معرفی کتاب حوله خیس 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-پرسید: چرا حوله اش خیسه؟ ـ قبل از عملیات غسل شهادت کرده. حوله را بغل کرد، بوسید، بوی عطر میداد. پدرش هم حوله را بوسید. دست چپش به خاطر بیماری قلبی گاهی از کار می افتاد. حوله را کشید روی دستش و گفت: خدایا به حق خون تمام شهدا و خون شهید بی پیکرم مرا شفا بده ... ۱۰ سال بعد از شهادت حسن پدرش فوت کرد اما دیگرحتی یک بار هم دستش مشکل پیدا نکرد.
۲-پرسید: حالا کی برمیگردی؟ مثل همیشه خندید و گفت: شاید هیچ وقت. نوزدهم اسفند وقتی می یاید مغازه دم مسجد یه حجله میبینید، جلوتر که میرید عکس منو میبینید...
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_حسن_حجاریان 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
در سرت داری اگر سودای عشق و عاشقی ..
عشق شیرین است اگر معشوقِ تو باشد حسین
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
•🖤🔦•
#تلنگر
برای توبه
امـروز و فـردا نڪن
از کـجا مـعلوم
این نَفَسے که الان میکشے
جزء نَفَسهاۍ آخـر نباشه⁉️
خـیلـیا بـیخـیال بـودن و
یـهو غافـلگیر شـدن...
#زندگیتوامامزمانۍڪن
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#سیره_شهدا
سقا صدايش میکردند. به مادر گفته بود ،
میخوام اونجا سقا باشم.
همیشه قبل از خودش به رزمنده ها تعارف میکرد.
سر سفره ناهار و شام هم دنبال پارچ های آب میدوید و وقت و بی وقت به آن ها آب تعارف میکرد ، میگفت ،
آب نطلبیده مراد است!
حتی آب قمقمه اش را هم می بخشید.
تشنه شهید شد ؛ همان طور که آرزو داشت....
#شهیدزکریا_صفرخانی
📕 شب امتحان ، ص66
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
سالگرد شهادت شهیده صدیقه رودباری 🌱
آرزوی شهادت داشت.
مادرش در تب و تاب خرید جهیزیه برای او بود، اما او در فکر و اندیشه دیگری بود.
آخرین باری که تلفنی با خانواده صحبت کرد برایشان از شهادت گفت.
مرور دفترچه و دستنوشتههایش او را مشتاق شهادت نشان میداد.
در بانه او را به عنوان مربی آموزش اسلحه برای خواهران انتخاب کردند.
چون استعداد و علاقه ویژهای به مسائل نظامی داشت.
صدیقه آنقدر فعالیت مذهبی و فرهنگی داشت که خار چشم منافقین شده بود تا جایی که منافقین او را تهدید به مرگ کردند و گفتند: «اگر چه رفتار تو با ما خوب است، اما اگر تو به دست ما بیفتی، پوست بدنت را کنده و آن را با کاه پُر خواهیم کرد.»
تاریخ شهادت: ۵۹/۵/۲۸ 🥀
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🌸#خاکريز_خاطرات🌸
💐💐خواب شهيد پلارک ديد و ازش تقاضاي 🤲شفاعت کرد.شهيد پلارک بهش گفت :من نمي تونم شما رو شفاعت کنم.فقط وقتي ميتونم شفاعت کنم که دو کار کني!!!
1-نماز بخوني 🤲 🤲 و بهش عنايت و توجه داشته باشي
2-همچنين زبانت🗣 رو نگه داري
درغير اين صورت هيچ کاري ازمن برنمياد.🤷♂🤷♂💐💐
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#شهیدۍکہنمازنمیخواند
{ شهیدۍ ڪہ نماز نمیخواند🤔
تو گردان شایعہ شد
نماز نمی خونہ
گفتن ..
تو ڪہ رفیق اونۍ..بهش تذڪر بده..
باور نڪردم و گفتم ..
لابد می خواد ریا نشہ..
پنهانۍ می خونہ.☺️
وقتۍ دو نفرۍ توی
ۍ سنگر ڪمین جزیره ۍ مجنون.. بیست و چهار ساعٺ نگهبان شدیم
با چشم خودم دیدم ڪہ نماز نمۍ خواند! 😳توۍ سنگر ڪمین.. در ڪمینش بودم
تا سرحرف را باز ڪنم ..
گفتم بهش ڪ..
ـ تو ڪہ براۍ خدا می جنگۍ.. حیف نیس نماز نخونۍ…😁
لبخندۍ زد و گفٺ ..
یادم می دۍ نماز خوندن رو☺️
ـ بلد نیستۍ ؟😳
ـ نہ..تا حالا نخوندم😢
همان وقٺ داخل سنگر ڪمین.. زیر آتش خمپاره ۍ شصٺ دشمن..تا جایۍ
ڪہ خستگۍ اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم
توۍ تاریڪ روشناۍ صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویۍ ڪہ آمدند و جاۍ ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شڪافتیم
هنوز مسافتۍ دور نشده بودیم ڪہ خمپاره شصٺ توۍ آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام ڪہ ڪف قایق خواباندمش.. لبخند ڪم رنگۍ زد.😔
با انگشٺ روۍ سینہ اش صلیب کشید و چشمش بہ آسمان یکۍ شد . . .
و با لبخند بہ شهادٺ رسید.😔🌹
ارۍ.. مسیحۍ بود ڪہ مسلمان شد و بعد از اولین نمازش بہ شهادٺ رسید...😓
بہ یاد وهب شهید مسیحۍ ڪربلا...😔 }
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره بازیگر پیشکسوت از نبش قبر شهیدی که بعد از ۱۰ سال جسم مطهرش سالم مانده بود
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🔹دوستانش مزاح كردند كه شهيد شوی بايد با بيل جنازهات را جمع كنيم، آنقدر كه اين طرف و آن طرف میروی.گفت بيل هم لازمتان نمیشود❗️
به همسرش هم گفت كه اگر شهيد شوم، پيكری نخواهم داشت🖤
پيشبينی محمود رادمهر درست بود.در خانطومان شهيد شد، اما هيچوقت پيكر مطهرش پیدا نشد🥀
🔸امنيت_اتفاقی_نيست❗️
یاد شهدا با ذکر صلوات🌹
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خاطرهایازشهیدسیدحسنولی🌷
💬 كبوترعاشقروىجنازهشهید🕊
◽️شهيدسیدحسنولی بسیار به ڪبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق میورزید، خواهر این شهید بزرگوار میگويند: وقتے حسن دو دستش را باز میكرد ڪبوتران یک به یک روے دستانش مینشستند و وقتے شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این ڪبوتران تا بالاے اتوبوسے ڪه سید حسن با آن روانه مىشد رفته و برگشتند
◽️ظاهراً فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود. بعد از خبرشهادت سید حسن به خانوادهاش، مادرش اصرار ڪرد دو ڪبوترش را با خود براے تحویل پیڪر شهید ببریم.
◽️مادرش میگفت: پسرم خیلے این ڪبوترها رادوستداشت،بنابراےن خانواده شهید وقتے داشتند براے تحویل پیڪر شهید روانه بنیاد شهید شهرستان آمل مىشدند دو ڪبوتر این شهید را هم با خود بردند،
◽️ یک ڪبوتر سفید و یک ڪبوتر مشڪے وقتے آنها به بنیاد شهید رسیدند و موقع تحویل جنازه رسید مادرش دو ڪبوتر را بر روے سینه شهید قرار داد وڪبوتر سفید به محض دیدن پیڪر بیجان شهید در دم جان داد و با شهید همراه گشت…
✍ راوی:مادر بزرگوارشهید
#شهدارايادكنيمباذكرصلوات🌷
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#روایت_عشق^'💜'^
🌿اذن شهادت از حضرت زهرا(س)
🍁شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت #یازهرا(س)..
🍁چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند.. در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش، رفتم؛ دیدم گوشهای نشست، اسم #حضرت_فاطمه(س) را صدا میزد و از شدت گریه شانههایش میلرزد؛ آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم..
✍🏻به روایت همسر
#شهید_عبدالحسین_برونسی♥️🕊
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
ای کسی که در مجلس اهل بیت خدمت میکنی، اگر این خدمت به خدمت به انقلاب اسلامی منتهی نشود، مسیر را اشتباه رفتهای...
#شهید_حمیدرضا_اسداللهی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
رضایت مادر خیلی برای آقایوسف شرط بود، آقایوسف میخواست بره زیارت آقا امامزاده هاشم، مادر گفت: راضی نیستم الان بری هواگرمه روزه داری مریض میشی امشبم که باید بری تهران سر کارت خسته میشی، آقایوسف رفت اما زنگ زد و به مادر گفت: الان رو پله های حرم امامزاده هاشم نشستم، اگه بگی راضی نیستم نمیرم، زیارت برمیگردم خونه، مادر میخندید و میگفت: باشه باشه قبول راضیم ازت برو به زیارتت برس، مادر هم همیشه به پدر و مادر خودشون احترام میگذاشتن و ماهارو که نوه بودیم ترغیب و تشویق به احترام گذاشتن میکردن، پدربزرگ ما به مادر میگفت: تو دیگه کی هستی همیشه لبخند رو لبته حتی اگه ناراحت باشی پیش ما نشون نمیدی، اگر آقایوسف آنقدر به پدر ومادر احترام میگذاشت بخاطر حرمت و احترامی بود که مادر به والدین خودش میگذاشت و این سنت خداست، اگه من هم یکبار ناخواسته بیاحترامی
میکردم به پدر یا مادر، همون لحظه آقایوسف میگفت: و بالوالدین احسانا یادت رفت؟؟
🌷 #شهید_یوسف_فدایینژاد
✍ راوی: برادر شهید
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
بهش گفتم: بابک من به خاطر خانوادم نمیتونم بیام دفاع از حرم
گفت: توی کربلا هم دقیقا همین بحث بود،
یکی گفت خانوادم...
یکی گفت کارم...
یکی گفت زندگیم...
این طوری شد که امامحسین تنها موند
و من واقعا جوابی نداشتم برای حرفش... 💔🥺😭
#شهید_بابک_نوری 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
شخصی خدمت عارفی آمد و گفت: من نماز می خوانم اما نمیدانم چرا در مقابل گناهان از من حفاظت نمیکند... 💔
عارف پاسخ داد:
آیا تو از نمازت محافظت کردهای
که انتظار داری نماز از تو محافظت کند؟ 🌿
مطمئن باش اگر نمازت را اول وقت اقامه کنی نمازت هم هنگام گناه سریعاً به دادت خواهد رسید... 🌸
إنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ
قطعاً نماز، شخص نماز گذار را از زشتی و گناه باز میدارد.
📗 سوره عنکبوت، آیه ۴۵ 🍃
التماس دعا 🦋
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب این مادر آن پسر 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-همین که داخل مینیبوس نشستم خوابم برد. یکباره احساس کردم که یک آقای بسیار نورانی وارد مینیبوس شد! تعجب کردم. کسی را در اطرافم نمیدیدم. این آقای نورانی جلو آمد. من سلام کردم و ایشان جواب داد. منتظر بودم خودشان را معرفی کنند. ایشان جلوتر آمدند و فرمودند: «شما به خاطر ما آمدید، من هم آمدهام شما را تا مقداری از مسیر بدرقه کنم.» تشکر کردم. بعد آن آقای نورانی خداحافظی کردند و رفتند. یکباره از خواب پریدم و دیدم مینیبوس از پیچ جمکران گذشت و وارد جادهی تهران شد.
۲-بعد پرسیدم: «جمال چه خبر؟ الان کجایی؟» او هم جواب داد: «ما رو آوردند نزدیکترین نقطه به جمکران، بالای کوه خضر قم.» جمال این را گفت و من از خواب پریدم. خیلی تعجب کردم. یادم افتاد چند روز قبل، مراسم تشییع شهدا و تدفین چهارده شهید گمنام در بالای کوه خضر برگزار شد.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_جاویدالاثر_جمال_محمدشاهی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
سالی که شهید شد ما رو برد زادگاهش "قنات ملک"
جایی که اون موقع که بابا بچه بود و عشایر بودن چادرشون اونجا بود
خودش رفت رو درخت برامون شکوفههای گیلاس رو میچید
بابا از عکس و دوربین فراری بود
بهش گفتم: بابا...
دوس دارم یه بار از ته دل بخندی و عکس ازت بگیرم
خندید گفت: بابا اینطور خوبه؟
بعدشم میگفت: بابا عکس بگیر...
بابا خیلی عکس بگیر 💔
راوی: فاطمه سلیمانی 💚
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #كليپ | سَر جُدا
🔸روایت #حاج_حسین_یکتا
📌 از راز داستان تولد شهید همت در كربلا و امانت حضرت زهرا(س) به مادر شهید...
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🕊میدانم شهید زنده است
🖤میدانم شهادت حلاوت دارد
🕊میدانم این معراج ، نظر به وجه الله است.
🖤فقط نمیدانم ارباب آن لحظه دقیقا چه 🕊نگاهے به چشمهایت انداخت
🖤 ڪه این چنین آرام و شادی!
حسرت این لحظه مرا میڪشد.......
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب مردی که جویای نام نبود 🌱
بریده ای از کتاب:
یک بار برای دیدنش بیمارستان رفتیم.
خواهر بزرگش (ناهید) هنوز خیلی بی تابی میکرد.
اسدا... به ما گفت: «برین تو اتاق کناری و اون جوون که با ضد انقلاب جنگیده رو ببینید! اون خیلی بیشتر از من برای انقلاب زحمت کشیده. ضد انقلابها دو دستش رو از مچ قطع کردهاند و چشماش رو هم درآوردهاند.»
رفتم توی اتاق و دیدم آن رزمنده روی ویلچیر نشسته؛
همانطوری بود که اسدا... گفته بود.
وقتی از اتاق آمدم بیرون اسدالله گفت: «دیدی ننه؟»
گفتم: آره دیدم.
گفت: «ببین من خوبم. فقط کمی مجروح شدم و خوب میشم نگران نباشید! هدف همه اینها فقط شهادته شهادت!»
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_اسدالله_پازوکی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هَمیشه تو خونه صِدام میزد:
"همسرِ شهید نوروزی ...
هَمسرِ شهید جان..."
وقتی زُل میزد بهم
میگفتم باز چیشُده؟
میگفت :
سِنت کوچیکتر از اونیه که بِهت بگن همسرِ شهید...
هَنوز بچه ای آخه!
عَوضش میشی کوچیکتَرین همسرِ شهید...
#به_روایت_همسر_شهید_مهدی_نوروزی
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
هرڪس براے دیده شدن ڪار نڪند
خدا براے دیده شدنش ڪار میڪند...🌹
مثل شهید ابراهیم هادی❤️
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
اگر غیبتِ کسی را پیش او میکردید، سریع مچت را همان جا میگرفت؛
صدا میزد میگفت:
فلانی بیا با شما کار دارند!!!
میگفتیم حالا نمیخواد بهش بگی...درست نیست!!
میگفت: اگر غیبت است پس چرا انجام میدهی؟؟
اگر نه، باید اینقدر شجاعت داشته باشی حرفت را جلوی خودش بگویی، نه پشت سرش....
🍃راوی: همسر شهید شاطری🍃
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b