eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
6.7هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی: @Ghoqnooos_7494 ارتباط باخادم : @Ebno_zahra135 تبلیغات : @Vesal_Tablighat
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسمـ رب الشهدا والصدیقین🍃 وَبِاْلْوَاْلِدِینِْ اِحْسَاْنَاْ لحظاتی بود که با دوستان بیرون می‌رفتیم و با برای رفتن به هیئت برنامه‌ریزی میکردیم. او هم همراه ما بود‌ اما اگر خانواده اش چیز دیگری می‌گفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها می‌رفت. به شــدت مطیع حرف پدر و مادرش بود. هر چه که آنها می‌گفـــــتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه‌های خانواده همراهی‌نکنیم و و وقتمان را با آنها بگذرانیم....🍂 نقل از :(دوست شهید) ✨ •┄═•💐•═┄• @shahid_dehghan •┄═•💐•═┄•
بسم الرب الشهدا و الصدیقین الگو داشت از شخصیت چگوآرا در زمینه مبارزه و جنگ خوشش می آمد و گاهی عکس او را در شبکه های اجتماعی در صفحه شخصی اش می گذاشت در بین شهدای مدافع حرم نیز الگوی نظامی اش شهید محمودرضا بیضایی و الگوی معنوی اش شهید رسول خلیلی بود. 《نقل از دوست شهید》 📚💌 @shahid_dehghan
بسم الرب الشهداء و الصدیقین عشق حسین عاشق امام حسین(ع)بود. تا اسمش را می‌شنید منقلب می شد و شور حسینی همیشه در وجودش شعله ور بود. طوری که خواهرش برگشت،به گفت عاشق شده ای؟! و او جواب داد: عشق فقط یک کلام. نقل از :(مادر شهید) 🍃🌺| @shahid_dehghan
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃 درمانگر ساعت دوازده شب بود که متوجه شد من مریض احوالم و حال خوشی ندارم،سریع خودش را رساند و با موتورش آمد دنبالم،تا نیمه شب مرا در خیابان ها چرخاند و گپ زد تا حالم بهتر شود،هوا سرد شد و یک تیشرت فقط تنش بود، داشت می‌لرزید اما خم به ابرو نیاورد و گله ای نکرد. بیشتر از اینکه به فکر خودش باشد به فکر دیگران بود. از معرفت چیزی کم نمی‌گذاشت. نقل از :(دوست شهید) ✨ |• @shahid_dehghan
بسم‌الرب الشهداء و الصدیقین | اوایل محرم سال ۹۴ به سوریه رفت، یک شال عزا داشت که از ۱۲ سالگی همراهش بود اما با خود به سوریه نبرد در آن روزها از من خواست با خودم به هیئت امامزاده علی‌اکبر ببرم و گفت به یاد من برو هیئت به این شال احتیاج دارم، فکر میکردیم محمدرضا تا اربعین بر می گردد، به من گفت: امسال محرم زیر علم حضرت زینب (سلام الله علیها) سینه میزنم ولی به اربعینش نمی رسم، در ذهنم این بود تا اربعین برمیگردد که باهم به پیاده روی اربعین برویم میگفت: شما از ایران بروید من از این طرف خودم می‌آیم و زمانی که این حرف محمدرضا را به همسرم گفتم، همسرم گفت ممکن نیست و منظورش چیز دیگری بوده است. نقل از :(مادر بزرگوار شهید) 📘 🌹|•@shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
@shahid_dehghan
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 🕊 ☀️ که دانشگاه کلاسم تموم شد زنگ زدم📞 به محمدرضا گفتم "بریم؟!" اونم میخواست با موتور 🏍بریم گلزار شهدا... بهش گفتم "با موتور تا بهشت زهرا (س) بخوای بری خیلی سخته!" ولی خب براش خیلی ارزش داشت تو راه که میرفتیم شروع میکرد خاطره گفتن از خودش، از آموزشگاه، از شهدای مدافع حرم... مثل همیشه اول رفتیم سر مزار آقا رسول گفت "روضه بذار" گفتم "ندارم از گوشیم پاک شده" گفت "خدا خیرت بده سریع یه روضه حضرت زینب (س) دانلود کن گوش بدیم بریم" (از این به بعد تو گوشیم همیشه روضه حضرت زینب (س) آماده داشتم) خیلی صفا داد یه روضه مختصر و مفید... بعدش بهش گفتم "بشین ازت یه عکسه📷 شکل کار بگیرم ..." نشست عکس آقا رسول و بغل کرد! گفتم "این جوری که نه! زشته! وقتی شهید شی میگن شهید لوس بوده" گفت "اشکال نداره فرح بعد روضه ست" میخندید! از همون خنده های معروفش... ... 🌸 ✨ 🌸|• @shahid_dehghan
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃 رفیق با معرفت اهل رفاقت بود. با آدم های زیادی رفیق بود. هوای رفقایش را داشت. تا جایی که میتوانست کمک‌شان میکرد ونسبت به حرمتی که بین رفقایش بود‌،حساسیت نشان می‌داد و با معرفت بود. حتی نسبت به دوست دوستانش ارزش و احترام قائل بود. نقل از :(دوست شهید) ✨ 📚💌 @shahid_dehghan
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃 بصیرت افزایی سخنان رهبری را گوش می داد و پیگیری می کرد پرینت‌شان را می‌گرفت وزیرسخنان‌ایشان‌خط میکشید. اگر به اینترنت دسترسی نداشت، روزانه روزنامه می‌خرید. می نشست و با دقت مطالعه می‌کرد و می گفت این روزنامه سخنان حضرت آقا را حذف کرده و یا فلان روزنامه همه فرمایشات را کامل چاپ کرده است.❗️✅ نقل از :(مادربزرگوار شهید) ✨ 📚💌 @shahid_dehghan
🍃بسم الرب الشهدا و الصدیقین🍃 💐 مهربان برای دوستانش💫 وسط خیابان بودم که با من تماس گرفت‌. با حالتی ناراحت و گرفته خبر تصادف یکی از دوستانش را داد . حتی عکسش را فرستاد و تاکید داشت به طور ویژه دعایش کنم و ختم صلوات بگیرم . خیلی به منزل آن دوستش می رفت و چون شکستگی هایش زیاد بود ، کمکش می کرد تا جابه جا شود و کارهایش را انجام می داد‌. ✨ نقل از :(خواهر محترم شهید) 📚💌 @shahid_dehghan
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃 خوش پوش روی لباس هایش حساس بود و می خواست در حین سادگی، رنگ و مدلش تک باشد. سلیقه مادر را قبول داشت و در پوشش خود دقت می‌کرد. دنبال لباس‌های مارک دار نبود اما خوش پوش و خوش سلیقه بود.😍 نقل از :(مادر بزرگوار شهید) ✨ 📚 @shahid_dehghan
بسم الرب الشهدا و الصدیقین تک تیر انداز ناشی دپو بودیم. به عنوان یک نیرو اطلاعاتی برگشت. دیدم که می خندد. علتش را پرسیدم. ماجرا را تعریف کرد. گفت حین دیدبانی همرزمش، صدای زوزه تیر می آمد. سرش را پایین می آورد. اما خبری از تیر نبود. از دیده بان پرسید که صدای چیست؟ گفت:تک تیر انداز. با تعجب گفت: پس الان است که ما را بزند. دیده بان با آرامش برگشت و گفت: بردش به ما نمی رسد . تیر هایش را پشت هم می زند شاید به هدف بخورد. از این که دشمن بر تلاش بی فایده اش اصرار داشت. خنده اش گرفته بود و شاد بود 《نقل از هم رزم شهید》 🌸 @shahid_dehghan
🍃بسم رب شهدا والصدیقین 🍃 بارها به خوابم اومد و هر بار من شادتر میشدم۰ طوری که باعث حیرت اطرافیانم میشد. حضورش رو همیشه احساس میکنم. بعد از شهادت،رغبتی نبود شیشه های عطر و ادکلنشو از کمد بیرون بیارم، ولی هربار که وارد خونه میشم، عطرش رو استشمام میکنم. انگار چند دقیقه قبل خونه بوده که رفته و بوی عطرش همون جا پیچیده. 🌹 ✨ 📚|• @shahid_dehghan