eitaa logo
شهید گمنام
3.4هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.2هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷ما لشکر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام_حسیـن (علیه السلام) را در آغوش بگیریم كلامے و دعایے جز این نباید داشته باشیم: اَللهُمَ‌‌ اجعَل مَحیاےَ مَحـیا مٌحَمدٍ وَ آلِ مُحَمَد وَ مَماتے مَماتْ مُحَمَد وَ آلِ مُحَمد ‌ۖ ما_ملت_امام_حسینیم سردارشهیدخرازی یادشهداصلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باولایت_تاشهادت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: اسرائیل سگ هار است اگر اقدامی نکنید او تعقیبت می کند و تو را می درد 🔹باید از مصر و اردن و... عبرت گرفت 🔹۴۰ متخصص موشک پاتریوت مصر را کشت 🔹هسته ای عراق و سوریه را در اوج ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌. @shahid_gomnam15
تصویری از رزمندگان ایرانی در جبهه جنگ @shahid_gomnam15
نهج البلاغه حکمت 317 - اختلاف مسلمانان و انحراف يهوديان‏ وَ قَالَ لَهُ بَعْضُ اَلْيَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اِخْتَلَفْتُمْ فِيهِ فَقَالَ عليه‌السلام لَهُ إِنَّمَا اِخْتَلَفْنَا عَنْهُ لاَ فِيهِ وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ اَلْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ اِجْعَلْ لَنٰا إِلٰهاً كَمٰا لَهُمْ آلِهَةٌ قٰالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ🌸🍃 و درود خدا بر او، فرمود: (شخصى يهودى به امام گفت: هنوز پيامبرتان را دفن نكرده، در باره‌اش اختلاف كرديد، امام فرمود:) ما در بارۀ آنچه كه از او رسيده اختلاف كرديم، نه در خود او، امّا شما يهوديان، هنوز پاى شما پس از نجات از درياى نيل خشك نشده بود كه به پيامبرتان گفتيد: «براى ما خدايى بساز، چنانكه بت پرستان خدايى دارند!» و پيامبر شما گفت: «شما مردمى نادانيد 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 @shahid_gomnam15❤️
🌹قابی که تکرار شد ♦️از ۳۷۱ لاله ۲۵ آبان ۶۱ تا تشییع ۲۷ لاله حادثه تروریستی در ۲۷ بهمن ۹۷ 🕊شادی روح بلندشان صلوات @shahid_gomnam15❤️
لعنت‌به‌هرکسی که‌تورا‌ باعلی‌(ع) نخواست ! تنها‌ پناهِ‌ غُربتِ‌ حیدر ، بِمان ! نَرو❤️‍🩹🥀 @shahid_gomnam15
عشق‌خوب‌است‌اگر‌یارخدایی‌باشد😍📿 @shahid_gomnam15
🌷شما درکجای دنیا میتوانید جایی رامثل اصفــــــــهان پیدا کنید امام خمینی ره 🌹🇮🇷۲۵ آبان‌ماه؛ سالروز حماسه خون و شهادت مردم اصفهان 🌹۲۵ آبان سال ۱۳۶۱ روزی پر افتخار برای مردم اصفهان است که در دفتر خاطرات سرخ ایرانیان تا همیشه به یادگار خواهد ماند. یاد همه شهیدان هشت سال دفاع مقدس گرامی ❤️ @shahid_gomnam15❤️
⊰•💔🥀•⊱ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دلت که گرفته باشد با صدای ترانه که هیچ با صدای دست فروش دوره گرد هم گریه می‌ کنی و این است شرح حال غروب جمعه های من ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.جمعه_های_دلتنگی 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 @shahid_gomnam15
🏷 بی نماز ها از شفاعت محرومند..! یکی از آشنایان، خواب شهید سید احمد پلارک را دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد، شهید پلارک بهش گفت: من نمیتوانم شما را شفاعت کنم... فقط وقتی میتوانم شما را شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان تان را نگه دارید در غیر این صورت هیچ کاری از من بر نمی آید...! شهیددفاع‌مقدس سید_احمد_پلارک♥️ ˹یادش باذکرصلوات↴ 『 』 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارت‌دست‌حضرته!بهش‌اعتماد کن! ازچی‌میترسی!؟ امام‌زمانم💚 اللّٰھُمَ‌عَجِلْ‌لِّوَلیِڪَ‌الفَرج🕊 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 چکار کنم خدا؟؟؟ 💥 از این همه مشکلات و سختی‌ها کلافه شدم استاد شجاعی خانواده فرزند_پروری موسسه_مهدوی_سپیده_صبح @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ داستان بسیار زیبا و قابل تامل شیخ رجبعلی خیاط رحمت الله علیه و فرار از معرکه گناه و کنار رفتن حجاب ها... 👤 حجه الاسلام دانشمند 👌 اراده ترک گناه داشته باشیم بدن های ما بسیار ضعیف و ما تاب عذاب ابدی جهنم را نداریم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 شهید گمنام خوش نام تویی، گمنام منم ...💔 ✍ نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها” یادم هست یکبار در در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا می رفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد. برادر شهیدم ...🌷🕊 @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه وقت با امام زمان(عج) بد حرف نزنیا ! پناهیان 🎙
به وقت رمان عشق در یک نگاه😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗عشق در یک نگاه💗 قسمت26 کلاسم که تمام شد ،رفتم سمت بهشت زهرا وقتی رسیدم ،رفتم سمت گلزار شهدا همنیجور قدم میزدم و فاتحه ای میخوندم به قبر ها نگاه میکردم تاریخ تولد و شهادتشونو که چقدر جوون بودن و رفتن یه دفعه صدای یاالله شنیدم سرمو بالا کردم ،دیدم اقای زمانیه زمانی: سلام - سلام زمانی: بریم یه جایی بشینیم ؟ - اگه میشه همینجا بشینیم ( همونجا کنار قبر شهدا نشستم ،زمانی هم چند قدم از من دورتر نشست) - نمیدونم باید کجا شروع کنم، از شلمچه ،از حسینیه ،از معراج ،از کربلا اول باید عذرخواهی کنم بابت اون شب تو بین الحرمین ،واقعن شوکه شده بودم زمانی: درکتون میکنم ،منم باید عذرخواهی کنم که نباید تو اون موقیعت این حرف و میزدم ( خوابمو براش تعریف کردم و اون متحیر به من نگاه میکرد و اشک میریخت، بعد فهمیدم خودش هم همین خواب و دیده بود ) بلند شدم از جام : هر موقع صلاح دونستین میتونین تشریف بیارین واسه خاستگاری ( اینو گفتم و رفتم،زمانی هم هیچی نگفت ) توراه برگشت گوشیم زنگ خورد زهرا بود - جانم زهرا زهرا: کجایی دختر؟ ،کل دانشگاه و گشتم پیدات نکردم! - شرمنده آجی ،اومدم گلزار زهرا: فک کردم ترورت کردن - کی میاد منو ترور کنه حالا زهرا: اره واقعن راست گفتی! توی عقده ای ،مغرورو هر کی ببره بر میگردونه - بی مزه زهرا: نرگس شب زودتر اماده شو با آقا جواد شام بریم بیرون - حوصله ندارم ،باشه واسه یه شب دیگه زهرا: عع گفتم آماده باش بگو چشم ،فعلن یاعلی رسیدم خونه ،درو باز کردم مامان نبود رفتم تو آشپز خونه یه چیزی خوردم رفتم توی اتاقم یه دفعه صدای پیامک گوشیم اومد شماره اش ناشناس بود،بازش کردم نوشته بود: سلام خانم اصغری، زمانی هستم ،شرمنده شماره منزلتونو میفرستین که به مادرم بدم تماس بگیرن؟ منم نوشتم سلام و شماره رو فرستادم ••••• 🍁نویسنده: فاطمه ب🍁 • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 عشق در یک نگاه💗 قسمت27 غروب آماده شدم و منتظر زهرا و اقا جواد بودم رفتم تو پذیرایی نشستم که صدای بوق ماشین و شنیدم از مامان خداحافظی کردم و رفتم بیرون سوار ماشین شدم - سلام آقا جواد : سلام ،خوبین؟ - شکر زهرا: سلام بر خواهر گلم - دختر خانم ،شما نباید میاومدین داخل یه سلامی میکردین؟ زهرا: جونم براتون بگه ،شما که امروز منو پیچوندین منم اومدم خونه پیش مامان جون بودم آقا جواد: میشه الان ،گیس و گیس کشی راه نندازین همه خندیدیم رفتیم یه کم دور زدیم و بعد رفتیم یه رستوران سنتی ،شام خوردیم و نزدیکای ساعت ۱۲ شب رسیدیم خونه - دستتون درد نکنه اقا جواد آقا جواد: خواهش میکنم - زهرا جان، نمیای خونه؟ زهرا: نه عزیز ،میرم خونه اقا جواد اینا - روتو برم دختر ،اخر این مادر شوهرت ،میندازتت بیرون ،گفته باشمااا زهرا: خاله معصومه ،عشششقه ،اینکارا رو نمیکنه - باشه ،سلام برسونین خداحافظ زهرا: به سلامت آروم درو باز کردم و رفتم توی اتاقم لباسامو درآوردم و روی تخت دراز کشیدم با صدای اذان گوشیم بیدار شدم و وضو گرفتم و نمازمو خوندم ،بعد نماز ،یه کم دعا خوندم ،خدایا هر چی صلاحه همونو برام رقم بزن هوا که روشن شد از اتاق بیرون اومدم دیدم مامان داخل آشپز خونه داره صبحانه اماده میکنه - سلام صبح بخیر مامان: سلام عزیزم ،عاقبتت به خیر ،بشین برات چایی بریزم بابا: سلام - سلام بابا جون مشغول صبحانه خوردن بودیم که مامان گفت: دیشب یه خانمی تماس گرفت،گفت مادر آقای زمانیه ( نمیدونستم چی بگم ) مامان : گفت اگه مایل باشین امشب بیان خاستگاری نرگسی تو موافقی،بیان؟ - ممممم. هر چی بابا بگه ، من حرفی ندارم مامان: الهی قربونت برم من،بابا هم راضیه بابا: انشاءالله هر چی خیره همون بشه - انشاءالله ••••• 🍁نویسنده: فاطمه ب🍁 • • دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هروقت می‌خواست برای جوانان یادگاری بنویسد، می‌نوشت: من کان الله کان الله له هرکه با خدا باشد، خدا با اوست! رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن.. :)🌿🤍 شهیدمحمدابراهیم‌همت @shahid_gomnam15
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گویند ؛ باران که می‌زند بوی خاک بلند می‌شود اما اینجا باران که می‌زند بویِ خاطره‌ها بلند می‌شود ...🌱 مردان‌بی‌ادعا منطقه سومار سال ۶۳ عاقبت همه مون شهدایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.شهیدانه @shahid_gomnam15
روز سوم فروردین مصادف بود با ایام فاطمیه عازم کرمان شدیم با چند خانواده دیگر از همرزمان آقا مصطفی در طول مسیر چون من حالم خوب نبود خیلی توقف میکردیم تقریبا ساعت ۹ یا ۱۰ شب رسیدیم مستقیم رفتیم بیت الزهرا کرمان (منزل حاج قاسم سلیمانی که حسینه درست کرده بودند و بیت الزهرا نامگذاری کرده بودند و هر سال ایام فاطمیه مراسم داشتند ) وقتی وارد حسینیه شدیم مراسم تمام شده بود با خانواده حاج قاسم سلام و علیک کردیم سفره شام پهن بود نشستیم سر سفره یکباره حاج قاسم با لهجه زیبای کرمانی صدا کردند خانم سید ابراهیم ، خانم سید ابراهیم دست فاطمه خانم رو گرفتم رفتم نزدیک پرده ای که بین خانم ها و آقایون بود حاج قاسم درکنار آقا مصطفی ایستاده بودند گفتند خوبی دخترم گفتم الحمدلله گفتند ما سید ابراهیم خیلی دوست داریم سید که شما رو اذیت نمیکنه بعد هم رو کردند به آقا مصطفی گفتند این مدتی که کرمان کجا میمونید آقا مصطفی چیزی نگفتند بعد حاج قاسم صدا زدند حاج حسین کجاست حاج حسین بادپا حاج حسین بادپا آمدند کنار حاج قاسم ایستادند سلام و علیک کردیم بعد حاج قاسم رو به حاج حسین گفتند هوای سید ابراهیم داشته باش حاج حسین با یه ذوقی آقا مصطفی رو بغل کردند و گفتن خیالت راحتی حاجی چند ردزی که کرمان بودیم از بهترین و شیرین ترین روزهای عمرمان بود در کنار خانم بادپا استقامت را یاد میگرفتم وقتی از شهادت میگفتند من فقط اشک میریختم و خانم بادپا با اینکه دلش میگرفت اما محکم میگفتن چی بهتر از شهادت و من متعجب بودم @shahid_gomnam15