eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
تا ندهم بھت سلام صبحم بخیر نمی‌شود... |•السَـلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الزَّماݩ•|
اگه قبل اربعین چشامو بستم چی‌؟من واقعا امسال چطوری صبر کنم؟💔📿
سلام بخونید آرامش بگیرید. گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6) * گفتم: واقعا؟! گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا» حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7) * گفتم: خب خسته شدم دیگه... گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53) * گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. * گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) «انّی اعلم ما لاتعلمون» من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30) * گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله» حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم. (یونس/ 109) * ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفت: «الیس الله بکاف عبده» من هم برای تو کافی ام.(زمر/36) ‌ ❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
غیرِتوحسین‌همه‌باهام‌بَدَن.. همه‌غیر‌تو‌،تو‌سختیا‌پَسَم‌زدن هیشکی‌جز‌خودت‌غصه‌مونخورد! هرکی‌اسرارمو‌فهمیدآبروموبرد.. مَحرم‌اسرارم،همه‌کسوکارم.. آقامن‌دوست‌دارم‌‌💔!'›
💕•• هرگاه‌نشـٰاط‌حاضر‌نبود، ایمـٰان‌غایب‌است! نشـٰاط‌در‌سختۍها ولبخند‌صمیمـٰانه‌در‌اندوه، یعنۍاوجِ‌آغوش‌خدا :) 🌿 ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
••🦋💛•• طــرف‌دآشت‌غیبت‌می‌ڪرد، بھش‌گفت:شـونھ‌هـآتو‌دیدی؟ گفت:مگھ‌چی‌شدھ؟! گفت:یھ‌ڪولھ‌بآری‌ازگنـآهـآنِ اون‌بنـدھ‌خـدآروشـونھ‌هـآ؎تـوعھ...! 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ
سخت نیست پیامت بدم دارم میرم کربلا...؟ 😭 حسین جانم دلت میاد یکی از داغ فراقت اینجوری بسوزه... الان دوستم داره میره کربلا و من هنوز اینجام... دوستمو خواستی و منو نه..!؟؟ همه جا از آقاییت گفتم.. خداشاهده پارسال به همه دوستام گفتم اربعین امسال کربلام.... دلت میادد آبرومو ببری...! هان؟؟ آبروی عباستو بردن..! آخ بمیرم عمو.. همه از آقاییت گفتن از مهربونیت..! کسی نگفت تو گناهکار رو نمیخری...!!! 😭🖤
به نظر من سختی تو کار و اینا نیست...! ابدا و اصلا... سختی اونی هست که دلتنگ حرم باشی اما یارت نخواد..! یااباعبدالله... این دوست منم داره میاد باهات خوش باشه...! منو هم بخر.. التماست میکنم جون مادرت.. فهمیدم جون مادرتون زهرا(س) خیلی واست اهمیت داره اربابم... البته اکه نخری هم...! اشکال نداره.. بازائرات خوش باش... فقط بدون یه نوکرایی هستن که دارن از فراقت خون گریه میکنند همین حسین 😭🖤
دیروزم که جلسه بودم تو جلسه اول روایتگری شهادت علی اصغر و سرود لالایی و بعدش پخش زنده رو داشتیم از کربلا که واقعا اشکام وسط جلسه جاری شد 🖤بعدم مداحی بود که واقعا آتیش زد به دلم
نمازتو خوندی یا نشستی پای گوشی..؟؟! اگه مومنی نباید بزاری نمازت دیر بشه... اولویتت بشه نماز اول وقت مومن
اگه‌توهـم‌نگران‌طلبیده‌شـدنت‌هستی همـین‌حالایك‌قـدم‌بردار . . ! 🌿 نذر کن و به امام زمانت بگو که اگه‌ طلبیده شدم ۱۰۰۰ مرتبه ذکر شریف اللهم عجل لولیک الفرج را در مسیر پیاده روی و تحت قبه مقدس سید الشهدا علیه السلام به نیابت از حضرت ابوالفضل علیه السلام قرائت خواهم کرد . . . -ان شاءالله(:❤️
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
اگه‌توهـم‌نگران‌طلبیده‌شـدنت‌هستی همـین‌حالایك‌قـدم‌بردار . . ! 🌿 نذر کن و به امام زمانت بگو که اگ
اینجا هم اول واسه خودت دعا نکن.. اول واسه خودت دعا کردی باختی..! همینجا بیا بگو اول بقیه برن بعد برم. حسین.! شاید دعات گرفتا..!
بچه ها رمان برای این دوشب شرمنده من اینترنت نداشتم
از امشب ظهر هاهم از ساعت 1 و شب هام ساعت 9 🖤💜
.. به جون مادرم دوستت دارم حسین جان قسم میخورم به خدا دروغی در کار نیست:) 💔 راست میگم به والله... ..
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
https://harfeto.timefriend.net/16885513900290 جایی برای حرفاتون..
بچه ها چون من نمیتونم پیام رو سنجاقش کنم اینو قرار میدم هر روز که بتونین سوالاتی که براتون به وجود میاد رو بتونین بگین
در مورد اون سوالتون که پرسیده بودید معذرت میخوام واقعا نرسیدم شرمنده ام الان جواب میدم
هدایت شده از رمان جدید
💜🖤💜🖤💜🖤 🖤💜🖤💜🖤 💜🖤💜🖤 🖤💜🖤 💜🖤 🖤 💜 رمان اورا 💜 قسمت صد و پنجاه و پنجم حسین در حال صحبت رفت سمت سرویس صداش که می‌پیچید توی سرویس خنده ام میگرفت داشتم آخرین بشقاب مهمون ها رو از روی زمین برمی‌داشتم که صدای گریه بچه ها بلند شد دلم غنج رفت از اینکه قراره توی این خونه صدای گریه بچه بلند بشه _حسینننن.... حسییییین جان میشه بری پیش بچه ها _چشم الان میرم حسین از سرویس اومد بیرون و رفت سمت اتاق بچه ها صدای قربون صدقه رفتنش تا آشپزخونه میومد لبخند کم رنگی گوشه لبم اومد ظرف هارو توی سینک گذاشتم و مشغول نشستنش شدم تموم که شد دستام رو با پارچه خشک کردم دلم هوس چایی کرده بود که بساطش رو جور کردم ودم کردم روی صندلی منتظر نشسته بودم و به قوری و کتری زل زده بودم یا اون موقع ها کردم که خودم و بدنم رو به نمایش هر گرگی میزاشتم و میگفتم لذت داره اولین قطره اشک بعدا که با آقا سجاو آشنا شدم معلوم بود از همون اول که عاقبت شهادت بود از آرامش خونه اش معلوم بود همیشه برام سوال بود که این آرامش رو کی میاره و از کجا میاد؟ خونه اش خیلی به دلم نشسته بود خونه که با کمترین وسیله چیده شده بود درسته خونه مجردی بود ولی اون با خدا بود با آقا سید مهدی بود (امام زمان) خداروشکر میکنم که خدا شوهری رو سر راهم قرار داد که حسینی باشه بازم جمله معروف اومد تو ذهنم " در بند کسی باش که در بند حسین است" حالا من " در بند حسینم که در بند حسین است" اخ چقدر قشنگه اصلا مگه میشه دنیای بدون حسین!! تکون داد و ای ریز خوردم که از هپروت اومدم بیرون و حسین رو دیدم که خم شده بود _هوم _کجایی عزیز دلم _اینجا _مطمئن؟ _آره من چایی بریزم میخوری؟ _مگه میشه چایی از دست شما رو نخورد خنده نخودی کردم و دیوونه ای نثارش کردم چایی رو با وسواس ریختم و گل کوچولو مچولویی گذاشتم و رفتم بیرون سینی رو گذاشتم روی میز که تلوزیون رو خاموش کرد و خم شد روی پاهاش و سرش ور آورد بالا و تو چشمام نگاه کرد یه لحظه نگاهم کرد ولی تو اون لحظه من میتونستم بغض توی چشماش رو ببینم نمیخواستم چیزی ازش بپرسم چون حسین آدمی نبود که ازش بپرسی اگه لازم بود خودش بهم میگفت _دستت درد نکنه گلم! _خواهش میکنم دوباره نگاه اشک آلودش رو بهم دوخت حتی صداش هم بغض داشت دیگه نمیتونستم سکوت کنم و دلم رو به دریا زدم و پرسیدم _میگم... چیزی شده.؟ _نه جان دلم خوبم _چی بهت زنگ زد که ریختی گل هم؟ _هیچ کسی نبود! _حسینم با این کلمه احساسی انگاری داغ دلش رو زیاد کرده بودم بلند شد و رفت تو اتاق بچه ها گیج و منگ بودم کی بهش زنگ زده بودم که ریخته بود گله هم؟ چی بهش گفتن؟ نکنه راجب رفتن سوریه کنسلش کردن؟ سوال های تو سرم سرم رو به درد آورده بود دستام رو گذاشتم روی سرم بلند شدم که از سر گیجه یهویی اخمام تو هم رفت آروم آروم قدم برداشتم سمت اتاق بچه ها 💜 🖤💜 💜🖤💜 🖤💜🖤💜 💜🖤💜🖤💜 🖤💜🖤💜🖤💜
سوالتون این بوده که آیا امام زمان و امام حسین به ما محرم هستند یا نه...! امامان معصوم (ع) در احکام دینی با همه انسان ها برابرند. و هیچ فرقی بین آنها با مردم نیست.. همینطور که آگاهید امامان از میان مردم انتخاب شدند. وقتی امامان میگن که ما اهل بیت از پدر و مادر هم به شما نزدیک تریم.. منظورشون مهر و محبت گسترده هست و اونها بیشتر از مادر و پدرمون ما رو دوست دارند و صلاحمون رو میخواهند... پس قانونا آنها به ما محرم نیستند اما سادات ها یه نکته ای بگم... سادات ها هم از این قاعده مستثنی نیستند و فقط تنها تفاوتی که وجود داره اینه که آنها بر اساس قواعد محرمیت پدر و جد پدری تا به بالا داماد بر عروس، جد آن داماد سید به بالا بر عروس محرم هستند بزارین مثال بزنم متوجه شین ... ببینین مثلا وقتی مردی که شجره سیادتش به امام سجاد میرسه، وقتی اون مرد با زنی ازدواج کنه.. بر اساس قاعده محرمیت پدر بزرگوارشون آقا امام حسین و جد شون آقا امیرالمؤمنین بر اون زن محرم هستند اما امام حسن و امام باقر تا امام زمان بر این زن محرم نیستند