))
تازه آنوقت بود که فهمید به جز احمد شهید دیگری هم هست. حدس زد که یکی از بچه های گردان خودتان باشد. گردنش ترکش خورده بود و برنمیگشت. به بیمارستان که رسید احمد را شناخت. از یکی رفقای مجروحش درباره آن یکی شهید پرسید اما کسی جوابش را نداد به تو نگاه کرد می دیدید که تن تو همان لباس هایی است که صبح پوشیده بودی، اما نمیخواست باور کند که آن شهید تویی. حتی خواست برت گرداند و صورتت را ببیند اما از حال رفت و حتی نفهمید کی پاهایش را پانسمان کردند و به دستش سرم زدند. تو که جایت راحت بود. از حال بهنام خبر نداشتی که داشت بدترین لحظه های زندگی اش را تجربه میکرد. تمام خاطراتتان را مثل فیلم مرور میکرد. فهمیده بود آن شهید از هم پاچیده تویی،اما نمیخواست قبول کند. از هرکسی هم سراغ تو را میگرفت کسی جواب سرراست نمیداد. توی بیمارستان حلب فهمید که چهار نفر از بچهها شهید شدهاند. چه روز های سختی بود روز های بی شما بودن. آن هم با آن تن زخمی روی تخت بیمارستانی که فاصله اش با شما از زمین تا آسمان بود.
بهنام به تهران هم که رسید باز باید روی تخت بیمارستان میخوابید. به معراج و مراسم تشییع نرسید. به قول خودش معراج برایش همان تویوتایی بود که پیکر تو را دیده بود. مدتی طول کشید تا با پای زخمی و عصا بتواند بیاید سر مزارت. چقدر برایش سخت بود این دیدار. حسرت میخورد که چرا شب آخر اجازه ندادی جلوتر برود. میگفت بیشتر تیر ها به بدن تو و مسعود خورده. انگار که فدایی بقیه بودید. تحمل دیدن مزار تو را نداشت. اول سر مزار امین کریمی رفت و بعد آهسته آهسته به سمت تو و مزارت که خاکش هنوز تازه بود آمد. نمیدانم آن تسبیح سبز هنوز هم توی جیبش بود یا نه.
14روز تا وصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#قسمت_آخر
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـرَبــالعشقــ♥️⸥
ای شقایقها!ایثار از آن شماست که
دنیا را گوشهای افکندید و با پرواز
عاشقانه خود، بر روزهای ما نسیم
بهشت پاشیدید...
⦅شھیدمحمدرضادهقانامیرے⦆
❜ شهادت، بالنمیخواد، حالمیخواد... ❛
🗒️ شنبه ۸/۸
🆔 • @Shahid_dehghan
﷽
#خاطࢪه💚
عاشق دایی های شهیدش بود و نسبت به دو دایی شهیدش ارادت خاصی داشت.
از نظر اخلاقی شباهت هایی به دایی هایش داشت.
در متانت، ادب و مقید بودن، شبیه دایی بزرگش (شهید محمد علی طوسی) بود،
اما در پر جنب و جوش بودن و شیطنت هایش به دایی کوچکش (شهید محمد رضا طوسی) رفته بود؛
طوری که پدربزگش به او میگفت: محمد رضا شیطنت هایت شبیه محمد رضای من است.
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۱۳روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan
🌻|چگونه شهید شویم؟(قسمت دوم)
خب راه شهادت چیه؟حالا ما که مشتاق شهادت
شدیم چیڪار ڪنیم شهید شیم؟میدونی جهاد
اصغر و جهاد اکبر چیه؟جهاد اصغر میشه جنگ و
جبهه! یعنی کسایی که تو جنگ شهید شدن شهید
جهاد اصغرن! ڪه قطعا قبلا تو جهاد اڪبر، یعنی
مبارزه با نفسشون پیروز شدن.
ارزش شهید تو جهاد اکبر خیلی بالاترهها!میدونی
اگه بخاطر خدا از یه گناه بگذری یعنی هر لحظه
دارے شهید میشی❓اونطورے حتۍ اگه به مرگ
عادی بمیری ولی تو جهاداکبرت موفق شده باشی،
شهیدی! این ڪه دیگه دختر پسر نداره نه؟پس اگه
میخوای شهید شی باید از همین الان دست بکار بشیها!
#مشقعشق♥️
#وصالنویس✍🏻
•|🌱 @shahid_dehghan
#نامهایازطرفخدا💛🌿'
[وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي
وَإِلَيْهِ تُرْجَعُون]
و تنها دلیل خلقت انسان
بندگی کردن اوست...
همان که عاشقانه نجوا کرده
"خَلَقت الاَشیاء لاجلک
و خلقتُکَ اجلی"
تو را تنها برای خودم آفریدم
مبادا دل به دنیا ببندی
تو فقط برای من هستی..
سورهیاسین،آیه ۲۲❤️🌱°•
#یک_آیه_یک_تلنگر
🌸| @Shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]•
「📱|#استوری」
ما مدعیان صف اول بودیم✋️
از اخࢪ مجلس شهدا ࢪا چیدند🥀
13روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽].
#روایت
#سرِ_سربلند🌹
#قسمت_اول
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
مقداد همان خواستگار سمجی که چندین بار آمد و رفت تا دل مهدیه را بدست آورد. هم دل مهدیه را و هم بعدا دل تورا. رسم روزگار یک جوری پیش رفت که باهم رفیق شدید. یک جورهایی شاید شد برادر بزرگترت.
سپاهی بودنش بیشتر از همه خصوصیاتش برای تو جذاب بود و همین سپاهی بودن باعث علاقهات به مقداد شد. به گمانم نقشه کشیده بودی از طریق مقداد یک راهی برای خودت باز کنی. یک راه و مسیری که تو را برساند به سوریه. اشتباه هم نکرده بودی مقداد بود که پای تو را به آموزشگاه باز کرد.
البته با شک و تردید. چون مانده بود بین دوراهی. هم علاقهات به مسائل نظامی را میدید و هم میدانست پدر و مادرت چقدر به درسهایت حساس هستند. با این حال یک بار تو را با خودش به آموزشگاه برد تا سر یکی از کلاسها بشینی و ببینی اصلا اهل این کارها هستی یا نه؟
13روزتاوصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـرَبــالعشقــ♥️⸥
شهید کسی است که در میدان جنگ و در
خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس
در دوره امام زمان (عج) برای حفظ اسلام
کشته شود، یقیناً به او ملحق خواهد شد،
شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات
در کمال هوشیاری و آزادی...!
⦅شھیدمحمدرضادهقانامیرے⦆
❜ شهادت، بالنمیخواد، حالمیخواد... ❛
🗒️ یکشنبه ۸/۹
🆔 • @Shahid_dehghan
﷽
#خاطࢪه💚
خیلی زود به فکر ازدواج افتاد از همان زمان که دیپلم گرفت.
عید فطر بود و مشهد بودیم،
یکی از دوستانش عقد کرده بود و او هم به فکر افتاده بود و با ذوق عکس دوستش را از داخل گوشی به من نشان داد.
از همان روز زمزمه ازدواج اش بلند شد؛
خیلی وقت ها خجالت میکشید مستقیم مطرح کند پیامک می فرستاد:
یکی ژیلا یکی مژگان پسندد
یکی کوکب یکی مرجان پسندد
من از بس سر به زیر و سر به راهم
پسندم هر که را مامان پسندد
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۱۲روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan
💎 ما هیچگاه نمیتوانیم جهانِ بیرون از خودمان
را تغییر دهیم.
ما باید بیاموزیم در مقابل جهان بیرون از خودمان
سکوت کنیم و تسلیم باشیم. اجازه دهیم او به راه
خودش برود و ببینیم این گذر در نهایت به ما چه
خواهد آموخت❓ در درون ما چه چیزی را تغییر
خواهد داد. جریانهای درونی ما،در کنترل ما قرار
دارد. جهان درونی ما در ارادۀ ماست.تنها در مقابل
این جهـ🌍ـان است که هیچگاه احساس درماندگی
نخواهیم کرد.
+ برگرفته از کتاب تکه هایی از یک کل منسجم🦋
•|🌺 @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر رحمت (ص) فرمودند:
ولایت من و ولایت اهل بیت من سبب ایمنی از آتش جهنم است. 😇
(امالی شیخ صدوق، جلد۸، صفحه ۳۸۳)
مقصود این حدیث چیست؟!
چرا باید ولی و ولایت پذیری در زندگی وجود داشته باشه؟!
اصلا ولی کیست و ولایت چیست؟!
🌷| زمانی که وصیت نامه شهدا را میخوانیم متوجه میشویم که شهدا تأکییدات فراوانی بر ولایت پذیری داشته اند؛ به نظر شما دلیل این تاکییدات چه میتواند باشد؟!
✌️🏻| #ادامـه_دارد
🕊| #هم_پای_عمار
🆔@shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]•
「📱|#استوری」
برای شهادت باید چکار کرد؟!
- نفس خود را سر بِبُر...
دنیا را برای دنیا جدی نگیریم
دنیا را برای آخرت جدی بگیریم🌱
12روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽].
#روایت
#سرِ_سربلند🌹
#قسمت_دوم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
تا حدودی آمادگی جسمی داشتی و خودت فهمیده بودی که قبلا بخشی از راه را طی کردهای. از میزان آمادگی خودت باخبر بودی. برای آموزش مصمم شدی. گرچه بدون راضی کردن مامان فاطمه و بابا علی برایت سخت بود. زبان چرب و نرم همینجا به کار میآید. نمیدانم با چه کلکی راضی شان کردی که هم درس بخوانی و هم دوره نظامی شرکت کنی.
مقداد ذوق و شوقت برای آموزش را میدید، اما خیلی سمت تو نمیآمد. چون خودش تو رامعرفی کرده بود نمیخواست دیگران خیال کنند که برای تو اهمیت بیشتری قائل است.
یادم میآید وسط خاطره تعریف کردن از تو، میگفت که همه تازه واردها را مثل توپ بسکتبال پرت میکردند هوا و میانداختند روی زمین. مهدیه چشمهایش را ریز کرد و گفت: حتی داداش من رو؟ و مقداد با لبخند گفت: کسی استثنا نبود. و مهدیه دل میسوزاند که: الهی بمیرم برای داداشم....
12روزتاوصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـرَبــالعشقــ♥️⸥
امامخمینی‹ره›: شهادت ارثی است که
از موالیان ما،که حیات را عقیده و جهاد
میدانستند و در راه مکتبپرافتخاراسلام
با خـ🩸ـون خود و جوانانِ عزیز خود از
آن پاسداری میکردند؛به ملت شهید پرور
ما رسیده است.
⦅شھیدمحمدرضادهقانامیرے⦆
❜ شهادت، بالنمیخواد، حالمیخواد... ❛
🗒️ دوشنبه ۸/۱۰
🆔 • @Shahid_dehghan
🌸| #خاطره
با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله می رفتند که می بینند چند تفر از اراذل اوباش به
نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند.
ترس و وحشت عجیبی بین مردم بود و کسی جرئت نداشت کاری کند محمد رضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا کاری کند،
اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بوده را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله و گردن او را می شکافد.
زخمی به عمق یک بنده انگشت در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.
آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱١روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan
🔅میدونستی شهید دهقان...
میدونستی شهید دهقان چه قدر برای حرف
پدر و مادرش ارزش قائل میشد؟با اینکه مشهد
دانشگاه قبول شده بود و خیلی دوست داشت
اونجا دانشگاه بره، و به قول خودش بشه جیره
خوار امام رضا💛 🙃
اما مادرشون میگفتند همینجا دانشگاه بری بهتره،
و ایشون هم همین جا به دانشگاه رفت🙃🦋
#مشقعشق♥️
#وصالنویس✍🏻
•|🦋 @shahid_dehghan
#تیکهکتاب📚
بالاخره آقاجان آمد ...
منومحمدباخوشحالیدویدیم سمتش.
باهم پرسیدیمآقاجون چیشد؟ آقاجو
نگاه پرمحبتی به ما انداختوگفت:
《خدا یک پسر دیگه بهمون داده !.》
یکدفعه یخ کردم. بغض سنگینی در گلویم سنگینی میکرد. صدای محمد توی سرم
میپیچید که با کنایه میگفت:《دلت بسوزه آمنهخانم!دیدی داداش شد.》باورم نمیشد
رویای خواهر کوچکی که در ذهنم ساخته
بودم،خراب شده ...
✨بهروایتخواهرشهید✨
|مجموعهکتابهاییکبغلگلسرخ:
مدافعانشام|
🌸 شهیدمدافعحرماحمداعطایی 🌸 ✨ بهراویتخواهروهمسر ✨
#سبک_زندگی_با_کتاب ❤️🌱
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
📚💚| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]•
「📱|#استوری」
همه جور آمدنی رفتن دارد،
الا شهادت! 🥀
شهادت تنها آمدنِ بدون بازگشت است.
شهید که شدی، مےمانی...
یعنی خدا نگهت میدارد
تا ابد...🦋
11روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽].
#روایت
#سرِ_سربلند🌹
#قسمت_سوم
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
برای رفتن عجله داشتی اما می.دانستی که به همین راحتی هم نیست. باید مهارتت تکمیل میشد. برای تکمیل مهارتت با یکی از هم دورهایهایت که نه ماه زودتر از تو مشغول آموزش شده بود قرار گذاشتی که تو به او موتور سواری یاد بدهی و در ازایش از او مباحث نجوم و بقیه چیزهایی که قبلا تدریس شده را یاد بگیری. خوب زرنگی کردی. فقط موتورسواری در برابر این همه اطلاعات؟ با همین زرنگ بازیها خودت را توی دل فرماندهها جا کرده بودی. از پیگیریهای تو حسابی کیف میکردند.
آنقدر سماجت به خرج دادی تا بالاخره اعزام شدی. به سوریه هم که رسیدی همراه مقداد نبودی. مقداد در گردان دیگری بود و دوستش مسئول گردان شما.
گاهی به مقداد سر میزدی و سر به سر هم میگذاشتید.
مقداد میگوید بساط شوخی و خندهتان همیشه برپا بود. اما نه در عملیات.ها. فضای عملیاتها جدی بود و پراسترس. احتمالا ان روزها خیلی به تو نزدیک نبوده که همچین چیزی میگوید . چون تاجایی که میدانم آقا تقی میگفت در سختترین شرایط هم بساط خنده و شوخی کردنتان برپا بوده.
11روزتاوصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🆔•| @shahid_dehghan |•
⸢بسمـرَبــالعشقــ♥️⸥
هر طرف که مینگری، شهیدی را
میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش
نگران توست که تو چه میکنی؟ سنگین
است و طاقت فرسا، زیر بار نگاهشان
حس میکنی که در وجودت چیزی در
هم میریزد!شهدا توانستند،آمدهایم تا
ما هم بتوانیم!ای که مرا خواندهای راه
نشانم بده!
⦅شھیدمحمدرضادهقانامیرے⦆
❜ شهادت، بالنمیخواد، حالمیخواد... ❛
🗒️ سه شنبه ۸/۱۱
🆔 • @Shahid_dehghan
﷽
#خاطࢪه💚
اولین بارش بود که به هیئتی که دوستش می شناخت می رفتند.
در هیئت از همان ابتدای آشنایی با رفقای هیئتی دوستش،
جوری رفتار کرده بود که انگار چندین سال است همدیگر را می شناسند.
از همان جا بود که دوستی های جدید شکل گرفت.
به عنوان یک بچه هیئتی، قدرت جذب بالایی داشت
و به خاطر خوش اخلاقی و لبخندی که روی لب داشت، سریع ارتباط برقرار می کرد.
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۱٠روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan
•🌸۰
میگن:«سعدی! چو جورش
میبری نزدیک او دیگر مرو»
میفرماید:ای بی بصر! من میروم؟
او میکشد قلاب را
-قشنگه نه؟🌙
#مشقعشق♥️
#وصالنویس✍🏻
•|🥀 @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]•
「📱|#استوری」
ڪاش بہ اندازهی فقط نصف ادعاهامون،
تلاش میکردیم!!🙂✋🏻
اگر اینطورۍ بود،
تا الان باید آقا ظھور میکردن!😓💔
10روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•