eitaa logo
شهید گمنام روستای فتح آباد علیا
646 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
103 فایل
🔷️مرکز اطلاع رسانی برنامه ها و مراسمات شهید گمنام روستای فتح آبادعلیا 🔸️ارتباط با خادم کانال؛ @shahid_gomnam_18 🔸️شماره کارت جهت واریز نذورات شما 👇🏻 6037691980131528 بانک صادرات بنام فاطمیه شهید گمنام
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ریاست محترم اداره برق شهرستان زرند 💠بخشدار محترم مرکزی شهرستان زرند سلام علیکم متاسفانه یکی از مشکلاتی که در اثر ساماندهی و تعریض خیابان صورت گرفته است جا ماندن تیر چراغ برق در کوچه مجاور بارگاه مقدس شهید گمنام روستای فتح آباد علیا است که متاسفانه در وسط خیابان به حال خود رها شده است. 🔸تیرهای چراغ برقی که در وسط خیابان ها ، کوچه ها و... دیده می شود که موجب شده است شهروندان آن با مشکلات متعددی در عبور و مرور از جمله ناامنی در تردد مواجه شوند. 🔸وجود تیرهای چراغ برق در وسط خیابانها و معابر شهر صحنه و عدم جابجایی آنها از سوی ادارات مربوط، علاوه بر ایجاد مشکلات جانی و مالی حاصل از تصادفات رانندگی برای شهروندان نمای زشتی نیز به خیابانها ومعابر بخشیده است. 🔸این تیرهای مزاحم برای رانندگانی که با مسیر آشنایی داشته باشند، معمولا مشکلی ایجاد نمی کند اما برای رانندگانی که با مسیرها آشنایی ندارند، ممکن است بستر ایجاد حوادث جانی و مالی زیادی باشد. لذا خواهشی داریم نسبت به جابجایی این تیره از وسط خیابان شهید گمنام اقدام لازم مبذول فرمائيد باتشکر جمعی از اهالی روستا فتح آباد علیا زرند https://eitaa.com/shahid_gomnam_fathabad
✨🌷 مرزبان یعنی: جگرگوشه‌ات چند ماهه بدنیا اومده ولی تو دلتنگیت رو فدای مردمِ کشورت میکنی ‎‎‌‌‎‎
🌷 تصویرشهید مدافع وطن مرزبان محمد مهدی احمدی که دیروز در درگیری با نیرو های مرزی طالبان به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
عکسی که بعد از ۳۱ سال اجازه انتشار یافت! 🔸 شب عملیات رمضان پشت میدان مین، رزمنده‌ها زمین‌گیر میشوند از ۱۵۰ نفر داوطلب ۲۰ نفر انتخاب می‌شوند با گذشتن از میدان مین راه عبور بقیه باز شود. ۲۰ نفر نوبتی روی زمین غلت میزنند تا راه باز شود! این عکس، صبحِ همان شب است.!! اینها که در این عکس اینگونه آرام خوابیده‌اند و اینگونه معصومانه سر را بر زمین گذاشته‌اند نه نان خواستند و نه نام. ‌‌‎‌‎
🌷 🔹جعبه شیرینی روجلوش گرفتم,یکی برداشت وگفت: " میتونم یکی دیگه بردارم؟" گفتم:"البته سیدجون,این چه حرفیه؟" برداشت ولی هیچ کدوم رونخورد. کارهمیشگیش بود هرجاکه غذای خوشمزه یاشیرینی یاشکلات تعارفش میکردندبرمیداشت امانمیخورد. میگفت:" میبرم باخانم وبچه هام میخورم". میگفت:"شماهم این کار روانجام بدید. اینکه آدم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر میزاره". 📚کتاب دانشجویی،شهید آوینی، صفحه ۲۱ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما فقط خبر شهادتشونو میشنویم امان از صدای شکستن کمر پدراشون لحظه اعلام خبر شهادت سرباز رشید اسلام شهید محمد جمال زاده به خانواده این شهید...💔 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔹بارها به او مي گفتم مي خواهي کاري کنيم که برگردي تهران و در رأس هرم سپاه، با توجه به ويژگيهايي که داري، از تو استفاده شود؟ 🔹مي گفت: «مي خواهي مرا هدر دهي؟ مگر چه اشکالي دارد که اين جا کار کنم. ديگران در تهران هستند و کارشان را انجام مي دهند.» 🔹گفتم: «خوب، تو اگر بيايي تهران، به عنوان الگو مقاومت، الگوي تقوي، الگوي خاص مديريت مطرح مي شوي.» 🔹مي گفت: «اين جا هم با برادرها کار مي کنم. جمعي هستيم که مشغول فعاليتيم. هر جا باشي، اگر براي رضاي خدا کار کني، همان جا الگو خواهي بود.» 🔹محمد با عشق و علاقه در اين راه قدم گذاشت و از هيچ کمکي هم دريغ نکرد. 🎙راوی: محسن رفيق دوست 🌷 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
📌 کلام شهید: «نماز اول وقت را رها نکنید.» 🔹 ایشان قبل از انقلاب هرجایی که بودند و اذان می‌شنیدند، خودشان اذان می‌گفتند و همان‌جا نماز می‌خواندند. ◇ بعضی از وقت‌ها در مراسمات عروسی که تازه در تالارها انجام می‌شد، آقا سید می‌دانست که نباید آنجا برود، ولی برای اینکه جو را عوض کند، ◇ آنجا می‌رفت و با صدای بسیار زیبایشان شروع می‌کردند، اذان گفتن و جو را عوض می‌کردند و آن‌قدر این اذان زیبا بود که همه لذت می‌بردند و گوش می‌دادند. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✍️ صحنه دیدنی ▫️اوایـل ازدواج‌مـون بـود. بـرا خریـد بـا سـید مجتبـی رفتیم بازارچـه. بیـن راه بـا پدر و مادر آقا سـید برخورد کردیم سـید مجتبـی بـه محـض اینکـه پـدر و مـادرش رو دیـد، در نهایـت تواضـع و فروتنی خم شـد؛ روی زمیـن زانـو زد و پاهای والدینشو بوسـید. ایـن صحنـه برا من بسیار دیدنی بـود. آقـا سـید بـا اون هیکل تنومنـد و قامـت رشـید، در مقابـل والدینـش این‌طـور فروتن بـود و احتـرام آنهـا را تـا حـد بالایـی نگـه مـی‌داشـت... 📚 سال‌نامه یاران ناب، ۱۳۹۳، به نقل از همسر شهید ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 به هر بهانه ای برایم هدیه می خرید؛ برای روز مادر و روزهای عید. اگر فراموش می کرد، در اولین فرصت جبران می کرد. هدیه اش را می داد و از زحماتم تشکر می کرد. زمانی که فرمانده نیروی زمینی بود، مدت ها به خانه نیامده بود. یک روز دیدم در می زنند. رفتم دم در، دیدم چندتا نظامی پشت در هستند، گفتند: "منزل جناب سرهنگ شیرازی؟" دلم لرزید. گفتم :" جناب سرهنگ جبهه هستند. چرا اینجا سراغشان را می گیرید؟ اتفاقی افتاده؟ " گفتند: از طرف ایشان پیغامی داریم." و بعد پاکتی را به من دادند و رفتند. آمدم در حیاط ، پاکت را درحالی که دستانم می لرزید ، باز کردم. یک نامه بود با یک انگشتر عقیق . نوشته بود:" برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم." یک نفس راحت کشیدم. اشک امانم نداد. به روایت همسر شهید صیاد شیرازی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 معاونش بودم. برعکس من،خانواده اش در منطقه نبودند. می خواستم با خودم ببرمش خانه . گفتم «حاجی خونه ام نزدیک مقر تیپه. افتخار بدید یه امشب رو در خدمت تون باشیم.» راضی نمی شد، انقدر اصرار کردم تا بالاخره قبول کرد. بعد از شام، برایش جا انداختم، یک تشک و پتوی نرم. نخوابید رفت کنار اتاق و یه پتوی نازکی که آن جا پهن بود اشاره کرد و گفت«من این جا می خوابم» گفتم:حاجی چرا اونجا؟براتون جا انداختم! گفت:همین خوبه! راحتم گفتم:این جوری که خیلی بد میشه نمی تونید راحت بخوابید.» راضی نشد. گفت:ما مرد مبارزه ایم، نه مرد راحتی و آسایش !عادت کنیم به تن پروری دیگه حریف خودمون نمی شیم.؛» راوی:محمد علی هیهات منبع:خاطرات شگفت، سعید عاکف، انتشارات ملک اعظم، ص ۷۹ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
YEKNET.IR - shoor 3 - fatemie2 1401 - eslam mirzaei.mp3
6.08M
خدایا دلتنگ شهیدانم خدایا خجل از روی یارانم 🎙 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
توجه📣 توجه📣 ✳️بنابه پیشنهادهیئت امناءآستان مقدس امامزاده خواجه ابورضا(ع)مطهرآبادباهمکاری خانه بهداشت مطهرآبادومرکزبهداشت شهرستان زرند ✳️با توجه به کمبود کشوری دارو و اینکه دارو زباله نیست، در صورتی در منزل داروی مازاد یا استفاده نشده داريد و داروها در شرایط مناسب نگهداری شده‌اند، و دارای تاریخ بالا می‌باشند، داروهای خود را به دفترفرهنگی آستان مقدس امام زاده خواجه ابورضا(ع)مطهرآباد تحویل نمایید، تا به نحو مقتضی به مصرف برسد. 🔹اداره اوقاف وامورخیریه شهرستان زرند 🔹آستان مقدس امامزاده خواجه ابورضا(ع) مطهراباد 🔹مرکزبهداشت شهرستان زرند 🔹خانه بهداشت مطهرآباد 🌺درثواب تبلیغ این پیشنهادسهیم باشید.
به خدا خوش گمان باش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_4888461780.mp3
4.41M
قطعه : نماهنگ بابا رضا با پدر و با مادرم با عروسکام اومدم حرم سلام مهربون عزیز دلم قربونت برم منو تنها نذاری از تو می‌خواهم که همیشه منو حرم بیاری چه حرم نازی داری چه حیاط خوشگلی آقا واسه بازی داری از تو خاطره دارم یادگاری من چشم گذاشتم که پیدات کنم پیدات کنم سیر تماشات کنم محکم می‌گیرم ضریحو یعنی می‌خواهم دستام و گره میون دستات کنم با دوستم آقا میگم کلاغ پر تا برات پر بزنه بشه کبوتر دوست داری من یا کبوتراتو بیشتر کیو بیشتر ؟ مولا رضا دوست دارم صدات کنم بابا رضا دوست دارم صدات کنم بابا رضا یادته اون دفعه تو دفتر مشقم به چه سختی یه دونه بابا نوشتم حالا اومدم که جایزه بگیرم این دفعه هشت تا امام رضا نوشتم شاید اینجوری تو رو راضی کردم با مهر حرم خونه سازی کردم افتادم و دستم و گرفتی وقتی رو سنگ حرم سرسره بازی کردم تو که بزرگ بزرگ ترایی بانی آرزو های بچه هایی تو بخواه منم بشم کربلایی مولا رضا دوست دارم صدات کنم بابا رضا دوست دارم صدات کنم بابا رضا https://eitaa.com/shahid_gomnam_fathabad
🧔 قابل توجه برادران محترم : 👌 در دوره ای که جامعه پر شده از ؛ ✨ تو باش 🌺 https://eitaa.com/shahid_gomnam_fathabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضامن آهو رضا(ع) لاله خوشبو رضا(ع) پیشاپیش ولادت امام رضا علیه السلام برشما دوستداران علی ابن موسی الرضا (ع) مبارک 🌸
روزی که مصطفی به خاستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟ مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت : من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت. تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت : «من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.» ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 روز ازدواج سفارش دادہ بود روی دو تا پارچه‌ی بزرگ نوشته بودند: ⭕️ "عالم محضر خداست در محضر خدا گناہ نکنید... ⭕️ پرسیدم: - "چرا این جمله رو نوشتی..!؟" گفت: - "جای این نوشته‌‌ها همین جاست. هیچ کجا، توی هیچ مجلسی آدم نباید گناہ کنه مخصوصاً توی ازدواج ما." ✍به روایت همسر ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
4_5791916093333309403.mp3
6.14M
📿"زیارت_عاشورا " 🎙با نوای ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @shahid_gomnam_fathabad ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄