eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.7هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📝|ارتباط با ادمین: 🆔| @bentolabbas8
مشاهده در ایتا
دانلود
جز وصال تو مداوا نشود زخم دلم، چه شود گر نظری بر منِ بیچاره کنی... ✨| 🌙| @shahid_dehghan
•┄══❝سـلـام❞══┄• #صبحتون_شهدایی☀️ ذکر روز سه شنبه: یا اَرحَمَ الرّاحِمین: ای رحم ڪننده ی رحم ڪنندگـان🌱 (100 مرتبه) 🏴| @shahid_dehghan
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| به نیابت از شهید مدافع وطن متولد:۱۳۵۰/۶/۵بم شهادت:۱۳۹۹/۶/۳۱فهرج_کرمان مزار:گزارشهدای‌بم 📿| @shahid_dehghan
📝 | دفاع مقدس ملت ایران از دو خطر «فراموشی» و «تحریف» مصون نیست: «دست تحریف، این بخش پُردرخشش تاریخ ما را ممکن است مخدوش کند.» ۱۳۹۹/۰۶/۳۱ و «این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و درحقیقت روحیه‌ی انقلاب از بین برود.» 🔹| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃❤| #سفر_عشق_در_20_سالگی 📝 #قسمت_دوم کلام ما از مسجدی به نام سپهسالار دورۀ ناصری آغاز شد و به دور
🍃❤️| 📝 زندگی در عین کوتاهی قصه‌های بلندی دارد. قصه‌هایی که بارها شنیده ایم و هر بار با شنیدنش هوایی شده ایم... «حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است.» دوستان شهید به گونه‌ای و خانواده‌اش به گونه‌ای دیگر، همه و همه از خوبی‌های مثال زدنی شهید برای ما حرف زدند. از جوانی که ... راستی چرا هر وقت ما از این جوانها حرف می‌زنیم عده‌ای ما را به درشت گویی متهم می‌کنند ؟ باور کنید دل کندن از دنیا سخت‌تر از این حرفهاست. محمدرضا همۀ آرزوهای جوانی اش را گذاشت و رفت؛ میدان جنگ یک طرفش غلبه بر دشمن است و سمت دیگرش دست کشیدن از زندگی. این جوانها با چشم باز راهشان را انتخاب می‌کنند... مردم محمدرضا را با اشک و نوای صلوات تشییع نمودند و این پسر خوب تهرانی در جوار امامزاده علی اکبر سلام الله علیها به جمع شهدا پیوست. بعد از شهادت شناخته شد. حرف زیاد است و فرصت کم؛ اما از حال مادر در کنار مزار پسر به این سادگی‌ها نمی‌توان گذشت. مادری که این روزها با صبر و مقاومت راه پسر را ادامه می‌دهد، ولی کیست که نداند پشت هر «ما رأیت الا جمیلا» یک دنیا درد و مصیبت پنهان شده است؟ با تلاش بسیار به آنچه می‌خواست رسید. خواسته‌ای که آرزوی همۀ دلهای عاشورایی است. او شهید شد و ما چند دقیقه‌ای میهمان زندگی بیست ویک‌ساله اش بودیم. شهیدی که در ولایتمداری و پایبندی به ارزش‌های انقلاب، سرآمد و زبانزد بود. مادر درباره او می‌گوید: این شهید بزرگوار در تاریخ 26 فروردین سال 1374 در تهران متولد شد. با آمدنش، به زندگی ما نور بخشید. بچه‌ای بود که به دل همه می‌نشست . همه دوستش داشتند، از اطرافیان و فامیل گرفته تا مربیان مهد کودک... در دورانی که او را باردار بودم، شش بار ختم قرآن کردم. در مدت یک‌سال و شش ماهی که به او شیر می‌دادم، سوره طه را می‌خواندم و دیگر حفظ شده بودم. شاید یکی از دلایل آرامش این نوزاد همین بود... ... 🍃❤| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
💌|پاسخ #خواهر_شهید در پاسخ بہ سوالات مربوط به شهید محمدرضا دهقان... 3⃣6⃣| نظرش درباره ‌ی سیاست چی ب
💌|پاسخ در پاسخ بہ سوالات مربوط به شهید محمدرضا دهقان... 4⃣6⃣| تا چہ اندازه بہ مستحبات اهمیت میدادن؟؟خیلے اهل انجام مستحبات بودن؟ واقعا نه!خیلے اصراری روی مستحبات داشت اما روی واجبات حساس بود.مستحباتش در حد تلاوت قرآن و روزه و زیارت و مراسمات سیدالشهدا بود. البتہ ذکر و دعا هم براش پررنگ بود. 🖇| @shahid_dehghan
🍃💌| زمانی که قدمِ اول را در این راه برداشتم به نیتِ لقای‌خدا و شهادت بود...:) امروز بعد از گذشت این مدت راغب‌تر شده‌ام که این دنیا محلی نیست که دلی هوایِ ماندن در آن را بنماید... 🍃💌| @shahid_dehghan
یک طلبیدن، برای تو سهل است حرم نرفته بمیرم... برای من سخت است 🍃💔| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حضور زن تازه مسلمان شده هلندی درپیاده روی اربعین و حال و هوای عجیبش ➕داستان جالب مسلمان شدنش ... @shahid_dehghan
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و تعجیل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ♥️ 🌙| @shahid_dehghan
شب جنگیست بی پایان، که خاطرات؛ هرشب با لشکرش، زخمی بر تَنم می گذارد... 🌙 | @shahid_dehghan |
•┄══❝سـلـام امـام زمـانـم❞══┄• #صبحتون_شهدایی ذکر روز چهارشنبه👇🏻 یـا حَیُّ یا قَیـوم: ای زنـده و پـاینده🌱 •{100 مرتبه}• 🖤| @shahid_dehghan
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| به نیابت از سردارشهید متولد:۱۳۱۷/۱۰/۱۷تبریز شهادت:۱۳۶۰/۷/۷کهریزک_تهران مزار:بهشت زهرا 📿| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
💌|پاسخ #خواهر_شهید در پاسخ بہ سوالات مربوط به شهید محمدرضا دهقان... 4⃣6⃣| تا چہ اندازه بہ مستحبات ا
💌|پاسخ در پاسخ بہ سوالات مربوط به شهید محمدرضا دهقان... 5⃣6⃣| چیجوری شد کہ بہ شهید رسول ارادت پیدا کردن؟ دقیقا چهلم آقارسول،باهم بهشت زهرا بودیم. عکس ایشان رو دید و حس کرد بہ هم شبیہ هستن.کنجکاو شد کہ بیشتر بشناسہ ایشان رو. بہ خودش اومد دید دلش گیر افتاده.از اون بہ بعد پیگیر شد کہ بہ شهید خلیلی نزدیک بشہ.در اخلاق و صفات... 📚| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃❤️| #سفر_عشق_در_20_سالگی 📝 #قسمت_سوم زندگی #شهید_دهقان در عین کوتاهی قصه‌های بلندی دارد. قصه‌هایی
🍃❤| 📝 محمدرضا یک جمله ساده و قشنگ داشت و می‌گفت: فرد حزب اللهی باید مرتب و زیبا باشد. می‌گفت که مامان وقتی دیگران من را می‌بینند، من را به عنوان کسی که بسیجی هستم، توی مسجد رفت و آمد دارم، تو یادواره شهدا کمک می‌کنم و کار می‌کنم، من باید یک جوری رفتار کنم هم با رفتارم و هم با ظاهرم جوانان دیگر را به خود جذب کنم... من فکر می‌کنم عمده دلیلی که جوانان خیلی زیادی به این شهید، روی آوردند و اقبال عمومی زیادی به شهید دهقان شد، به همین دلیل بود. هم اینکه او جزو جوان‌ترین شهدای مدافع حرم است و هم به خاطر ظاهرش و هم به خاطر رفتار و کردارش؛ جوان امروزی، الگوی امروزی می‌خواهد. کلا محمد رضا علاقه زیادی به شهدای دفاع مقدس داشت، خصوصا دایی‌های شهیدش؛ شهید محمد علی طوسی که در تاریخ یازدهم بهمن سال 63 در محور عملیاتی سردشت- بانه در نبرد با کومله و دموکرات به شهادت رسید و شهید محمدرضا طوسی که ایشان هم در تاریخ دوم آذر سال 66 در عملیات نصر هشت به شهادت رسیده بود؛ محمد رضا علاقه زیادی به این شهدا داشت. محمد رضا یک‌سال قبل از رفتنش به من گفت؛ مامان من دوره‌های آموزش نظامی مختلفی را گذراندم و خیلی هم آماده رزمم، الان فکر کن که حضرت زینب(س) از شما سؤال بپرسد که الان حرمم ناامن شده و من به جوان شما نیاز دارم، شما چه جوابی به حضرت می‌دهید؟ محمد رضا، این سؤال را فقط از من پرسید. از پدرش نپرسید، چون جلب رضایت پدرش خیلی راحت بود، چون پدرش جزو رزمنده‌های دفاع مقدس بود، جنگ و جبهه را دیده بود و شهید و شهادت را لمس کرده بود. اما راضی کردن من برایش دشوار بود، آن هم فقط برای مهر مادرانه‌ای که در وجود من می‌دید. وقتی مطمئن شدم که تصمیم خودش را گرفته ومن نباید مانع انجام تصمیمش شوم، گفتم محمدرضا، امیدوارم سوریه بهت خوش بگذره! این جمله را که گفتم، محمد رضا آن‌قدر احساس رضایت کرد که مدام در خانه هروله می‌کرد و یاحسین(ع) یاحسین(ع) می‌گفت.سر من را می‌بوسید و می‌گفت : مامان راضیم ازت... یعنی به این نحو رضایت من را گرفته بود. ... 🍃❤| @shahid_dehghan
🕊| 📎| 📄| شهید سید مرتضے آوینے: بگذار،دشمن خود را بفریبد و در انتظار از پا نشستن ما باشد!آینده از آنِ فرزندان ماست... •●|📌 @shahid_dehghan
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و تعجیل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ♥️ 🌙| @shahid_dehghan
هوای پاییز 🍁 بوی دلتنگی می‌دهد تو نیستی و نمیدانی پاییز ڪه باشد آدم دلش چند بار بیشتر تنگـ😔ــ می ‌شود 🍂| @shahid_dehghan|🍂
•┄══❝سـلـام❞══┄• ⛅ شهید محمدرضا دهقان امیری🌸 ذکر روز پنجشنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین🌱 100مرتبه •┄═•🔹•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🔹•═┄•
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| به نیابت از شهید اقتدارو امنیت متولد:۱۳۶۴/۱۱/۶رشت شهادت:۱۳۹۷/۱۲/۲۲ مزار:گلزارشهدای رشت 📿| @shahid_dehghan
🔻 روزهای اول پیروزی انقلاب ؛ هرکس چیزی داشت مثل طلا و پول .. برای جبهه می‌داد، من به علی گفتم : پســرم من چیزی ندارم بدهم، فورا گفت: من را که داری، مرا بده... ✍🏼 به روایت مادربزرگوارشهید ❣ 💌| @shahid_dehghan
‌وَلَا تُحَمِّلنَا مَا لَا طَاقَتَه لَنَا بِهِ! ما پُشتِمان ضعيف تر از آن بُوَد که تو بار فراق و دوریِ خود را برآن نَهی... 🖤 🖤| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃❤| #سفر_عشق_در_20_سالگی 📝 #قسمت_چهارم محمدرضا یک جمله ساده و قشنگ داشت و می‌گفت: فرد حزب اللهی ب
🍃❤| 📝 برای راضی شدن، خیلی با خودم کلنجار رفتم، چون به محمدرضا خیلی وابسته بودم، اگر محمد رضا نیم ساعت دیر به خانه می‌رسید، من زمین و زمان را به هم می‌دوختم، اعصاب خودم و دیگران را خرد می‌کردم، این‌قدر بهش زنگ می‌زدم، که کجاست و چرا دیر رسیده! ولی در مسئله سوریه رفتنش نمی‌دانم چطور شد؛ من این را می‌گذارم به حساب دست و رحمت و برکت حضرت زینب(س) که روی قلب من گذاشت و روی سر من دست کشید. خانم، اول صبرش را به من داد و بعد داغ فرزند را... ولی وقتی محمد رضا رفت من به سجده افتادم و شاید نزدیک به یک ربع فقط‌گریه کردم و ضجه زدم، چون می‌دانستم پاره تنم رفته و احتمال برگشتش شاید صفر باشد. واقعا هم همین بود از همان روزهای اولی که محمدرضا رفت، من می‌دانستم که دیگر بر‌نمی‌گردد، با روحیاتی که از او سراغ داشتم، می‌دانستم فرزندم واقعا لایق شهادت است، یعنی لحظه خداحافظی یاد خداحافظی‌هایی افتادم که با اخوی‌های شهیدم کرده بودم. آن‌ها این حس را در وجود من به وجود آورده بودند که این خداحافظی آخر با بقیه خیلی فرق دارد، یک حس معنوی خاصی تو وجودم بود و مطمئن بودم که دیگر بر نمی‌گردد. کلا محمد رضا در آن زمانی که در سوریه بود شاید پنج یا شش بار با ما تماس گرفت، تو هر بار تماسش هم به من می‌گفت : مامان دعا کن که شهید شوم، حتی قبل از رفتنش به سوریه هم مدام این را به من می‌گفت، من بهش گفتم : محمد رضا خودت را خالص کن مطمئن باش که شهید می‌شوی... محمد رضا آن شب یک جمله عجیب و غریبی به من گفت : «مامان به خدا دیگه خالص شدم، مامان دیگه حتی یک ذره ناخالصی در وجودم نیست.» تا این جمله را شنیدم، گفتم پس شهید می‌شوی! داد زد گفت جان من! گفتم آره تو اگر خالص شده باشی مطمئن باش شهید می‌شوی، بعد یکدفعه جیغ زد گفت : مامان راضیم ازت، مامان دوستت دارم، مامان می‌بوسمت! خیلی خوشحال شد، خوشحالی محمدرضا از آن طرف و جگر خراش بودن این جمله برای من واقعا زجرم می‌داد. از آن شب به بعد دیگر منتظر خبر شهادتش بودم، چون مطمئن بودم و احساس می‌کردم محمد رضا فقط می‌خواست رضایت من را بگیرد، وقتی مطمئن شد که دیگر من راضیم، شهید شد و در عملیات محرم به شهادت رسید... ... 🍃❤| @shahid_dehghan