یهسلامبدیمبهآقامونصاحبالزمان!
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے
و مَولاے الاَمان الاَمان🍃
🌸📜| زیارتنامهشهدا
بسماللهالرحمنالرحیم
السَّلامُعَلَیکُمیَااَولِیاءَاللهِوَاَحِبّائَهُ،
اَلسَّلامُعَلَیکُمیَااَصفِیَآءَاللهِوَاَوِدّآئَهُ،
اَلسَلامُعَلَیکُمیااَنصَارَدینِاللهِ،
اَلسَلامُعَلَیکُمیااَنصارَرَسُولِاللهِ،
اَلسَلامُعَلَیکُمیااَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ،
اَلسَّلامُعَلَیکُمیااَنصارَفاطِمَةَسَیِّدَةِ
نِسآءِالعالَمینَ،اَلسَّلامُعَلَیکُمیااَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍالحَسَنِبنِعَلِیٍّالوَلِیِّالنّاصِحِ ،
اَلسَّلامُعَلَیکُمیااَنصارَاَبیعَبدِاللهِ ،
بِاَبیاَنتُموَاُمّیطِبتُم،وَطابَتِالاَرضُ
الَّتیفیهادُفِنتُم،وَفُزتُمفَوزًاعَظیمًا ،
فَیالَیتَنیکُنتُمَعَکُمفَاَفُوزَمَعَکُم.
#شادیروحشهداصلوات
✠﷽✠
🕊💐
🌹♡دعای عهد♡🌹
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ☆
🕊اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ
💕وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ
🕊وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
💕وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ
🕊وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ
💕وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ
🕊وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ
💕وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
🕊اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ
💕وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ
🕊وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ
💕یا حَىُّ یا قَیُّومُ
🕊أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ
💕الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ
🕊وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ
💕یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ
🕊وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ
💕وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ
🕊یا مُحْیِىَ الْمَوْتى
💕وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ
🕊یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
💕اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ
🕊الْقائِمَ بِأَمْرِکَ
💕صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ
🕊عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
💕فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها
🕊سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها
💕وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ
🕊مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ
💕وَ مِدادَ کَلِماتِهِ
🕊وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ
💕وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
🕊أللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ
💕فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا
🕊وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى
💕عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى
🕊لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً
💕اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ
🕊وَالذّابّینَ عَنْهُ
💕وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ
🕊وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ
💕وَالْمُحامینَ عَنْهُ
🕊وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ
💕وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
🕊اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ
💕الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً
🕊فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى
💕مُؤْتَزِراً کَفَنى
🕊شاهِراً سَیْفى
💕مُجَرِّداً قَناتى
🕊مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى
💕فِى الْحاضِرِ وَالْبادى
🕊اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ
💕وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ
🕊وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ
💕وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ
🕊وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
💕وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ
🕊وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ
💕وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ
🕊وَاشْدُدْ أَزْرَهُ
💕وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ
🕊وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ
💕فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ
🕊ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
💕بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ
🕊فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ
💕وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک
🕊َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ
💕وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ
🕊وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ
💕وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ
🕊وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ
💕وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ
🕊وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
💕وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ
🕊مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ
💕اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ
🕊مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ
💕وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ
🕊وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
💕اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ
🕊عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ
💕وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
🕊إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً
💕وَ نَراهُ قَریباً
🕊بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
🔹آنگاه سه بار بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:
💕اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🕊اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
💕اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
ِ
اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج والعافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حضرت زینب(س)
کاش میشد یکبار از ته دل بگوییم
برای بدبختی و بیچارگی ما ، نه!!!
برای درمان دردهای ما ، نه!!!
برای خوب شدن حال و اوضاع ما ، نه!!!
فقط
برای دل تنگ ما بیا ...
دلمان برایت تنگ شده مهدی جان!!!
اما اوضاع دلهایمان
خرابتر از این حرف هاست ...
اللهم عجل لولیک الفرج
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
#صبح بخیر امام زمانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا
حلالم
کن😭💔🥀
اللهم عجل لولیک الفرج
یکتفکریبین #دخترایمذهبےنما
رواجپیداکردھ؛اینطوریکہ⇩
هرچیشھیدخوشگلتر،خوشتیپتروجذابتر
برایرفاقتمناسبتر/:
#اینرسمشهواقعا ؟!!!
#بهڪجا چنینشتابان ❗️🖐🏼؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است
وگرنه همه اجرها در گمنامیست
محکمه خون شهداء محکمه عدلیست
که ما را در آن به محاکمه میکشند
#شهید_گمنام
#شهید-محمدرضا-دهقان-امیری
بعضی وقتا هم باید بشینی
سر سجاده، بگی: خدا جونم
لذت گناه کردن رو ازم بگیر
میخوام باهات رفیق بشم...❤️
یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لَه♡
خدایا لذت گناه رو ازمون بگیر..
به جاش لذت عبادت و شیرینی خودت رو بده..
#رمان📚
💟 #علمدار_عشق 💟
🔮داستان مدافعان حرم🔮
قسمت8⃣3⃣
به سمت خونه ای پسرداییم راه افتادیم سیدرسول سه سال بود بامائده سادات ازدواج کرده بود یه دختریک ساله ونیم داشتن
مهمونی خیلی شلوغ بود یه سری ازاقوام گریه میکردن اماعجب رفتارمائده سادات خیلی آروم بودزینب سادات دخترشون یه دقیقه هم ازپدرش جدا نمیشد
رسول هم میگفت:دخترم میدونه روزای آخری که پیششم داره لوس میشه
_نگوپسردایی ان شاالله به سلامت میری ومیای
روبه مرتضی گفت:پرپروازت آمادست ؟تقریبادعاکن حاجی جان سیدرسول:ان شاالله میپری برادر
تاساعت ۱۲شب خونه پسرداییم اینابودیم
انقدرخسته بودم یادم رفت ازمرتضی معنی حرفشوبپرسم
۱۵روز ازرفتن پسرداییم میگذشت ترم ۵دانشگاه شروع شده بودمرتضی ۵روزی بودتونیروگاه نطنز شروع به کارکرده بودحجم کاریش خیلی زیادبودسعی میکردم بیشترپیشش باشم تاخستگی کارروح وروانشوخسته نکنه رسیدم خونمون دم درخونه ماشین مرتضی بودچندمتراونطرف ترهم ماشین سیدهادی وسیدمحسن بود
باخودم گفتم آخجون نرگس ازقم اومده !درباکلیدبازکردم رفتم توتاواردخونه شدم دیدم همه سیاه پوشیدن خیلی ترسیده بودم
_سلام چی شده چراهمه مشکی پوشیدید!مامان چراگریه میکنه چی شده؟
مرتضی اومدسمتم :نترس عزیزم هیچی نشده بیابریم توحیاط خودم بهت بگم
_چی شده مرتضی
نترس عزیزم سیدرسول مجروح شده
_برای مجروحیت همتون سیاه پوش شدید؟برای مجروحیت مامان گریه میکنه سیدرسول شهیدشده ؟مگه نه
سرش انداخت پایین حرفی نزد
_یاامام حسین
رفتیم خونه پسرداییم مائده سادات خیلی باآرامش بودوقتی جنازه آوردن داخل خونه درتابوت بازکرد زینب سادات هم گرفت بغلش °°ببین آقایی هم من هم دخترت مدافع حجاب هستیم نگران نباشی حجاب یه سانتم ازسرمون عقب نمیره
بعدسرشوگذاشت روسینه سیدرسول شروع کردبه گریه کردن وای چه صحنه ای بود وقتی میخاستن سیدرسول بزارن تومزار
زینب سادات دخترکوچلوش
بابا
بابا
میکردخیلی سخت بود
من فکرنکنم یه درجه ازصبرمائده سادات داشته باشم
هفتمین روزشهادت سیدرسول بود
مرتضی داشت منومیبردخونه خودشون
نمیدونم چراتواین هفت روز انقدرآروم شده بودم انگارمیخادچیزی بهم بگه امانمیتونه
مازودتر ازمادرجون اینا به سمت خونه راه افتادیم
بااتمام نمازمون صدای دراومدیعنی مادرجون اینااومدن جانمازمون گذاشتم سرجاشون نشستم روبروی مرتضی
_مرتضی
+جانم
_چیزی شده؟
+نه چطورمگه؟
_احساس میکنم میخوای یه چیزی بهم بگی امانمیتونی
+آره سادات نمیتونم ازواکنش تومی ترسم
_ازواکنش من؟
+آره اگه قول بدی آروم باشی بهت میگم
_داری منومیترسونی بگوببینم چی شده
+نرگس من قبل ازاینکه عاشق توباشم عاشق اهل بیتم خیلی وقت دنبال کارای رفتنم اما سپاه اجازه نمیدادبخاطر رشته دانشگاهیم الان یه هفته است بااعزامم موافقت کردن
_بااعزامت به کجا؟
+سوریه فقط ازت میخام بارفتنم موافقت کنی
_یعنی چی مرتضی ؟تومیخوای بری سوریه؟
+نرگس آروم باش خانم
دست خودم نبودصحنه ی وداع مائده اومدجلوی چشمم
باصدای بلندولرزانی که بخاطرگریه لرزش داشت گفتم:من نمیذارم بری فهمیدی نمیذارم من طاقت مائده سادات وندارم من همش ۲۳سالمه الان بیوه شوهرجوونم بشم من نمیذارم بری
+نرگس آروم باش خانم گل
_خانم گل
خانم گل
رفتم سمت چادرمشکیم
+نرگس چیکارداری میکنی؟
_بین منوسوریه بایدیکی انتخاب کنی فهمیدی
+نرگس زشته بیاحرف میزنیم
_آقای کرمی توحرفاتوزدی من نمیذارم بری
ازاتاق رفتم بیرون دیدم فقط آقامجتبی هست
_آقامجتبی منومیرسونی خونمون
،،زن داداش چی شده؟مگه داداش نیست؟
_هست اما من نمیخام باهاش برم
مرتضی وارداتاق شد
+نرگس میشه آروم باشی
_نه نمیشه
اومدگوشه چادرم گرفت دستشوروبه مجتبی گفت:داداش توبروخودمون حلش میکنیم
رفتم سمت دروردی کوچه اومدم دربازکنم که ازهوش رفتم
#ادامه_دارد....
# رمان📚
💟 #علمدار_عشق 💟
🔮داستان مدافعان حرم🔮
قسمت9⃣3⃣
#راوی_مرتضی
دنبال نرگس رفتم توراهروخیلی سریع دیدم ازحال رفته نشستم کنارش
+نرگس
ساداتم
مجتبی داداش
مجتبی
*بله داداش
ای وای زن داداش چی شده
+فکرکنم فشارش افتاده بدوزنگ بزن به زهرابگومرتضی داره نرگس میبره بیمارستان تندی خودشوبرسونه
*باشه
داداش زهراسرکوچست من برم ماشین بیارم شماوزهرانرگس خانم بیاریدتوماشین
+بدومجتبی
اصلافکرنمیکردم عمق ناراحتیش انقدرباشه
اومدم بلندش کنم که زهراواردشد
°°خاک توسرم داداش چی شده
+فعلاکمک کن ببریمش بیمارستان بعدابرات میگم فقط مراقب حجابش باش زهرا
رسیدیم بیمارستان به نرگس سرم زدن
دکترازاتاق اومدبیرون روبه من مجتبی گفت:کدومتون همسرش هستید
+من خانم دکتر
دکتر:لطفا بامن بیاید
+بله بفرماییدخانم دکترخانمم چیزیش شده؟مشکلی داره
دکتر:چقدرهولی پسرم بشین بهت میگم چیزی جدی نیست ببین پسرم نورون های عصبی خانمت خیلی حساسه
شوکه عصبی براش ضررداره بایدمراقبش باشی
+بله ممنونم خانم دکتر
خواهش میکنم الانم سرمش تموم شدمیتونی ببریش بهش یه آرامبخش قوی میزنم که فعلااستراحت کنه
+ممنونم خانم دکتر
خواهش میکنم پسرم
ازاتاق دکتراومدم بیرون
زهرااومدسمتم :داداش نرگس بهوش اومده بروپیشش
+باشه
رفتم تواتاق داشت گریه میکرد
اشکاش پاک کردم گفتم:چراخودتواذیت میکنی
_دست خودم نیست مرتضی نمیتونم بزارم بری
رسیدیم خونه
به زهراگفتم
زهراجان کمک کن نرگس استراحت کنه
٫٫چشم داداش
زهراکمک کردنرگس بخوابه
مادر:مرتضی مادرحال نرگس چرابدشده بود
+مادرماجرای سوریه بهش گفتم
مادر:صبرمیکردی پسرم
+مادر۲۵روزدیگه اعزامه من نمیدونم چرانرگس اینطوری کرد؟
مگه همین زهرانمیخادشوهرش بره تازه علی تازه دامادم میشه
مادر:هرکس اختیارزندگی خودشوداره مرتضی اگه راضی نشدحق نداری بری
+متوسل میشم به آقاامام حسین آقاخودش دلش نرم میکنه
من برم پایگاه. کلاس دارم
مادر:بروپسرم
توراهروداشتم کفشامومیپوشیدم
+زهراجان خواهر
٫٫جانم داداش
+نرگس بیدارشدزنگ بزن سریع خودمومیرسونم
٫٫چشم داداش
واردحیاط حوزه شدم پایگاه ماپایگاه مرکزی حوزه حضرت ابوالفضل بود
ازدورسیدهادی دیدم به خاطرمراسمای سیدرسول اومده بودقزوین
اعزام من علی دامادمون وسیدهادی باهم بود
سیدهادی:سلام شوهرعمه
+سلام هادی حوصله شوخی ندارما
سیدهادی:چی شده مرتضی
+امروز به عمت جریان اعزام گفتم خیلی بهم ریخت گفت یامن یاسوریه
سیدهادی:نرگس سادات چنین حرفی زد؟
+آره
سیدهادی:جدی نگیربخاطرشهادت رسول بهم ریخته آروم میشه
+توچکارکردی؟
سیدهادی:هیچی بابا فنقل ماتااعزام دنیااومده اجازه گرفتم
أه علی هم اومد
سیدهادی:علی خیلی شادیا
علی:آره بابا ۵روزدیگه عروسیمه ۲۰روزدیگه هم که اعزامم مرتضی توچی به نرگس خانم گفتی؟
+آره فقط خودامام حسین کمک کنه نرگس راضی بشه
علی:نگران نباش داداش ان شاالله اجازه میده
+من برم کلاس الان شروع میشه
برای دعای کمیل میام بریم مزارشهدا
توپایگاه من مربی جودوبودم
تودعای کمیل خیلی حالم بدبودازخودامام حسین خواستم
لیاقت دفاع ازحرم دختروخواهرش وبهم بده
به سمت خونه رفتم
+زهراجان نرگس بیدارنشده
زهرا :نه داداش
+پس من برم استراحت کنم
مادر:شام نمیخوری مرتضی
+نه میل ندارم
مادر:خودتوناراحت نکن توکل کن به خود خانم حضرت زینب
+باشه یاعلی
#ادامه_دارد....
#رمان📚
💟 #علمدار_عشق 💟
🔮داستان مدافعان حرم🔮
قسمت0⃣4⃣
#راوی_نرگس سادات
بااسترس ازخواب پریدم به ساعت تواتاق نگاه کردم یه ربع مونده به اذان
ازخوابی که دیده بودم استرس داشتم
رفتم سمت مرتضی منتظرموندم
سجده آخرنمازش بره
مرتضی
+جانم چراگریه میکنی خانمی
_ببخشیدمنوخیلی بدرفتارکردم
+نه جانم من بهت حق میدم
سرم کشیدتوآغوشش
+چش شده ساداتم چرابهم ریختی
_مرتضی یه خواب دیدم
+چه خوابی
_خواب دیدم تویه صف طولانی وایستادم نفری یه دونه هم پرونده دستمون بود
یه آقایی خیلی نورانی نشسته بود
پرونده ها رونگاه میکردبعدش امضامیزد
امانه تنهابه آقانزدیک نمیشدم بلکه هی دورمیشدم
یهویه نفرگفت
خانم حضرت زینب داره بایارانش میادمرتضی توام توجمع یاران خانم بودی امایه دستت نبود
اومدی سمتم گفتی
صبرکن میرسی اول صف
بعدش رفتی
امااون آقای نورانی انگارازمن ناراحت بود
+انشاالله خیره فرداصبح بروپیش استاداحدی تعبیرخوابتوبپرس
_حتما
+پاشونمازبخونیم
ساعت ۷صبح بودازخواب پاشدم
مرتضی نبود
چادروروسریموسرکردم رفت تو
پذیرایی
_سلام مادرجون
مادر:سلام عروس گلم صبحت بخیر
_ممنون مادرمرتضی کجاست؟
مادر:رفته دعای ندبه دخترم
گفت بیدارشدی بری پیشش
حاج آقااحدی حتما
_آره دارم میرم همون جا
مادر:بیاسوئیج گذاشته بدم بهت
ماشین روشن کردم تاگرم بشه
شماره استاداحدی گرفتم
استاد:الوبفرمایید
_سلام استاد
استاد:سلام دخترم خوبی؟پدرخوبن؟آقامرتضی خوبن؟
_همه خوبن سلام میرسونن خدمتتون
استادشرمنده مزاحمتون شدم
استاد:مراحمی کاری داشتی؟
_بله استادیه خواب دیدم میخاستم بیام پیشتون
استاد:بیاچهارانبیا من جلسه ام یه نیم ساعتی طول میکشه بایدمنتظربمونی
_اشکال نداره میرسم خدمتون
استاد:یاعلی
جلسه استادتموم شد
_سلام استاد
استاد:سلام دخترم چی شده انگارخیلی ملتهبی
_استادیه خواب دیدم
شروع کردم به تعریف وقتی حرفم تموم شد
استاد:گفت:ماسینه زدم وبی صداباریدند
ازهرچه که دم زدیم آنهادیدند
مامدعیان صف اول بودیم
ازآخرمجلس شهداراچیدند
دورشدنت برای اینکه گفتی بین منوسوریه بایدیه دونه انتخاب کنی
آقاهم به احتمال زیادآقاسیدالشهدا بوده
باحال آشفته ای رفتم سمت خونه مرتضی ایناتمام راه گریه میکردم
خدایاچرامعرفتم انقدنسبت به اهل بیت پایین بوده
خود مرتضی دروبازکرد
+نرگس ازبس گریه کردی چشمات قرمزشده استاداحدی چه گفتن
_مرتضی
+جانم
_بروبرومن راضیم برومدافع عمه جانم شوفقط بایدقبلش منوببری
حرم خانم حضرت معصومه
+به روی چشم نوکرتم نرگس
فرداشب عروسی زهراست
علی شوهرش ۲۰روزبعدازعروسیشون اعزام میشه سوریه
عروسیشون به خیرخوشی تموم شد
توماشین نشسته بودیم به سمت قم
درحرکتیم رسیدیم قم واردصحن شدیم من رفتم قسمت خواهران زیارت
_یاحضرت معصومه
خانم جان
صبرقراربود
که دوری همسرموتمام زندگیم تحمل کنم
خانم جان شمارابه جان برادرتون
امام رضا قسم میدم
مراقب مرتضی من باشید
#ادامه_دارد...
# رمان📚
💟 #علمدار_عشق 💟
🔮داستان مدافعان حرم 🔮
قسمت 1⃣4⃣
هیچکس نپرسید چطوری آروم شدی
نمیخاستم کسی بدونه
ماجرای رضایت دادن من شد یه راز بین منو مرتضی
تو کاروانی که اعزام بودن
علی آقاو سید هادی و مرتضی باهم میرن
خیلی از بچه های پایگاهشون میرفتن
برای همین مرتضی و علی آقا خاستن همین جا تو خونه خداحافظی کنیم
مرتضی ازهمه خداحافظی کرد
اومد سمتم دستمو گرفت
گفت : بااجازتون میخام نرگس سادات سربندمو ببندد برای همین بریم تو اتاق
تو اتاق مرتضی بودیم
اومد سمتم گفت : ساداتم بشین به حرفهام گوش بده
-بگو عزیزم
نرگس اینطوری رضایت دادی ؟
- رضایت دادم
اما حق دارم گریه کنم
مرتضی داره تمام زندگیم
میره به جنگ حرمله
شاید شهید بشه
عزیزم من فدات بشم
نرگس ببین دوست دارم
وقتی رفتم مثل یه شیرزن رفتار کنی
دوست ندارم گریه کنی
نرگس
اگه من شهید شدم
جوانی
دوباره ازدواج کن
- نگوووووو
نگووووو
مرتضی
زشته جیغ نزن
اگه میخای گریه نکنم
جیغ نزنم
حرف ازشهادت نزن
چشم
اما نرگس ببین بقول خودت
جنگه
بذار حرفهام بگم
#راوی مرتضی
منو علی تصمیم گرفتیم
نذاریم خانمهامون بیان پیش پایگاه مارا بدرقه کنن
از نرگس خاستم سربندمون اون ببنده
شاید درخواست ظالمانه ای بود
اما دلم میخاست رفتنمو باور کنه
با عمق جان حس کنه
مادرم قرآن به دست جلوی در ایستاده بود
علی تازه داماد بود
همش ۲۰ روز بود که ازدواج کرده بودن
با زهرا دست داد و خداحافظی کرد از زیر قرآن رد شد رفت بالاکوچه
میدونستم از عمد اینکار میکنه
تا نرگس موذب نشه
رفتم سمت نرگس
دستش گرفتم تو دستم فشارش دادم
مراقب اون چشمای قشنگت باش
رو به خواهرم گفتم : زهراجان مراقب هم باشید
رسیدیم پایگاه
بچه ها تقریبا اومده بودن
کاروان ما همه رفیق بودیم
از بچگی باهم بزرگ شده بودیم
قرار شد از پایگاه با اتوبوس بریم فرودگاه امام خمینی از اونجا ان شاالله به سمت مقصد عاشقی
تو کاروان همه جوان بودن
چندنفر نامزدبودن مثل من
چندنفر تازه داماد بودن مثل علی
چندنفر هم تازه پدرشده بودن مثل سیدهادی
یکی از رفقا میگفت دیشب دخترم شدید مهمون نوازی کرد تا بخوابه ۱۰۰ بار گفت بابا نه ماهشه
قراربر این شد توجیه اصلی عملیات معقر حضرت عباس تو سوریه باشه
#ادامه_دارد....
هدایت شده از ✓تبادلات گسترده گل نرگس✓
ممنون از صبوری شما عزیزان🙏🏻
در تایم تبادلات نه کانالی تایید میشه نه رد💥
هدف تبادل پیشرفت کانال هاست👊🏻
شرایط تبادلات:
1⃣کانالتون مذهبی باشه👌🏻
2⃣آمارتون +80 باشه🖐🏻
3⃣ در اینفو تب عضوباشید✌️🏻
جذب بستگی به بنر داره💯
+100جذب هم داشتم💣
برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در
اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥
https://eitaa.com/joinchat/2046886010C514de53f6c
بعد از مطالعه شرایط و طرز کار؛
اگر شرایط رو داشتید،
پی وی در خدمتتونم✋🏻
💫@Makh8807💫
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
[••♥️••]
∞⇨…
بسم ࢪب دختراݧ چادرے…🌸✨
روز خوب روزے نیست ڪه با قهوه یا چاے شروع بشه
روز خوب روزیه ڪه با ‹‹لبخند›› تو شروع بشه
•رفیق•🙃💞
.
سلام
سلام
دنبال یه کانالی که داخلش
#والپیر
#تم
#کلیپ
#پروفایل
#تلنگرانه
#چادرانه
#استوری
#کادر
#سوپرایز #عمل به قول #شهیدانه #رفیق چادری #چالش #مثلا گرافی
و....
باشه؟
خب پس عجله کن و عضو این کانال شو
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3600154752C79228b59a3
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
یهنفربهشگفت:
آخهتواینگرمابااینچادرمشکی چطوریمیتونیطاقتبیاری؟!
گفت:
شنیدمآتشجهنمخیلیگرمتره...(:
.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
https://eitaa.com/joinchat/3600154752C79228b59a3
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
بالاخره بعد از زیرو رو کردن ایتا...
بعد از کلی جستجو پیداش کردم...
یه کانال💖دخترونه💖 که انقدر خوبه نمیدونم چجوری ازش تعریف کنم🤩
پر از همه چی😍👏🏻
با کلی چالش و جایزه👌🏻💕
دیگه گوشی رو زمین نمیزارم تا این کانال تو ایتا هست😁🌸
بیا لینکشو بهت میدم🤫👇🏻
💛🧡❤️@ggiirrll💜💙💚
برو عضو شو بعدا پشیمون نشی😎
ورود آقایان شدیدا ممنوع❌😡
عععااااللللیییی...💞💞💞
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
دختراۍ مذهبے حتما بخونن🌱↯
جزو کانال ها؎ مذهبۍ و چریڪے ایتاست😎✌️🏾
متن و عڪس براۍ ڪانالت لازم داری!
این ڪانال منبـــ؏ اینجور چیز هاست♥️:)
🖇➺@khaymeeenghelab
با این ڪانالے دیگهـ براۍ پیدا ڪردن چیز هایے کھ دوست دارۍ غم ندارۍ🍓✨
یهـ همچین ڪانالے رو دخترا لازم دارن😌
🖇➺@khaymeeenghelab
🕊بستھ ام عهد ڪه در راهــ شهیدان باشم؛
چادر مشڪۍ من رنگ شهادت دارد...
#ورودمذڪرممنوع🚫
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
سلاااااااام دخترااااااای عزیز یه گروه اوردم 😍❤️
مخصوص دخترا 🤩
یه گروه مذهبی😇
که کلی مطلب ها مختلف داره🙃
بیا خودت ببین 😎
اگه پشیمون شدی لفت بده😭
همین الان عضو شو 🤗
مطمئنم خوشت میاد🤪
اینم لینکش👇👇👇👇👇👇
🌿https://eitaa.com/joinchat/481558649Cb1e84f7037🌿
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
💔💐🌾🕊🦋🌼🌼🌼🦋🕊🌾💐💔
#دلنوشته_مهدوی 💞
#مهدی_جانم 💚
✋ سلام حضرت پناه ، مهدی جان💚🕊
🌼 پناه می آورم به شما از آنچه بیقرارم می کند ،پناه می آورم به شما از دلتنگی ها ،تنهایی ها، اضطراب ها ،پناه می آورم به شما ...............
،پناه می آورم به شما از عطش ، از رنج ، از درد ،پناه می آورم به شما که شما امن ترین جان پناهید 🌼🦋🌼
پناه می آورم و آرام می شوم 🌸🍃
امید غریبان تنها کجایی 😔💔
🕊🌤 اللهم عجل لولیک الفرج 🌤🕊
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج
@cheshmeh_sad313
ان شاءالله که دل و روحمون مهدوی بشه
صلوات
مطالب ناب امام زمانی ^رهبری و ولایی◇
شهدایی و اخروي ♤
ان شاءالله که یکی از فرماندهان سپاه مهدی زهرا (سلام الله) ♡باشیم .
اگر یک نفر را به او وصل کردی.....
یقینا ، یقینا تو سردار یاری♡♧
💚💚💚
#خداجانم
میدونی، :):
استادپناهیانمیگه:
¤گیࢪٺۅگناهاٺنیسٺ!↓↓
گیࢪٺۅڪاࢪایخوبیه...🥣
ڪهانجاممید...🦋
ولی نمیگی"خدایابهخاطࢪٺۅ"...
اخلاصیعنی
خدایافقطٺۅببینحٺیملائڪههمنہ
😊😊☺️☺️☺️
#مرد_عرب_نگران_نزد_پیامبر_آمد
حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است، من و همسرم هر دو سفید پوستیم ولی بچه ی ما سیاه به دنیا آمده است
تا اینکه کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت: همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر.....
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
هنوز ادیت بلد نیستی چغندر جان😂🖐؟!
😕هرچی فیلمم میبینی متوجه نمیشی😕
مشکلت از الان دیگه حل شد🤩🤩
این چنل دوره اموزشی ادیت گذاشته با فیلم های بسیار #قابلفهم😍
https://eitaa.com/joinchat/1590165634C1f11907da8
بپر داخل چغندر 🌱
یه ادیتور بیا بیرون😐🌸
#مخصوصبانوان‼️
هدایت شده از ♡تبادلات گسترده گل نرگس«جمعه»♡
سلاممممممــــ🖐
ڋځــــٺــــڔے و ٺـــۅ ڪــــآݧاݪ زیر عضو نـــــیــســٺــے؟😧🤭😱
اینجا ڪـــآفـــہ دـځــــٺـــــڔۅݧہ هست😍
چـــے مــے ذاڔه؟ هـــݥـــہ چـــے😍!
از جملہ:
#والپیپر
#پروفایل
#چالش_یهویی
#چالش
#جالب
#چادرانه
#رفیقونه
#کاردستی
#نقاشی
#مدل_بستن_روسری
#مدل_مو
#اربعین
#کلیپ
#اسلایم
#انگیزشی
#عکس_فروشی
#نمایه
#تم
#استیکر
#گاندو
#گیف
#فونت_اسم
#طنز
#عمل_به_قول
#ایده
#ترفند
#و...
لـــاݕــڋ ڪـــݐـــے مــمــݧۅعــہ:/ نهــــخــیر😍🤚 ڪـــپے آزاد آزاد بـــڋۅݧ شرطـ🤗😱😍
زوڋ جۅين شــۅ ڪـــہ از دستت رفته😱😍
_•💞------------------------------💞
جـــــــآے ٺــــݥؤمـــــ دځــــٺــــڔآ👇
╔∞═❀✨💛✨❀═∞╗
@Dokhtaraneh_g
╚∞═❀✨💛✨❀═∞╝
ورود آقـــایــان حرام و ممنوع‼️❌⭕️🚫