eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
771 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿(به شرط ۱۴ صلوات به نیت ظهور و سلامتی اقا💚) خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃 کافه‌نشینی تکاور مدافع حرم با خانم نویسنده! گفتم: من به دلم افتاده که ش
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃 کافه‌نشینی تکاور مدافع حرم با خانم نویسنده! گفتم: من دلم می خواهد همه چیز دست خودتان باشد و اختیاردار باشید، چرا که به نظر من محمدرضا خودش شما را انتخاب کرده و هر طوری که تصمیم بگیرید، راضی هستم.☺️ خیلی‌ها با این سبک نوشتن ایشان که اول با شهادت شروع بشود و  کم کم به دل خاطرات برود، مخالفت و انتقاد کردند ولی به نظر من، خیلی قشنگ توانستند کار را بنویسند و از آب دربیاورند.📚😊 **: ایشان خطر بزرگی کردند که زاویه دید کتاب📚 را دوم شخص قرار دادند چون نوشتنش سخت است اما شکر خدا از آب در آمده.🌱 مادر شهید: خیلی‌ها که کتاب📖 را خوانده اند به من می گویند که این سبک را در کتاب هیچ شهیدی ندیده‌اند. بیشتر کتاب شهدا به صورت خاطرات کوتاه کوتاه نوشته می شود.📝 📖 🌷 ۵
🌸| دوࢪان کودکی👶اگر از جایی حرفِ‌زشت یاد می‌گرفت و در خـانه تـکـࢪاࢪ می‌کࢪد؛ می‌گـفـتـمـ: دهـانـتـ کـثیـف شده و ... {ادامه در تصویر} [#٢٠روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔📲@shahid_dehghann
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌸| #خاطره دوࢪان کودکی👶اگر از جایی حرفِ‌زشت یاد می‌گرفت و در خـانه تـکـࢪاࢪ می‌کࢪد؛ می‌گـفـتـمـ: دهـا
🌸| در اردوی جهادی از طرف دبیرستان اعزام شدند چون بیشتر بچه‌ها با آب‌و‌هوای آن منطقه‌سازگار نبودند، مریض شدند، محمدرضا اما سالم و قوی و پرانرژی بود.اگر کمبودی در امکانات بود حرفی نمیزد و اهل گلایه‌و‌شکایت نبود جهادگری‌سازگار و توانمند بود. [۱۷روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌸| #خاطره در اردوی جهادی از طرف دبیرستان اعزام شدند چون بیشتر بچه‌ها با آب‌و‌هوای آن منطقه‌سازگار ن
🥀| دوره دبیرستان اوج ورزش پارکور او بود.یک سال در آنجا بنایی داشتند در فضای حیاط کیسه‌های گچ و سیمان و تپه های خاک و ما سه زیاد بود که به عنوان موانع استفاده میکرد و ورزش مورد علاقه‌اش را تمرین میکرد.وقتی به خانه می‌آمد هیکل و لباسش خاکی بود. [۱۶روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🥀| #خاطره دوره دبیرستان اوج ورزش پارکور او بود.یک سال در آنجا بنایی داشتند در فضای حیاط کیسه‌های گچ
🌸| گاهی از دست بعضی آدم ها ناراحت می‌شدم و درد‌ و دل می‌ڪردم و گله‌مندی داشتم.مۍگفت ڪه خدا عاقبت همه‌ے ما را ختم به خیر ڪند، آتش دارد دورمان حلقه می‌زند. به این شکل به من می‌فهماند که غیبت نکنم. [۱۵روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌸| #خاطره گاهی از دست بعضی آدم ها ناراحت می‌شدم و درد‌ و دل می‌ڪردم و گله‌مندی داشتم.مۍگفت ڪه خدا
🌱| حالات معنوےاش را حفظ می‌ڪرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخی‌هایش پنهان مۍکرد.اگر مواقعی بود که میفهمید طرف مقابلش مۍخواهد از اوضاع معنوےاش اطلاع پیدا کند مطلقا چیزی نمیگفت،مگر اینکه خودش حرف بزند. [۱۴روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌱| #خاطره حالات معنوےاش را حفظ می‌ڪرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخی‌هایش پنهان مۍکر
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 عاشق دایی های شهیدش بود و نسبت به دو دایی شهیدش ارادت خاصی داشت‌. از نظر اخلاقی شباهت هایی به دایی هایش داشت. در متانت، ادب و مقید بودن، شبیه دایی بزرگش (شهید محمد علی طوسی) بود، اما در پر جنب و جوش بودن و شیطنت هایش به دایی کوچکش (شهید محمد رضا طوسی) رفته بود؛ طوری که پدربزگش به او میگفت: محمد رضا شیطنت هایت شبیه محمد رضای من است‌. [۱۳روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌱| #خاطره حالات معنوےاش را حفظ می‌ڪرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخی‌هایش پنهان مۍکر
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 خیلی زود به فکر ازدواج افتاد از همان زمان که دیپلم گرفت. عید فطر بود و مشهد بودیم، یکی از دوستانش عقد کرده بود و او هم به فکر افتاده بود و با ذوق عکس دوستش را از داخل گوشی به من نشان داد. از همان روز زمزمه ازدواج اش بلند شد؛ خیلی وقت ها خجالت میکشید مستقیم مطرح کند پیامک می فرستاد: یکی ژیلا یکی مژگان پسندد یکی کوکب یکی مرجان پسندد من از بس سر به زیر و سر به راهم پسندم هر که را مامان پسندد [۱۲روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌱| #خاطره حالات معنوےاش را حفظ می‌ڪرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخی‌هایش پنهان مۍکر
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله می رفتند که می بینند چند تفر از اراذل اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند. ترس و وحشت عجیبی بین مردم بود و کسی جرئت نداشت کاری کند محمد رضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا کاری کند، اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بوده را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله و گردن او را می شکافد. زخمی به عمق یک بنده انگشت در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد. آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت. [۱١روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌱| #خاطره حالات معنوےاش را حفظ می‌ڪرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخی‌هایش پنهان مۍکر
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 وقت هایی بود که با دوستان بیرون می رفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه ریزی می کردیم. او هم همراه بود، اما اگر خانواده اش چیز دیگری می گفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها می رفت. به شدت مطیع حرف پدر و مادرش بود؛ هر چه آنها می گفتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه های خانواده همراهی نکنیم و وقتمان را با آنها بگذرانیم. [۹روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌱| #خاطره حالات معنوےاش را حفظ می‌ڪرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخی‌هایش پنهان مۍکر
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 وقت هایی بود که با دوستان بیرون می رفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه ریزی می کردیم. او هم همراه بود، اما اگر خانواده اش چیز دیگری می گفتند، دعوت ما را رد می کرد و با آنها می رفت. به شدت مطیع حرف پدر و مادرش بود؛ هر چه آنها می گفتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه های خانواده همراهی نکنیم و وقتمان را با آنها بگذرانیم. [۹روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
🌱| #خاطره حالات معنوےاش را حفظ می‌ڪرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخی‌هایش پنهان مۍکر
﷽ #خ‍اط‍ࢪه💚 اولین بارش بود که به هیئتی که دوستش می شناخت می رفتند. در هیئت از همان ابتدای آشنایی با رفقای هیئتی دوستش، جوری رفتار کرده بود که انگار چندین سال است همدیگر را می شناسند. از همان جا بود که دوستی های جدید شکل گرفت. به عنوان یک بچه هیئتی، قدرت جذب بالایی داشت و به خاطر خوش اخلاقی و لبخندی که روی لب داشت، سریع ارتباط برقرار می کرد. [۹روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃]