🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷
#قسمت_پنجاه_پنجم
زبیر متعجب نگاهش می کند.
_ سارون ؟!
کنار آتش زانو می زند و بر تخته سنگی می نشیند .
_ سارون شهر جذامیان است !
نصرانی با تعجب زیر لب می گوید:
_ شهر جذامیان ؟!
زبیر سری تکان می دهد. دستانش را بر آتش می گیرد تا گرم شود .
_ آری . هر چند که دیگر خبر و خطری از جذام نیست . اما شنیده ام که مردمان سارون چند سال پیش کوچ کردند و از سارون رفتند . حالا جز چند خانه مخروبه و دیوار فرو ریخته و چند سقف سست چیزی در آن جا نیست .
سرش را بر می گرداند طرف نصرانی و می پرسد:
_ برای چه کاری به سارون می روی ؟! آن جا شهر مردگان است !
نصرانی متوجه مردی شده است که در قسمت تاریک کنار خیمه نشسته و به آسمان خیره شده است. سرش را کامل بالا گرفته و دارد به آسمان نگاه می کند. انگار چیزی را در آسمان دیده است . گردنش بیشتر از حد معمول بالا رفته ! نصرانی می گوید:
_ باید گمشده ای را پیدا کنم!
زبیر سری تکان می دهد.
_ کسی را گم کرده ای ؟!
نصرانی هنوز دارد به آن مرد نگاه می کند. مرد به شکل عجیبی به طاق آسمان خیره است . از وقتی نصرانی او را دیده ، او مشغول تماشای آسمان بوده . نصرانی به زبیر نگاه می کند و می گوید:
_ در پی کتابی هستم !
ادامه دارد...
#کتاب_مخفی
@shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷
#قسمت_پنجاه_ششم
با دست اشاره می کند به مردی که به آسمان خیره است .
_ این مرد چرا اینگونه به آسمان خیره شده؟!
زبیر اما انگار پرسش دیگری دارد. می پرسد:
_ کتاب ؟! توی شهر جذامیان؟!
نصرانی سری تکان می دهد و می گوید:
_ کتاب مخفی ! داستانی نیست که بتوانم برایت روایت کنم .
دوباره به مرد اشاره می کند و می پرسد:
_ چرا این نگاهش را از آسمان بر نمی دارد؟!
زبیر به شعله های آتش نگاه می کند و می گوید:
_ اگر سی روز قبل او را می دیدی، همچون من و تو عاقل بود !
نصرانی با تعجب می پرسد:
_ حالا عاقل نیست ؟!
زبیر با هیزمی که در دست دارد ، با زبانه های آتش و ذغال ها بازی می کند.
_ او اکنون مردی ست که جز به آسمان ، به هیچ چیز و هیچ کس نگاه نمی کند . بیست و نه روز است که نگاهش را به آسمان دوخته . خواب هم که باشد ، نگاهش به آسمان است . بر آسمان چشم می بندد و به وقت بیداری بر آسمان چشم باز می کند.
شعله ها برابرش می رقصند . نصرانی مبهوت به مرد نگاه می کند . زبیر ادامه می دهد:
_ داستان این مرد، عجیب ترین داستان تمام عالم است !
نصرانی با تعجب می پرسد:
_ چه بر سرش آمده؟! بیمار است ؟!
زبیر جواب می دهد:
_ منتظر عذاب است !
ادامه دارد...
#کتاب_مخفی
@shahid_gomnam15
4_6021370516349127849.mp3
زمان:
حجم:
16.54M
🎶 قطعه «عزیزم حسین(2)» منتشر شد
•پویش #عزیزم_حسین به مناسبت ایام ولادت امام حسین(ع) آغاز شد
🎤 باصدای عبدالرضا هلالی و محمداسداللهی
📝شاعر: محمداسداللهی
🎼موسیقی: امید رهبران
👥با همراهی گروه سرود احسان
@shahid_gomnam15
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
@shahid_gomnam15
العبد عبدی...🥀
خدایا عبد گناه کار تو منم مولای من😭💔
منم که بارها توبه شکستم گناه کردم
دل #امام_زمان مو شکستم
حق الناس کردم ظهور رو عقب انداختم
فکر نکرده و نسنجیده عمل کردم😭😭😭
این بنده خودت رو ببخش💔
مگه بنده بغیر از تو کیو داره؟؟؟؟💔😭😭
الهی و ربی من لی غیرک ❣
#التماس_دعا_مارو_از_دعای_خیرتون_بی_نصیب_نفرمایید🕊📿
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
🔸🔹#دعای_عصر_غیبت🔹🔸
#دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏
#اللهُمَّ_عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔹 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
#اَللهُمَّ_عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔹 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
#اللهُمَّ_عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
🔹 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
🌟 #دعای_غریق
✨ دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان
یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ
🔹یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔹
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
𝐂𝐇𝐄𝐒𝐇𝐌𝐁𝐄𝐑𝐀𝐇5714915861.mp3
زمان:
حجم:
2.75M
با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار
و هــر روز🕊📿
❣ دعای_عهد بخون... ❀❀❣
🎙با صدای #استادفرهمند
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـــ۱۹ــفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠انتظار فرج چه تاثیری در زندگی دنیای ما داره؟
#امام_زمانم ♥️
#استاد_پناهیان 🌱
@shahid_gomnam15