eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.8هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📲| تبلیغات: 🆔| @abo_vesaal74
مشاهده در ایتا
دانلود
جزبه‌دیدارِحریمت‌ دگرم‌مرهم‌نیست... هیچڪس‌غیرِشما بردلِ‌من‌محرم‌نیست... 🖤| @shahid_dehghan
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و تعجیل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ♥️ 🌙| @shahid_dehghan
هوای پاییز 🍁 بوی دلتنگی می‌دهد تو نیستی و نمیدانی پاییز ڪه باشد آدم دلش چند بار بیشتر تنگـ😔ــ می ‌شود 🍂| @shahid_dehghan|🍂
•┄══❝سـلـام❞══┄• ⛅ شهید محمدرضا دهقان امیری🌸 ذکر روز پنجشنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین🌱 100مرتبه •┄═•🔹•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🔹•═┄•
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| به نیابت از شهید اقتدارو امنیت متولد:۱۳۶۴/۱۱/۶رشت شهادت:۱۳۹۷/۱۲/۲۲ مزار:گلزارشهدای رشت 📿| @shahid_dehghan
🔻 روزهای اول پیروزی انقلاب ؛ هرکس چیزی داشت مثل طلا و پول .. برای جبهه می‌داد، من به علی گفتم : پســرم من چیزی ندارم بدهم، فورا گفت: من را که داری، مرا بده... ✍🏼 به روایت مادربزرگوارشهید ❣ 💌| @shahid_dehghan
‌وَلَا تُحَمِّلنَا مَا لَا طَاقَتَه لَنَا بِهِ! ما پُشتِمان ضعيف تر از آن بُوَد که تو بار فراق و دوریِ خود را برآن نَهی... 🖤 🖤| @shahid_dehghan
🍃❤| 📝 برای راضی شدن، خیلی با خودم کلنجار رفتم، چون به محمدرضا خیلی وابسته بودم، اگر محمد رضا نیم ساعت دیر به خانه می‌رسید، من زمین و زمان را به هم می‌دوختم، اعصاب خودم و دیگران را خرد می‌کردم، این‌قدر بهش زنگ می‌زدم، که کجاست و چرا دیر رسیده! ولی در مسئله سوریه رفتنش نمی‌دانم چطور شد؛ من این را می‌گذارم به حساب دست و رحمت و برکت حضرت زینب(س) که روی قلب من گذاشت و روی سر من دست کشید. خانم، اول صبرش را به من داد و بعد داغ فرزند را... ولی وقتی محمد رضا رفت من به سجده افتادم و شاید نزدیک به یک ربع فقط‌گریه کردم و ضجه زدم، چون می‌دانستم پاره تنم رفته و احتمال برگشتش شاید صفر باشد. واقعا هم همین بود از همان روزهای اولی که محمدرضا رفت، من می‌دانستم که دیگر بر‌نمی‌گردد، با روحیاتی که از او سراغ داشتم، می‌دانستم فرزندم واقعا لایق شهادت است، یعنی لحظه خداحافظی یاد خداحافظی‌هایی افتادم که با اخوی‌های شهیدم کرده بودم. آن‌ها این حس را در وجود من به وجود آورده بودند که این خداحافظی آخر با بقیه خیلی فرق دارد، یک حس معنوی خاصی تو وجودم بود و مطمئن بودم که دیگر بر نمی‌گردد. کلا محمد رضا در آن زمانی که در سوریه بود شاید پنج یا شش بار با ما تماس گرفت، تو هر بار تماسش هم به من می‌گفت : مامان دعا کن که شهید شوم، حتی قبل از رفتنش به سوریه هم مدام این را به من می‌گفت، من بهش گفتم : محمد رضا خودت را خالص کن مطمئن باش که شهید می‌شوی... محمد رضا آن شب یک جمله عجیب و غریبی به من گفت : «مامان به خدا دیگه خالص شدم، مامان دیگه حتی یک ذره ناخالصی در وجودم نیست.» تا این جمله را شنیدم، گفتم پس شهید می‌شوی! داد زد گفت جان من! گفتم آره تو اگر خالص شده باشی مطمئن باش شهید می‌شوی، بعد یکدفعه جیغ زد گفت : مامان راضیم ازت، مامان دوستت دارم، مامان می‌بوسمت! خیلی خوشحال شد، خوشحالی محمدرضا از آن طرف و جگر خراش بودن این جمله برای من واقعا زجرم می‌داد. از آن شب به بعد دیگر منتظر خبر شهادتش بودم، چون مطمئن بودم و احساس می‌کردم محمد رضا فقط می‌خواست رضایت من را بگیرد، وقتی مطمئن شد که دیگر من راضیم، شهید شد و در عملیات محرم به شهادت رسید... ... 🍃❤| @shahid_dehghan
💌|پاسخ در پاسخ بہ سوالات مربوط به شهید محمدرضا دهقان... 6⃣6⃣| محمدرضا اوقات فراغت خود را بیشتر چہ کارے انجام مےداد؟ این دوسال اخیر خیلی اوقات فراغت نداشت.یا دانشگاه بود،یاآموزشگاه.اما اگر از این دوتا فارغ میشد یا با دوستاش هیات و سر مزارشهدا بود یا بہ گردش یا در خدمت خانواده و مشغول شیطونے... 📄| @shahid_dehghan
990704-Panahian-ChandPishnahadBarayrArbaeenEmsal-18k.mp3
10.95M
🔉 چند پیشنهاد برای اربعین امسال 📅 یک جلسه | ‌۹۹/۰۷/۰۴ 🕌 نشست جمعی از فعالین اربعین 👈کیفیت بهتر: 📎 Panahian.ir/post/6512 🆔| @Panahian_ir 🆔| @shahid_dehghan
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و تعجیل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ♥️ 🌙| @shahid_dehghan
♥️ ای‌ ڪشته‌ مژگانِ‌ سیاهِ‌ تو سپاهی ما نیز هلاڪیم،به‌ ما نیز نگاهی... ✨| 🌙| @shahid_dehghan
•┄═•بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم•═┄‌• #صبحتون_مهدوے شهید‌ محمدرضا دهقان امیری🌹 ذڪر روز جمعــه:‌ اللهمَ صَل عَلی مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد🌸 (١٠٠ مرتبه) 🏴| @shahid_dehghan
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| به نیابت از شهید مدافع حرم متولد:۱۳۴۵/۱۰/۱۱جایزان_اهواز شهادت:۱۳۹۴/۷/۱۱حمص_سوریه مزار:روستای جایزان 📿| @shahid_dehghan
4_5990138678108752979.mp3
18.74M
‌ ‌کاش دردِ مارا دوا می‌کردید همین دردِ دور بودن‌ها دیر دیدن‌ها ... ... 🖤| @shahid_dehghan
از امشب سپرده‌ام به دلم که آرام آرام بسوزد مگر نگفته‌اند : دلا بسوز که سوز تو کارها بکند خدا را چه دیدی شاید سوختنش مرا به اربعین به کربلایت رساند... 💔 @shahid_dehghan
🍃❤️| 📝 من ومحمد رضا خیلی با همدیگر حرف می‌زدیم، خواهرش هم خیلی با او صحبت می‌کرد... دلم می‌خواست بدانم که آیا جوان من که این مسیر را انتخاب کرده، آیا واقعا احساساتی شده یانه؟ ما درباره این موضوع خیلی می‌نشستیم و با همدیگر صحبت می‌کردیم، بحث می‌کردیم، محمد رضا همیشه سه تا دلیل عمده داشت، برای این‌کارش و برای این انتخابش؛ یکی می‌گفت؛ مامان ما انسانیم، الان در سوریه به حریم انسانیت توهین می‌شود، این داعشی‌ها و آمریکایی‌ها دارند انسان‌ها را از بین می‌برند، انسان هر دین و مذهبی داشته باشد، ولی در حال حاضر یک انسان است و ما باید به انسانیت انسانها احترام بگذاریم؛ دومین دلیلی که محمدرضا را به آنجا کشاند به ابا عبدالله‌الحسین(ع) و به خانم حضرت زینب(س) بود، حس غیرت و همیتی که نسبت به این بانوی بزرگوار اسلام داشت، یعنی یک سومین دلیلش این بود که می‌گفت در دوران دفاع مقدس تمام جهان پشت صدام ایستاده بودند - یک جمله قشنگی داشت وقتی ما می‌گفتیم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، می‌گفت نگویید عراق علیه ایران، بگویید کل جهان علیه ایران- می‌گفت که همه جهان پشت سر صدام ایستادند علیه ایران، تنها کشوری که مثل برادر و دوست در کنار ما بود کشور سوریه بود، آیا انصاف است حالا که کشور سوریه نا امن شده، ما رهایش کنیم و بگوییم که آن زمان شما به ماکمک کردید، ولی الان که شما به کمک ما نیاز دارید ما پشت شما را خالی کنیم؟ همیشه یک جمله معروفی داشت که می‌گفت حضرت آقا فرمودند : که به سوریه کمک کنیم و حضرت آقا هیچ استثنایی نیاوردند، نگفتند نظامی کمک کنید تسلیحاتی کمک کنید و چون ایشان استثنا نیاوردند، پس وظیفه من است به عنوان یک سرباز ولایت به سوریه بروم و از مردم آنجا دفاع کنم... 🔹وقتی پیکر شهید را دیدم او را نشناختم💔 هم درباره این شهید می‌گوید: یک شب برادر کوچکترم محسن را با خودمان بردیم هیئتی که محمدرضا به آن می‌رفت. بعدا که از محسن پرسیدم، محمدرضا چه می‌کرد، گفت؛ اول روضه که شد، محمدرضا گفت بشین من الان برمی گردم، اما دیگر بر نگشت؛ آقا محسن می‌گفت آخر روضه بلند شدم که بگردم دنبالش و پیدایش کرده بود؛ پشت پرچم یک کنج هیئت او را دیده بود که نشسته و شال خود را انداخته بود روی صورتش؛ آقا محسن می‌گفت یک جوری‌گریه می‌کرد که من دلم می‌لرزید، اصلا تو حال خودش نبود! وقتی رفتم معراج و برادرم را در تابوت دیدم، احساس کردم که اصلا نمی‌شناسمش... به خاطر اینکه صورتش خیلی تغییر کرده بود، محمد رضایی که همیشه دستش روی محاسنش بود که مبادا محاسنش بهم بخورد،اینقدر روی موهایش حساسیت داشت که... رفتم مواجه شدم با یک پیکری که محاسنش خاک آلود و موهایش بهم ریخته و خاکی بودند... ... 🍃❤️| @shahid_dehghan
💌|پاسخ در پاسخ بہ سوالات مربوط به شهید محمدرضا دهقان... 7⃣6⃣| ایشون این همہ آدم عاشقشونن و رفیقشونن اصلا متوجہ من کہ تازه باهاشون ارتباط گرفتم میشن و بہ منم نگاه میکنن ینی...؟😪 شما باهاش ارتباط نگرفتید.تا شهید بہ شما نگاه نکنہ و او نخواد،هرگز بهش وصل نمےشید.شک نکنید آشناییتون با محمدرضا،نشانہ توجہ او بہ شماست. 📩| @shahid_dehghan
•••غروب جمعه بخوانیم دعای فرج عشق را 🌷 🤲أَیْنَ‌مُــــؤَلِّفُ‌شَمْلِ‌الصَّــــلاحِ‌وَالرِّضــــا کجاست‌صاحب‌دلهای‌‌گرد‌و‌خاکی‌مان . | | 🆔| @shahid_dehghan
‌ ‌‌سلام ای غرقِ نور سلام از راهِ دور سلام آقای پر دردِ صبور ... ... 💔| @shahid_dehghan
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و تعجیل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ♥️ 🌙| @shahid_dehghan
‌کس نیست کز غمِ تو دلش پاره پاره نیست... ✨| 🌙| @shahid_dehghan
•┄══🖤❝سـلـام❞🖤══┄• 🌤| #صبحتون_شهدایی شهید محمدرضا دهقان ذکر روز شنبہ: یـا ربــ العـالمیـن (100 مرتبہ) •┄═•🖤•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🖤•═┄•
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| به نیابت از شهید مدافع وطن متولد:۱۳۷۰/۱۱/۱۴ساری شهادت:۱۳۹۸/۴/۲۶فنوج_سیستان و بلوچستان مزار:گلزارشهدای ساری 📿| @shahid_dehghan