🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق❣✌️🏻
ادامه... 👇
««« خاطره »»» .
.
اکثرا لیالی قدر رو در چرخش بود... حتما چندتا هیئت و مراسم رو درک میکرد معمولا این دو سه سال اخیر به دلایل مختلف یک سری هم به شهرک ما میزد.. یکی از اخلاق های محمدرضا این بود که فاز فضای معنویش رو اصلا تو جمع رفقا و آشناهاش نشون نمیداد مثلا گریه ها و احوالات خاصش رو باید از دور تو هیئت ها و مراسمات می دیدیم.. شب قدر پارسال موتورشو داد به من و خانمم و به اصرار میخواست یک مسیری رو پیاده بره.. مطمئنم اون 20 دقیقه ای که ازمون جدا بود و تو حال خودش بود اصل شب قدر محمد رضا بود.. بعد از اون رفتیم مقبره شهدای شهرک و من مشغول قرائت دعای جوشن کبیر شدم از همون اول شروع کرد به خندیدن و بازی کردن با گوشیش😂 من به اصطلاح خودم چه حال معنوی داشتم😒
قدر پارسال من کجا و قدر پارسال تو کجا.. و چه خاطراتی که در درونم نهفته میماند😄 .
.
#انتظار
#عکسهای_جدید
#شکل_کار
#محمدرضا
#تلخوشیرین
#دورونزدیک
#عکاس_بهترین_عکسهای_شهید_خودم_هستم😎
#دعام_کنید
#ابـــووصــال ✨
#پست_اینستاگرام_دوست_شهید 🌸
البته هاي قبل🙃
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
خاطره ای شهدایی🦋
🌷 با دوستانش خیلی صمیمی بود و با همسر یکی دو تا از دوستانش که نامزد کرده بودند صحبت میکرد ولی نگاه و رفتار #حرامی نداشت.
👈🏻 یکبار صحبت خواستگاری #محمدرضا شد من گفتم #محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه روزی صدتا عروس میبیند این جمله را که گفتم #محمدرضا اینقدر مسخرهبازی و بگو بخند کرد و گفت «صدتا چیه دویستتا سیصدتا، بیشتر مامان چشمات را بستی» به #محمدرضا گفتم که وقتی بیرون میروی مگر چشمبند میبندی که اینها را نمیبینی؟
امّا #محمدرضا طفره میرفت و خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت:
▫️« مامان به خدا قسم نمیبینم، اگر من بخواهم سرباز امام زمان شوم و با این چشمهایم صورت #امام_زمان را ببینم آیا با این چشمهایم میتوانم آدمهای اینجوری را ببینم؟»
و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم و نتوانستم چیزی به او بگویم.
راوی:مادر بزرگوار شهید❣
#شهید #محمدرضا_دهقان
#جوان_امروزی
#بنت_الحیدر
@shahid_dehghanamiri
بسم رب الشهدا و الصدیقین
#خاطره🌸
وقتے در راه #شهید و برای رسیدن یه شخصیت #شهید تلاش مےکرد، گاهے به مشڪلاتے برمےخورد
یا یه سرے افراد اذیتش مےکردن
یا طعنه میزدن،تیڪه مینداختن
مسخره میڪردن یا ڪلے بهش فحش میدادن...اما هیچ وقت از تلاشے ڪه میڪرد پشیمون نمےشد!
چون براے #شهید تلاش مےڪرد...
برای #شناخت_شهید،
براے #تقرب_به_شهید و #شبیه_شدن_به_شهید🌹
بهش میگفتم #محمدرضا!
آخه چرا ادامه میدے؟!
آنقدر خودتو ڪوچیڪ نڪن...
به اندازه ڪافے #شهید رو شناختے!
به چه قیمت آخه؟!آنقدر مسخرت میڪنن!
لبخند میزد میگفت:
" بابا چیزے نشده. چیز خاصے نیست براے شهیده..."
لبخند میزد و خیلے راحت مےگذشت...♥️
بعد شهادتش حرفشو درڪ ڪردم...
هرڪاری ڪرد برای #شهید بود
درپایان شهادت روزیش شد....🕊
🔹نقل از #دوست_شهید_بزرگوار
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے🌹
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#یادشهدا_باصلوات📿
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#خادمالحسین
@shahid_dehghanamiri
🍃🌸| #سیدالکریم
حضرت شاه عبدالعظیم حسنی علیه السلام، محضر سه امام جلیل القدر را درک کردند: امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام
شجره نامه شان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد و به همین علت به #حسنی شهرت یافتند...
بسیار مودب، با ایمان و دارای مناقب فراوان بودند.
هر که ایشان را زیارت کند، مانند کسی است که آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام را زیارت کرده باشد.
خیلی زشته وقتی امام معصوم ایشان رو با کنیه شان صدا می زدند، آن وقت ما از لفظ "شابدل" استفاده کنیم...👇
#محمدرضا گاهی که می رفت زیارت حضرت شاه عبدالعظیم علیه السلام پیام می داد که نائب الزیاره هست...
خیلی هم از واژه ی #سیدالکریم خوشش میومد...
#خادمالحسین
@shahid_dehghanamiri
🍃بسمـ رب الشهدا والصدیقین🍃
#ۺـہـود_عـۺق ❣✌️🏻
صفحه6⃣6⃣
چوب غیرتمندی
ساعت بازدید از گردان تخریب ۹ تا ۱۱ شب بود در حال استراحت بودیم که خبر دادند که گروهی از خواهران پشت در گردان هستند و میخواهند بازدید بروند آن هم ۵۰ نفر .
همگی خسته و خواب آلود بودیم، ساعت دوازدهم پست داشتیم.
نمیتوانستیم آن همه خواهر را در تاریکی رها کنیم .همه غیرتی شده بودند .
#محمدرضا و یکی از دوستان داوطلب شدند تا به آنجا بروند تا آنها برسند، خواهران هرجور که بود در را باز کرده و وارد گردان شدند.
از آن طرف ناگهان هوا خراب شد و باران شدیدی بارید که باعث شد جوی کوچکی راه بیفتد،
به ما بی سیم زدن که سیل آمد و ما در گردان تخریب مانده ایم.
کمی پیاز داغش را زیاد کرده بودند، شارژ بی سیم شان هم تمام شد و نگرانی ما دو برابر شد. در حالی که از آنها اوضاع آنها بی خبر بودیم.
به فرماندهی اطلاع دادیم تا با ماشین دنبالشان رفتند و وقتی آن ماجرا تمام شد مسئولان ما را شماتت کردند و چوب غیرتمندی مان را می خوردیم...🙂🍃
نقل از :(دوست شهید)
#ابووصــال ✨
@shahid_dehghanamiri
| بسم رب الشهدا |🌷🍃
#خاطره
#جوازڪربلا
خیلے دوست داشتم اربعین ڪربلا باشم اما پدرم موافق نبود.
اما باز هربار ڪه حرف از رفتن میشد باز پدرم راضے نمیشد...💔
چند روز بیشتر به اربعین نمانده بود.
دلم شڪست و با همان حال به دانشگاه رفتم، در گوشه اے با خودم خلوت ڪردم.
عڪس #محمدرضا را روبرویم گرفتم و شروع به درد و دل ڪردم و از او خواستم دست مرا بگیرد.
ظهر ڪه شد، برادرم خبر داد پدر راضے شده.
من زائر ڪربلا شدم.♥️
♦️نقل از #دوستشهید
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💐 @shahid_dehghanamiri
🕊🥀#خاطره....
💦☂درعمل محمدرضا خودرا سرباز واقعی امام زمان نشان داد
یک روز در محوطه مشغول خادمی بودیم که بیسیم زدند حاج حسین یکتا آمده و سریع خود را برسانید، ماهم با کلی ذوق و شوق خودمان را رساندیم. وقتی رسیدیم تازه داشت از ماشین پیاده می شد. می دانستم که حاجی همیشه با خدام شوخی می کند. #محمدرضا را جلو فرستادیم، حاج حسین بغلش کرد و یکی دوتا مشت محکم پشتش زد و به شوخی گفت که این ها خادم هستند، هر چی بزنیدشان چیزی نمی گویند، #محمدرضا فقط می خندید. وقتی که دور هم نشستیم، او سفارش کرد که شما اگر الان اینجا هستید، خط مقدم سرباز امام زمان(عج) هستید و از میان آن همه آدم انتخاب شده اید و قدرش را بدانید. آن موقع فقط خوشحال بودیم که حاج حسین این حرف را به ما زده، اما در عمل #محمدرضا خود را سرباز واقعی امام زمان(عج) نشان داد و نتیجه اش را گرفت، شهید شد..!!
#به_نقل_ازپدرشهید💜
#شهیدمحمدرضادهقان_امیرے🌷
#خادم الشهدا
@shahid_dehghanamiri
🍃📚| #خاطره
بین عملیات ها بود که داشتیم تو مسجد محل استقرارمون استراحت می کردیم.
شب قبل از خواب با #محمدرضا کلی صحبت می کردیم؛
یه شب بهش گفتم الان چیکاره ای؟
- درس می خونم.
- کجا؟
- مدرسه شهید مطهری.
با شوخی گفتم طلبه ای؟!
- نه بابا حقوق می خونم.
- اِ چه جالب منم حقوق می خونم.
- می خوای چیکاره بشی بعد درس؟
- فعلا که دارم درس می خونم می خوام یه کار نیمه وقت پیدا کنم، حالا بعدش یه فکری می کنم.
- بابا بیا درس و بیخیال شو برو خدمت، زود کارت پایان خدمت و بگیر بیا #آتش_نشانی با هم همکار شیم.
- آره خیلی خوبه، اتفاقا این جور کارا که #خدمت_به_مردمه و از #خودگذشتگی داره رو خیلی دوست دارم. درسم تموم شه حتما تو آزمون استخدامی
#آتش_نشانی شرکت می کنم.
اینجا بود که این شعر یادم افتاد:
کوه باشی، سیل یا باران ...
چه فرقی میکند؟
سرو باشی، باد یا توفان ...
چه فرقی میکند؟
مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمان...
آسمانِ شام یا ایران چه فرقی میکند؟
قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم....
حصرِ الزهرا و آبادان چه فرقی میکند؟
مرز ما #عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی میکند؟
هر که را صبح #شهادت نیست شام مرگ هست...
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟
شعله در شعله تن ققنوس میسوزد ولی
لحظۀ آغاز با پایان چه فرقی میکند؟
🔺نقل از دوست و همرزم #شهیدمحمدرضادهقان
🍃📚| @Shahid_Dehghanamiri
🌹بسم رب الشهدا🌹
#خاطره🍃
#محمدرضا خیلے راحت اموال شخصے ڪه داشت را به دیگران مےبخشید.
از جمله خصوصیات اخلاقے اش این بود
مثلا یڪ موقع از دانشگاه برمےگشت، زیپ لباسش را طورے تا بالا ڪشیده بود ڪه معلوم نباشد زیر لباسش چے پوشیده... چرا ڪه یڪ لباس ڪهنه تنش بود. وقتے مےشستم مےدیدم یڪ تےشرت ڪهنه ناشناس است ڪه با لباس نوے خودش معاوضه ڪرده بود.
حتے ڪت و شلوارے ڪه براے عروسے خواهرش خریده بود را هم به یڪے از دوستانش ڪه به شهرستان مےرفت بخشید.♥️
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
#بخشششهدا
#شادےروحشهداصلوات
@shahid_dehghanamiri
بسم رب الشهدا و صدیقین
#خاطره
#نوجوانی_سالم🌸🍃
در اردوی جهادی که از طرف دبیرستان اعزام شدند، بیشتر بچه ها چون با آب و هوای آن منطقه سازگار نبودند، مریض شدند.
اما #محمدرضا این طور نبود. سالم و قوی و پرانرژی بود.
اگر کم بودی در امکانات بود حرفی نمیزد و اهل گله و شکایت نبود.
جهادگری، اهل سازش و توانمند بود.
#ابووصال
#نقل_شده_از_معلم_شهید🍃🌸
@shahid_dehghanamiri
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #امر_به_معروف_خونین
با یکی از رفقایش برای خرید نان به سمت نانوایی محل میرفتند که میبینند که چند نفر ارازل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن به شاطر میخواهند دخل را خالی کنند.
ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود.
کسی جرأت نداشت، کاری کند. #محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود. اما یکی از ارازل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله می کند.
پشت گردنش میشکافد،زخمی به عمق یک بند انگشت.
در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.
اوموقع فقط چهارده سالش بود که می خواست #امر_به_معروف کند.
📝| نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
💛| @shahid_dehghanamiri
🔶🔹🔶🔹
🔹🔶🔹
🔶🔹
🔹
بسم رب الشهدا والصدیقین
#ۺـہـود_عـۺق❣✌️🏻
هر سال در ایام نوروز سفر #راهیان_نور خانوادگی داشتیم و 4، 5 نفری به زیارت می رفتیم.☺️
فکر می کنم اردوهای راهیان نور خیلی روی روحیه ی بچه ها اثر مثبتی می گذاشت.✨
این اردوها بنزینی بود که تا آخر سال آنها را از نظر معنوی تأمین می کرد.
#محمدرضا این سفر را خیلی دوست داشت و با شهدا رابطه بسیار قوی ای برقرار کرده بود.🌷
#نقل_از_مادر_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری 🌷
#ابـــووصــال ✨
@shahid_dehghanamiri