#شهیدانه🍃
🔻محمدرضا چگونه اخلاق و رفتارش را به #شهدا نزدیک می کرد و از آنها درس می گرفت؟
#محمدرضا با اینکه عمر خیلی کوتاهی داشت، ولی کیفیت عمرش خیلی بالا بود.
بزرگتر که شد خیلی به مطالعه زندگینامه شهدا علاقه مند شد.علاوه بر آن درباره عملیات های دفاع مقدس، رمزها و فرماندهان آنها اطلاعات گسترده ای داشت.
وصیت نامه شهدا را می خواند و سعی می کرد از سبک زندگی آنها درس بگیرد، انس عجیبی با شهدا داشت. به شهید زین الدین، شهید اصغر وصالی، شهید محرم ترک و شهید رسول خلیلی عشق می ورزید. حتی در هیأتی که شهید خلیلی در آنجا رشد کرده بود، شرکت می کرد.
یکی از دوستانش برایم تعریف کرد که محمدرضا بر سر مزار #شهیدخلیلی نزدیک به 5 ساعت درباره شهید برایم صحبت کرد.
در ایام محرم هر شب مقید بود که در هیأت امامزاده علی اکبر چیذر، مسجد گیاهی تجریش و ریحانه النبی فرمانیه حتما شرکت کند.
♦️ نقل شده از #مادر_بزرگوار_شهید
💌| @shahid_dehghanamiri
#خاطره
حلقه آتش🔥
گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل میکردم و گله مندی داشتم.😞
میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش دارد دورمان حلقه میزند❗️و به این شکل به من می فهماند که #غیبت نکنم.☝️
📝|نقل شده از #مادر_بزرگوار_شهید محمدرضا دهقان امیری🌹
#ابووصال
💚✍| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
چـراغ روشـنِ... "شــب هایِ" روزگار تویی! #هوشنگ_ابتهاج #شهید_محمدرضا_دهقانامیرے @shahid_dehgh
بسم رب الشهداء و الصدیقین
🍃💌 #خاطره
من یادمه ما هروقت میرفتیم حرم امام رضا (ع) (محمد صحن اسمائیل طلا رو خیلی دوست داشت ) جای خاصی رو داشتیم .
بهش میگفتیم ما همه اینجا می شینیم وقتی می دید ما کجا نشستیم بعد می رفت شروع می کرد #طواف کردن به قول خودش ،کیفیت زیارتش تو حرم امام رضا (ع) همیشه به این حالت بود .
آنقدر دور حرم تو حیاط ها می چرخید
یه موقع ده دور ،هفت دور .
طوری که پاهاش درد می گرفت شاید
ساعت ها طول میکشید و من همیشه می گفتم این چه وضع زیارت کردنه !
بشین یه جا دعا بخون ،نماز بخون
بهش میگفتم که چیکار میکنی ؟
می گفت : من آنقدر دور آقا می گردم تا آقا خودش به من بگه حالا بسه حالا اینجا بشین و با من حرف بزن و بعد می شینم حرفامو می زنم
نقل از #مادر_بزرگوار_شهید
📿| @shahid_dehghanamiri