eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه قسمت هایی از مصاحبه با دوست شهید محمدرضا دهقان امیری. ❓رفتار ایشون در جمع دوستانتون چطور بود؟ «محمد طوری بود که بودنش تو جمع های دوستانه واسمون شادی آور بود و البته همیشه خودش کسی بود که همه رو دور هم جمع میکرد.. اکثرا جدیت در برخورداش وجود نداشت و همیشه حال دیگران رو خوب میکرد.» ❓اگه یه کار اشتباهی رو یکی از شما دوستان مرتکب میشدین چطور باهاتون برخورد میکردن؟ «اگر از چیزی ناراحت میشد حتما بهمون میگفت و برای رفع کدورت ها و سوءتفاهم ها تلاش میکرد.» دارد.... 🍃🌸
ادامه مصاحبه با یکی از دوستان شهید محمدرضا دهقان امیری. ❓شهید وقتهای آزاد خود را صرف چه ڪارهایی میڪردند؟ «علایق شهید در چه زمینه هایی بود از نظر رفتارهای اعتقادی بیشتر به هیئات و تجمعات مذهبی علاقه داشت.. از نظر شخصیتی هم به هرچیزی که باعث تخلیه انرزی سرشارش بشه مثل موتور سواری، ورزش های رزمی کوهنوردی و فعالیت های نظامی علاقه داشت در کنارش در فضای مجازی بسیار فعال بود و بیشتر در زمینه شهدا کار میکرد.» ❓خاطره شیرینے ڪہ ازشهید باهم داشتید را بفرمایید. «برای من تک تک لحظاتی که باهاش بودم شیرین بود هیچوقت یادم نمیاد که با محمد باشم و بهم بد بگذره از دوران دبیرستان که تمام سعیشو میکرد واسم معرفت خرج کنه و به هر طریقی بهم نزدیک شه تا دوران دانشگاه که همه جا با هم بودیم و با هم کلاس برمیداشتیم توی تمام مراحل زندگیم همراهم بود از ازدواج و رابطه خانوادگیم تا تمام فعالیت های شغلی و کاری حتی کلاس ها و آزمون های گواهینامه ام رو باهام میومد، چیذرها و هیئت هایی که با هم میرفتیم خوشگذرونی ها و دردودل هایی که با هم داشتیم، فعالیت های اقتصادیمون، خرید هامون، تلفن صحبت کردن های طولانیمون و و و .... اواخر خیلی به هم وابسته شده بودیم به نظرم قشنگ ترین ایام واسم ایام محرم بود چون تقریبا اکثر تایمش رو کنار هم بودیم اولین بار با هم رفتیم چیذر و پایه ثابت هیئت های اونجا بودیم.. الان هم وعده گاهمون همونجاست.. ولی صد افسوس که اون زنده ست و من رفیق نیمه راه...» دارد...
ادامه مصاحبه با یکی از دوستان شهید محمدرضا دهقان امیری. ❔هیچ وقت فڪر میڪردید یڪ روز شهید بشوند؟ «بله یادمه اولین بار زمانی بود که یک عکس خیلی زیبایی ازش گرفتم و گفتم چقدر خوش عکسی چهره ت تو عکسها شبیه شهدا میفته.. بعد از اون به خاطر علاقه ی زیادی که بهش داشتم نسبت به از دست دادن سلامتیش خیلی نگران میشدم مخصوصا به خاطر تصادفات سنگینی که با موتورش داشت.. بعد از جریان سوریه هم گاهی ذهنم درگیر این قضیه میشد ولی تمام تلاشمو میکردم که به این قضیه فکر نکنم چون میدونستم خیلی برام سنگینه...» ❔ در طول دوران رفاقتتون به شما از شهادت چیزی میگفتن؟ «نه معمولا اگر بحث شهادت میشد جو رو با شوخی عوض میکرد و نشان شهادت رو نسبت به خودش بعید میدونست و مثال های بادمجان بم میزد...» ❔چطور شد تصمیم گرفتند به سوریه بروند؟ «به نظرم جواب این سوال به عمق انگیزه و درون شهید برمیگرده البته که محمد از اوایل جنگ سوریه بسیار پیگیر اخبار اونجا بود و اطلاعات زیادی در این رابطه داشت و جزء دغدغه های اصلیش بود...» ❔چطور به دوستانشون گفتن میخوان برن سوریه و برخورد شما و دوستانتون با این قضیه چی بود؟ «محمد تقریبا از اکثر دوستانش بحث اعزامش رو پنهان میکرد و غیر از چند نفر محدود کسی نمیدونست البته اواخر به خاطر غیبت های کلاس هاش و کم پیدا بودنش دیگران هم فهمیدند ولی برای خودش خیلی مهم بود که کسی ندونه تقریبا سه ماه قبل اعزامش به من گفت که مدتیه فعالیت نظامی جدی در بسیج میکنه و دنبال بحث اعزامش هست البته اون زمان برامون یک مقدار غیر قابل باور بود چون هنوز اعزام های اینچنینی به اون صورت وجود نداشت.» دارد
☝️گاهی یڪ نگاه حرام👀 ❣شهادت رابراے ڪسیڪه ✊لیاقت دارد، 😔سالها عقب می‌اندازد… 🛎چه برسد به ڪسیڪه هنوزلایق شهادت نشده است…💔 🍃 🍃🌷 🌷🍃
خواستم از عطش روزه بگویم اما از لب تشنه ات احساس خجالت کردم 😔 🌹🍃
ادامه مصاحبه با یکی از دوستان شهید محمدرضا دهقان امیری. ❓درمورد نحوه اعزامشان به سوریه بفرمایید. «محمد از طریق یگان فاتحین بسیج مصرانه پیگیر بحث اعزامش شد و در اون زمانی که به خاطر عملیات محرم نیروهای زیادی به این شکل اعزام شدند توفیق جهاد نصیبش شد.» ❓درمورد نحوه شهادتشون بفرمایید و اینکه در چه تاریخی به شهادت رسیدند؟ «بعد از پاکسازی روستاهای اطراف العیس تقریبا بعد از نماز مغرب با خودرویی مواجه شدند که مربوط به جریان تکفیری بود البته نسبت به هویت اون بی خبر بودند و به واسطه تیراندازی اون خودروی حامل سلاح ضد هوایی کالیبر 23 در جا به همراه سه تن از همرزمان دیگرشون به شهادت رسیدند و این اتفاق شام غریبان آخر محرم و شب اول صفر مصادف با 21 آبان ماه 1394 افتاد.» ❓کی خبر شهادتشون به شما رسید؟ چه کسی به شما خبر داد؟ «فردای اون شب از طریق یکی از دوستان که به واسطه از معراج الشهدا خبردار شده بود...» ❓قبل از رفتن برای شما یا هرکدوم از دوستانتون وصیت خاصے داشتند؟ «بیشتر از همه طلب حلالیت میکرد و معمولا حرفی نمیزد که ما به شهادتش فکر کنیم اگرم حرفی بود به شوخی میزد.» ❓در مواقع دلتنگی چی کار میکنید؟ «تقریبا کاری نمیتونیم بکنیم و به اون صورت نتونستم مرهمی برای این درد پیدا کنم... وقتی به عکسها و فیلم هاش نگاه میکنم حالم بدتر میشه البته توصیه شهید در وصیت نامه اش این بوده که یاد عاشورا کنیم.» ❓در زمان حیات و بعد از شهادت چه تاثیراتی در زندگی شما و اطرافیانشون داشتن؟ «تاثیرات محمدرضا بعد از شهادتش در زندگی هامون به مراتب خیلی بیشتر از دوران حیاتش بود چون تازه داغ خاطرات و جای خالیش رو چشیده بودیم... شهادش روی اعتقادات و اعمال رفتارهامون خیلی تاثیر گذاشت و شاید به نحوی ما رو از خواب غفلت زندگی روزمره بیدار کرد...» ❓در آخر سخنے یا نڪته اے هست بفرمایید. «شهید محمدرضا مثل خیلی از ما یک جوان با علایق و دغدغه های خودش بود و چیزی نبود که بخواد از آسمان نازل شده باشه در رفتار و کردار معصوم نبود اما تفاوت اصلیش این بود که نسبت به جایگاه خودش و اعتقاداتش با معرفت بود و به موقع بهترین انتخاب رو کرد.. با شهادتش به ما درس زندگی کردن برای اهداف خیلی بزرگتر رو داد...» 🍃🌺 🌺🍃
🍃🌸 •| توپ را در دستش گرفت آمد بزند که صدائی آمد. الله اکبر... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. درفضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد در حیاط. همه به او اقتدا کردیم. •| 🍃🌸 🌸🍃
.: بسم رب العشق ❤️ من حقیقتش تا حدود چهار ماه اصلا نمیدونستم که باردارهستم.یک شب برادر شهیدم رو توی خواب دیدم (شهید محمدعلی طوسی)؛ دیدم ایشون وارد خونه ما شد وبرای من انواع میوه ها و شیرینی هایی که من اصلا ندیده بودم اینهارو توی این دنیا٬برای من آورد. همینطور که باهم حرف میزدیم یه دفعه دستشو بلند کرد و یه بچه که توی یه پارچه حریر سفیدرنگی پیچیده شده بود به سمتم تعارف کرد و به من هدیه داد و به من گفت: "فاطمه این محمدرضای شما..." فردا صبحش که بلند شدم برای شوهرم تعریف کردم اینو٬باز وسوسه شدم و رفتم یه سری آزمایشات دیدم که بله من چهارماهه که باردار هستم؛ این باعث شد که دوران ولادت محمدرضا یه دوران خیلی کوتاهی برای من باشه.. کلا محمدرضا از همون بدو تولدش برکت و شادی رو با خودش تو خونه ما آورد... ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️🍃 🍃❤️
بچه ها به خدا از شـُهدا جلو میزنید😇 اگه کوفتتون شه لذّت گــناه کردن..! ♥️ حاج‌حسین‌یکتا ♥️
فاصـ ـ ـ ـلہ‌ها دروغ میگویــند کہ بین من وشماایستاده‌اند. وقتے گرماے حضورتان را هرلحظہ احساس میکنم. سلام همـہ‌ے زندگیـم✋ ـعجلـ_لولیکـ_الفرجـ💕 🍃❤️❤️🍃
💠چادرى بودن بر عكس فكر مردم افتخاره✌️ چادر كه سرم ميكنم برق تحسينو تو چشماى قشنگ پدرم ميبينم 📎قرار نيس چون چادر سرت ميكنى شلوار لوله تفنگى بپوشى يا با تيشرت بياى و ساق دست دستت نكنى 📎قرار نيس آرايش كنى و بوى عطرت تا سر خيابون بره 📎قرار نيس وسط خيابون و در بيارى 📎يه ست لباسيم بپوشى كه اگه چادر نداشته باشى توجه جلب نكنه ولى اين چادر كه مياد روش تورو جذاب تر كنه اگه قبول كردى چادر سرت كنى 🌸يعنى بهش رسيدى 🌸يعنى نميخواى بى حرمتش كنى 🌸يعنى نميخواى مادر(س) خجالت زده كنى 🌸يعنى تا جون تو بدنت هس از سرت نميوفته 🌸يعنى براى خيابونت جداس واسه مهمونى جدا اين يعنى مهمونى كه ميرى يهو شوهر خاله و شوهر عمه و پسراى فاميل محرم نميشن بهت ❌اگه ميتونى حرمتشو حفظ كنى سرت كن وگرنه چادر بدون عفت و حيا حق الناسه چون دارى همه ى چادرى هاى پاك و زير سوال ميبرى❌ ☝️ 🍃 ❤️🍃
❤️🍃 محسن واقعا راحت از من و فرزندمان دل کند چون عشق اصلے‌اش خدایی بود💚 همه مےدانستند که چقدر من و محسن به همدیگر علاقه داشتیم😌 همه غبطه می‌خوردند به عشق بین من و شوهرم اما او همیشه می‌گفت «زهرا درعشق من به خودت و پسرمان علےشک نکن! ولے وقتی که پای حضرت زینبـــ(س) بیاید وسط، زهرا جان من شماها را می‌گذارم و می‌روم.»😔✌️ اگر فرزندم علے آن جوری که من دوست دارم، تربیت شود و بزرگ شود،‌ قطعا به عڪس پدرش افتخار می‌کند☺️ و قطعا همین مسیر را انتخاب مےکند و ان شالله مثل پدرش نصیب او هم می‌شود💚😌 علی با همین دو تا عکس یعنے اسارت و شهادت پدرش می‌فهمد که او چقدر شجاع بوده، چقدر مرد بوده،‌ با غیرت بوده،‌ با ایمان بوده!! به هرکسے هم که به مجلس محسن می‌آید، و گریه مےکند می‌گویم خواهش می‌کنم اشک‌تان هدف دار باشد☝️ برای حضرت زینب(س) اشک بریزید ، برای امام حسین(ع) اشک بریزید تا دل شهید من هم راضے بشود❤️ 💔🍃 🌸💞
سلام علیکم روزتون بخیر ببخشید مزاحمتون شدم برای کانال خادم لازم داریم خادم با سابقه و فعال ترجیحا خانم آشنا با کار تولید محتوا جهان داشتن شرایط به ایدی زیر پیام بدید https://eitaa.com/abovesali یاعلی🤚🏻
خدایا!🌺 مرا به برترین راه ببر و مرا بر آیینت قرار ده که براساس آن‌بمیرم و بر مبنای آن زنده‌باشم... 💚 🌱
چه جای دنجی😍🌹 یه کیف سامسونت بدن توش پر پول باشه و یه چنین جایی ولمون کنن😝 اصلا منبع ارامش(:
شبتون‌حسینی‌:) التمآس‌دعآ یآعلی‌..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله قاسم جبارین
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 #ۺـہـود_عـۺق✨ ❔یه بیوگرافی مختصر از رفیق شهیدتون بفرمایید.☺️ «شهید محمد
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃 ✨💌 ❔ازخلقیات دوست شهیدتون بگید.☺️ «همونطور که گفتم محمد آدم بسیار اکتیو و پرجنب و جوشی بود البته از نوع جوان حزب اللهی ☺️(شوخ طبعی که معنای مشخص خودش رو داره ولی در رفتار محمد میشد دید که میلا کسی رو سر کار میزاره و یا دست میندازه و یا اینکه خیلی اهل جوک و تیکه انداختن سر کلاس اینطور چیزها بود😁 اما نکته مهم اینه که کسی رو آزار نمیداد و اذیتاش هیچوقت باعث حق الناس و دلخوری نمیشد) ☝️🏼🍃 🌷 📚