eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.1هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
11.8هزار ویدیو
113 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
💞با نام رفـتند ، ولی برگشتند ... نامشان را امانت دادند به حضرت مـادر . . .❣ 💖فاطمــه (س) گمنام می خرد .. گمنامی‌ام آرزوست ... ❤️ . 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
(ره): 💖برای توفیق تهجد و گشایش در کار هر صــــبح تلاوت () غفلتــــ نکن🌹 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سوره مبارکه یس.mp3
1.64M
❣تلاوت سوره یس.❣ 💞ان شاءالله خداوند توفیق تلاوت را هر روز صبح به ما بدهد.. . 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌟بسم رب الزهرا 🌟 خانمهای خانه دار توجه کنند. به امید خدا و با اجازه حضرت زهرا سلام الله علیها غذای نذری امروز را هم برای خانواده خود درست می کنیم . _ غذای نذری امروز هدیه به به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور مولا آقا امام زمان و سلامتی اعضای خانواده میباشد. در موقع پخت غذا با طهارت باشید وسوره کوثر را قرائت کنید _ان شاء الله این غذا نور بشه در تمام وجود شما و افراد خانوادتان ، نوش جانتان. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام اعضای خوب و ‌محترم لطفا اگر نظری در مورد چله ترک گناه دارید برای ما پیام بدین _وهم چنین اگر از مطالب کانال راضی هستید خوشحال می شیم تا نظرات مفیدتون را برای ما ارسال کنید. منتظر نظراتتون هستیم.👇👇👇 @ya_ommah التماس دعای فرج. یا علی مدد.
🕊🌟🕊🌟🕊🌟🕊🌟 ❤️ حضرت زهرا سلام الله علیها و گریه سرباز عراقی: ❣(بر اساس خاطراتی از مرحوم ابوترابی )❣ 💞 در اسارت،اذان گفتن باصدای بلند ممنوع بود.ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: "چیه؟ اذان می‌گویی. بیاجلو"! 😳 🌺یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او.آن بعثی گفت :او اذان گفت. برادرمان اصرارکرد که"نه،اشتباه می‌کنی من اذان گفتم".مأمور بعثی گفت:خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو"...😔 💖برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.وقتی مأمور عراقی رفت،او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی.الان دیگر پای من گیر است. ❤️به هر حال،ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل(موصل شماره ۱و۲) زیرزمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید.آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرم تر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: می‌دیدم اگرنان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم نان رافقط مزه مزه می‌کردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بارهااین کاررا تکرار می‌کرد... 💧💦 💖روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخارمی‌کنم که مثل فرزندتان آقاحسین بن علی (ع) اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم.سرم را گذاشتم زمین و گفتم: ؟افتخارمی‌کنم.این شهادت همراه با تشنه‌ کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، ‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم... 💜تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است.در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره،همان نگهبانی که این مکافات را سرم آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین.ِ.. 💧💦 💛اواز پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام.اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند ودارد گریه می‌کندو می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام. او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا(س) که آب را از دستش بگیرم. 💞عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا(س) قسم نمی‌خوردند.تا نام مبارکت حضرت فاطمه (س) رابرد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند. همین‌ طور که روی زمین بودم، سرم راکج کردم واو لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد.یک مقدار حال آمدم. بلند شدم.او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا واز من در گذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم.😒😒😒 💖 گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمدو مرا از خواب بیدار کردبا عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرادر مقابل حضرت زهرا (س)شرمنده کردی.الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: "به پسرت بگو برو ودل اسیری که به دردآورده‌ای را به دست بیاور وگرنه همه شمارا نفرین خواهم کرد... ❣اسرار ‌حقیقی حیاتم زهراست     معنای عبادتم، صلاتم زهراست دیگرچه غم ازکشاکش این دنیا    وقتی که فرشته نجاتم زهراست❣ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#قسمت_اول داستان کمک امیرالمومنین علی علیع السلام «بسم رب الزهرا ‌سلام الله» دیشب گفتم داس
داستان کمک امیر المومنین علی علیه السلام👇👇 از پیامک پسرم اشکم در اومد ،ولی کنترل کردم. یهو به ذهنم رسید که اخوند محله مادرم اینا گفته بود که هرکس هر جا در مانده شد امام علی ع را صدا بزنه ،مولا بدادش می رسه _دیگه مرگ و دریدن عفت خودم را جلو چشام می دیدم یهویی سه بار تو دلم صدا زدم یا امیرالمومنین به فریادم برس. تا مولای یتیمان را صدا زدم ،یه فکری به سرعت در ذهنم اومد به پسرم پیامک دادم که من از الکی می گم گوشیم تو مغازه اونجا جا مونده(چون زیاد از اونجا دور نشده بودیم و راننده هی می گفت این خیابون شلوغ هست باید از راه دیگری برویم و کاملا مشخص بود که فکر پلیدی دارند ) خنده قهقه اونها حال اذم را بدتر می کرد _ پسرم پیامکم راخوند گفت مامان یعنی می شه گفتم اره _من گوشیمو خاموش می کنم ومی ذارم تو کیفم و هی الکی می گم گوشیم نیست هنوز راننده به بیراهه نیوفتاده بود که با صدایی که راننده هم بشنوه گفتم پس گوشیم کو؟!! اقا واایستا گوشیم نیست ،ضبط را کم کرد گفت یعنی چه خانم خوب نگاه کن گفتم نه تو همون مغازه جا گذاشتم می شه دور بزنی برم بر دارم یه نگاه کرد گفت باشه ولی ادرس بده رفیقم میره میگیره لازم نیست شما پیاده شین تا رسیدیم سر جای اولمون ،تا دوستش درا باز کرد منم در عقب را باز کردم و پسرم را پرت کردم بیرون وخودم هم دنبالش پرت شدم. راننده اومد منو بزور تو ماشین بندازه که با سرو صدام مردم نزدیک شدن و راننده با پسترین حرف به من دور شد _ وقتی از ماشین پایین اومدیم، هم من هم پسرم از ترس می لرزیدیم ، یه اقای مسنی که وضعیت مارا دید زنک زد تاکسی تلفنی و کرایه مارا حساب کرد و مارا سوار ماشین کرد که مارا تا دم در خونمون بیاره من اون شب خودم به عینه کمک امیر المومنین اسد الله غالب را دیدم _
بسم الله رب الزهرا. سلام علیکم _امشب چهارمین شب چله ترک گناه را می خواهیم با هم پشت سر بگذاریم _عزیزانی که پیام دادن و پیشنهاد دادند ،ممنونیم از لطف همگیتان ،بعضی از اعضا پیشنهاد داده بودند که برامون هر روز بگین چه گناهی را ترک کنیم مثلا یه روز غیبت نکنیم ،یک روز دروغ نگیم ،بازم ممنونیم از نظراتتون ،هنوز زوده به این مرحله وارد شویم.هنوز این قلب ما آمادگی پیدا نکرده ،هنوز هر روز گاهی به گناهی سرک می کشه _ امروز چندین نفر گناه اومد سراغشون و......بزرگواران اگر افتادین اشکال نداره ،باز بلند شین ،دوباره همین امشب دوباره شروع کنید ، اگر هر بارزمین خوردید که دیگه افسرده بشین و از نظر روحی بهم بریزید ، مطمئن باشید باز گناه ولتون نمی کنه ،هی می اد وسوسه می کنه که تنها دلخوشیت گناه کردنه ،پس بیا چند دقیقه ای خوش باش _حالا این صدای کیه که چنین مارا مثل آهن ربا به سمت خودش می کشه ....این صدای نفس اماره هست. پس اگر زمین خوردید با نفرت بر نفس دوباره شروع کنید و یک یاعلی بگین و دوباره شروع کنید به ترک گناه،باز از همه شما خواهش می کنم دفترچه ترک گناه را همراه خودتون همه جا داشته باشین . حتی وقتی می ایین همین فضای مجازی ،حتما دفترچه کنارتون باشه،این فضای مجازی یک فضای حقیقی هست که اون شکل حیوانی مارا نشان میدهد، پس چیزی که با دست می نویسیم ،چیزی که می فرستیم ، لایک می کنیم، استیکر قلب و گل وبلبل ان شاء الله امشب هم می خواهیم آماده بشیم برای فردایی که بدون گناه سپری کنیم.سوره لقمان را کمی با دقت و با معنی بخونید ، ازتون خواهش می کنم همینطوری نخونید که مثلا فقط بگین خوندیم ، اگر با دل و جان وتمام وجود بخونید رو قلبتون خیلی زیاد اثر داره ، به قلب انرژی میده ونیروی نفس ضعیف تر می شه ،تمام این چیزهایی را که هرشب می گم و برای شما پیش پا افتاده هست همه اینا یه کد رسیدن بخداست ، فقط همینو می تونم به شما بگم،حالادیگه بستگی به خودتون داره که چطور انجام دهید، _ان شاء الله فردا دوشنبه هست اگر خواستید روزه بگیرید سحر تکه نانی اول بخورید و با دست روی نان بنویسید(الحافظ) ،اگر هم روزه نگرفتید که صبحانه چنین کنید. التماس دعا یا علی مدد.