eitaa logo
به یاد شهید دهقان
435 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسم رب شهدا والصدیقین 🍃 در تمام زندگی بیست ساله اش، یک بار برات کربلا را گرفت. هر چند پایان عمر این دنیایی اش🌏، مصادف شد با سر گذاشتن بر دامن مادر سادات (س) و شب زیارتی حضرت سیدالشهداء (ع) و مهمانی ارباب در کربلا. ماه مبارک رمضان 🌙 سال نود بود که بین الحرمینی شد برایمان... حرکت ساعت نُه صبح بود. ما احتمال می دادیم که به تعویق افتد، لذا سحری خوردیم... از همان ابتدای سفر در اتوبوس🚌، با اینکه هم سفرها را نمی شناخت، ملحق شد به جوانهای ته اتوبوس. دیگر اول اتوبوس پیدایش نشد. حدود ساعت ⏰یازده صبح بود که از حد ترخص گذشتیم. همان موقع بود که از ته اتوبوس آمد کنار مادر و گفت: «خب دیگه! وقت افطاره!» - محمد! ما سحری خوردیم! لااقل بذار وقت ناهار بشه!❗️ _ «نه دیگه! حد ترخص گذشت. خدا اجازه داده بسه دیگه! شما طولانیش نکن!» و شروع کرد به افطاری خوردن! یکی از ویژگی های بارزش همین بود؛ فقط از یک نفر خجالت می کشید، از یک نفر به طور کامل اطاعت می کرد، محدودیت های یک نفر را بی چون و چرا می پذیرفت و واقعا به آن پایبند بود. وقتی در کاری جواز از پروردگارش داشت، محدودیتهای سخت گیرانه ی سایرین را قبول نمی کرد. وقتی شرع به او اجازه ی کار درستی را می داد، برای عرف و نگاه مردم، خواست بقیه ارزش قائل نبود. _ «از خدا جلو نزنید!!!» 🍃 ✨ 🍃🌸| @shahid_dehghanamiri
بسم الرب الشهدا و الصدیقین 📝🍃| ... محمدرضا خـاکی بود، خیلی اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود، واسه رفـقاش مرام و معـرفت میزاشت، اگر کسـی بهش رو میزد روشـو زمین نمینداخـت، تا جایی که مـا واسـه کارهای اداریمون، واسه خـرید کردنمون، واسه مسافـرتامون، واسه کـسب درآمدمون، همیشه دوسـت داشتیم محمـدرضا همراهـمون باشه، هیچـوقت از با محمـدرضا بودن خسته نمیشدیم زمان پیشـش خیلی سریع میـگذشت چونکه مخـصوصا محـمدرضا اهل شوخی و خنده بود، اگر هم از کـسی نـاراحت میشد سریع به روش میاورد، کینه تـوزی نمیکرد و همیشـه دنبال آشـتی دادن و دوستی بود، شاید همـین خوشرویی و خوش اخلاقیش محـمدرضا رو واسه حـضرت زیـنب (سلام الله علیها) قیمـتی کرد. نقل از :(دوست شهید)🌱 📘 | @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚| ڪتاب طلبه دانشجو، 🕊 تقلید مداحی کلیددار اتاق سیستم صوتی دبیرستان بود️ تا چشم مسئولین را دور میدیدبا همدستی بقیه دوستانش وارد نمازخانه می‌شد و با روشن کردن سیستم صوتی،مداحی می‌خواندند و سینه‌زنی می‌کردند اداے مداحان معروف را در می‌آوردند و حتی از این شیطنت مثبت‌شان فیلم یادگاری هم گرفتند. نقل شده از دوست شھید •🍃| @shahid_dehghanamiri
‍ 🔶🔹🔶🔹 🔹🔶🔹 🔶🔹 🔹 بسم رب الشهدا والصدیقین ❣✌️🏻 هر سال در ایام نوروز سفر خانوادگی داشتیم و 4، 5 نفری به زیارت می رفتیم.☺️ فکر می کنم اردوهای راهیان نور خیلی روی روحیه ی بچه ها اثر مثبتی می گذاشت.✨ این اردوها بنزینی بود که تا آخر سال آنها را از نظر معنوی تأمین می کرد. این سفر را خیلی دوست داشت و با شهدا رابطه بسیار قوی ای برقرار کرده بود.🌷 🌷 @shahid_dehghanamiri
🍃| 📚| 🔰 قھر‌ بی ڪینه در دنیای رفاقت قهر و آشتی با هم بود.دعوا و آرامش هم بود. دیر عصبانی می‌شد و اگر از دست کسی ناراحت بود،بی محلی می‌کرد و توجهی نداشت. قهر می کرد اما کینه‌ای نبود. طاقت قهرهای طولانی را نداشت و عاطفی و دل نازک بود و زود آشتی ‌مےکرد.اما هربارکه آشتی مےکرد صمیمیت ها چند برابر می‌شد.💫 نقل از :(دوست شهید) 📚| @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃 🇮🇷 خیلی زود به فکر ازدواج افتاده بودی از همان زمانی که دیپلم گرفتی عید فطر بود و شما مشهد بودید یکی از دوستانت عقد کرده بود و تو هم به فکر افتاده بودی😄 . باذوق عکس دوستت را از توی گوشی موبایل به مامان فاطمه نشان دادی و گفتی : ببین این عکس دوستم با خانم شه تو تنبلی چرا برای من زن نمیگیری؟؟؟🤔😁 _ خودتو جمع و جور کن این حرفا چیه؟ گفته بودی پس چرا دایی هام زود ازدواج کردن؟؟؟🙃 . بنده خدا جوابی نداشت بدهد راست گفته بودید دایی هایت ۱۹ سالگی و ۲۰ سالگی ازدواج کرده بودند دایی بزرگ که مثلاً سنش خیلی بالا رفته بود و ازدواجش دیر شده بود زمان ازدواجش ۲۲ ساله بود، از همان روز زمزمه ازدواج کردنت بلند شد😍😶 . خیلی وقتا خجالت می‌کشیدی مستقیم مطرح کنید پیامک میفرستادی:✉️ . یکی ژیلا یکی مژگان پسندد یکی کوکب یکی مرجان پسندد من از بس سر به زیر و سر به راهم پسندم هر که را مامان پسندد😁 مادر هم جدی نمی‌گرفت و برایت شکلک می فرستاد😊😅 اما جدی گرفته بودی با مهدیه خلوت میکردی و میگفتی با مامان صحبت کند و راضیش کن ☺️ مادرم راضی نمیشد تو کم سن و سال بود و باید پخته تر می شدی😊 🌷 🍃قسمتی از کتاب یک روز پس از حیرانی روایت داستانی شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری.‌🍃 @shahid_dehghanamiri
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 🇮🇷 ...یا من هوَ الے مَن اَحَبَّهُ قَریب.... . . . . . . یک شب قدری هم بود که بعد از مراسم احیا یکدفعه به چهره ی منتظر محمد بیرون مسجد برخوردم..😐 باز تو اینجا چیکار میکنی هیچی اومدم ببینمت😂 آره جون خودت... پسرجون چرا زودتر خبر ندادی؟ مسجد الزهرا بودم.. حالا چه وقت اومدنه من میخوام برم سحری بخورم. . اینهمه راه اومدم میخوای بری سحری بخوری؟ خلاصه یک سر زدیم مقبره یک فاتحه ای خوندیم بعد هرچی تعارف زدم سحری بیا خونمون قبول نکرد مجبور شدم ماشینو بپیچم برسونمش مترو گلبرگ. (دیروز که مترو شهیدمحلاتی افتتاح شد یاد این خاطره افتادم کاش زودتر کار ما رو راه مینداختن😒) خلاصه نیم ساعت قبل اذان رسوندمش مترو با فرصت پنج دقیقه ای تونست به سحریش برسه.. .. . قدر قدرهامون رو بدونیم... قدر رفقامونو بدونیم.. قدر محبتا رو بدونیم . 😟 🌷 🌸 ((البته پست های قبل)) @shahid_dehghanamiri
📝| 📚| ڪتاب طلبه دانشجو، 🕊 ⇦ازدواج مـدتۍ پیگـیر بود ڪه نیـت ازدواج دارد،گفـتـم اول ڪار مناسب پیدا کند،بعد در پس همکارانـم یا اطرافیان، دختر هاے خوب را انتخاب می‌کنیم. چند دختر از خانواده های مذهبی و نظامی را به خواهرش معرفی کرده بود،روی آن را نداشت که مستقیم به خودم بگوید.حتی در تماس هایش از سوریه هم پیگیر بود که خواهرش مرا راضی کند تا به خواستگارے برویم. (نقل شده از مادرشهید) •┄═•🍃🌹🍃•═┄• @shahid_dehghanamiri •┄═•🍃🌹🍃•═┄•
بسم ࢪب الشھدا واݪصدیقیـݩ ❣🍃 من یادمھ ما هروقٺ مۍرفتیم حرم‌امام‌رضا (ع) (محمد صحـن اسمائیل‌طلا رو خیلے دوست‌داشت) جاے خاصی رو داشتیم. بهـش می‌گفتیم مـا همـه اینجا می شینیم وقتی می‌دید ما ڪجا نشستیم بعد می‌رفٺ شروع میڪرد طواف‌کردن بھ قوݪ خودش،کیفیت زیاࢪٺش تو حࢪم امام‌رضا(ع) همیشہ به این حالت بود. آنقدر دور حرم تو حیاط‌ ها مے چرخید یھ موقع ده دوࢪ،هفت دور. طورے ڪه پاهاش درد مےگࢪفت شاید ساعٺ ها طول می‌ڪشید و من همیشہ می‌گفٺم این چه وضع زیارت ڪردنه‼️ بشین یه جا دعا بخون ،نماز بخون. بهش میگفتم که چیکار می‌کنے؟🤔 می گفت:من آنقدࢪ دور آقا می گردم ٺا آقا خودش به من بگه حالا بسھ حاݪا اینجا بشین و با من حرف بزن ؤ بعد مے شینم حࢪفامو می زنم.ッ♥️ 🌷 🇮🇷 @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب الشهدا 🍃 🌷 و همینطور بسیار شوخ و خنده رو.. ☺️ در کنارش بسیار عاطفی و مهربان بود.. معمولا از همان برخورد اول دوست داشتنی به نظر میرسید..✨ واسش ناراحتی دیگران اهمیت زیادی داشت نسبت به عقایدش محکم بود ولی در عین حال در برخورد با هر نوع آدمی انعطاف پذیر و با اخلاق بود..🙂 به اهل بیت و مقام معظم رهبری ارادت ویژه داشت و این رو در عمل ثابت کرد..😊 محمد انقدر دوست داشتنی و تاثیر گذار رو زندگی هامون بود که بعد از شهادتش خلاء بزرگی رو در زندگی هامون احساس کردیم»💔 🌷 ...📚 @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب الشهدا 🍃 🌹✨ رفتار ایشون در جمع دوستانتون چطور بود؟🤔 «محمد طوری بود که بودنش تو جمع های دوستانه واسمون شادی آور بود☺️ و البته همیشه خودش کسی بود که همه رو دور هم جمع میکرد.. 😊 اکثرا جدیت در برخورداش وجود نداشت و همیشه حال دیگران رو خوب میکرد.»😍 اگه یه کار اشتباهی رو یکی از شما دوستان مرتکب میشدین چطور باهاتون برخورد میکردن؟🤔 «اگر از چیزی ناراحت میشد حتما بهمون میگفت و برای رفع کدورت ها و سوءتفاهم ها تلاش میکرد.»☺️ 🌷 @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب الشهدا 🍃 شهید وقتهای آزاد خود را صرف چه ڪارهایی میڪردند؟🙂 «علایق شهید در چه زمینه هایی بود از نظر رفتارهای اعتقادی بیشتر به هیئات و تجمعات مذهبی علاقه داشت..😄😍 از نظر شخصیتی هم به هرچیزی که باعث تخلیه انرزی سرشارش بشه مثل موتور سواری،🏍 ورزش های رزمی کوهنوردی🏔 و فعالیت های نظامی علاقه داشت در کنارش در فضای مجازی بسیار فعال بود ☺️و بیشتر در زمینه شهدا کار میکرد.»✨📚 🌷 @shahid_dehghanamiri