eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.8هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
11.6هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
و گفت:《راستی سرم بره هیئتم ترک نمیشه!》 ته دلم ذوق کردم🙊نمی دانم او هم از چهره ام فهمید یانه، چون دنبال این طور آدمی می گشتم. حس میکردم حرف دیگری هم دارد، انگار مزه مزه می کرد.گفت:《دنبال پایه می گشتم،باید پایه‌م باشید نه ترمز!زن اگه حسینی باشه،شوهرش زهیر می شه!》بعد هم نقل و قولی از شهید سید مجتبی علمدار به میان آورد:《هر کس رو که دوست داری، باید براش آرزوی شهادت کنی!》 . مسئول اعتکاف دانش آموزی یزد بود.از وسط بزنامه ها می رفت و می آمد. قرار شد بعداز ایام‌البیض برویم کنار معراج شهدای گمنام داشنگاه عقد کنیم. رفته بود پیش حاج آقای آیت اللهی که بیایند برای خواندن خطبه عقد. ایشان گفته بودند:《بهتره بروید امامزاده جعفر(ع) یزد》. خانواده ها به این تصمیم رسیده بودند که دوتا مراسم مفصل در سالن بگیرند:یکی یزد ،یکی هم تهران.مخالفت کرد،گفت:《باید یکی رو ساده بگیریم!》 اصلا راضی نشد😶،من را انداخت جلو که بزرگ ترها را راضی کنم. چون من هم با او موافق بودم، زور خودم را زدم تا آخر به خواسته اش رسید. شب تا صبح خوابم نبردط.دور حیاط راه می رفتم. تمام صحنه ها مثل فیلم در ذهنم رد می شد. همهٔ آن منت کشی هایش. از آقای قرائتی شنیده بودم:《50درصد ازدواج تحقیقه و50درصد‌ش توسل.نمیشه به تحقیق امید داشت،ولی می توان به توسل دل بست.》 بین خوف و رجا گیر افتاده بودم با اینکه به دلم نشسته بود،دلهره داشتم.متوسل شدم😊 ...
زنگ زدم حرم امام زضا(ع) همان که خیرم کرده بود برایش .چشمانم را بستم.با نوای صلوات خاصه،خودم را پای ضریح می دیدم. در بین همهمهٔ زائزان،حرفم را دخیل بستم به ضریح:《ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا/حلوا به کسی ده که محبت نچشیده》همه را سپردم به امام(ع)🙃 هنذفری را گذاشتم داخل گوشم. راه می رفتن و زوضه گوش میدادم.رفتم به اتاقم با هدیه هایش ور رفتم:کفن شهیدگمنام،پلاک‌شهید.صدای اذان مسجد بلتد شد. مادرم سر کشید داخل اتاق و گفت:《نخوابیدی؟برو یه سوره قرآن بخون!》 ساعت شش شش و نیم صبح خاله ام آمد. با مادرم وسایل سفرهٔ عقد را جمع می کردنو. نشسته بودم و بر و بر نگاهشان می کردم،به خودم می گفتم:《یعنی همهٔ اینا داره جدی میشه؟》خاله ام غرولندی کرد که《کمک نمیکنی حداقل پاشو لباست رو بپوش!》 همه عجله داشتند که باید زودتر عقد خوانده شود تا به شلوغی امامزاده نخوریم. وقتی با کت و شلوار دیدمش،پقی زدم زیرخنده🤣 هیچ کس باور نمیکرد این آدم،تن به کت و شلوار بدهد. از بس ذوق مرگ بود،خنده ام گزفت. به شوخی بهش گفتم:《شما کت و شلوار پوشیدی یا کت و شلوار شمارو پوشیده😂؟》 در همهٔ عمرش فقط دوبار با کت و شلوار دیدمش:یک بار برای مراسم عقد،یک بارهم برای عروسی. در و همسایه و دوست و آشنا با تعجب می پرسیدند:《حالا چرا امامزاده؟!😕😳》 نداشتیم بین فک و فامیل کسی این قدز ساده دخترش را بفرستد خونهٔ بخت! ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*Γ🌱•• 🏴سر صبح بردن نام * بن علے ع* چقدر دلنشین است🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، *اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ* *وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ* *وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَيْنِ _وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ع_* هرصبح‌سـلام‌بھ‌آقا !🖐🏻 • *السلام‌علیک‌یابقیہ‌اللھ‌فےارضھ؛° *السلام‌علیک‌یا‌حجةاللھ‌فےارضھ* ؛ • *السلام‌علیک‌یا‌الحجة‌اللھ‌الثانےعشر؛* _° *السلام‌علیک‌یا‌نور‌اللھ‌فےالظلمات‌الارض* ؛• *السلام‌علیک‌یا‌مولای‌یا‌صاحب‌الزمان* ؛ ° *السلام‌علیک‌یافارس‌الحجاز_* ؛ • *السلام‌علیک‌یا‌خلیفہ‌الرحمن‌و‌یا‌* ° *شریڪ‌‌القرآن‌و‌یاامام‌الانس‌و‌الجان✋🏻* صبحت بخیر آقای من…!💚✨ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
العين التي تمتلئ بك لن تنظر لغيرك... نمی‌کند نظر به غیر تو چشمی که لبریز تو باشد.. ♥️ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
Majid Banifatemeh - Ye Ashegh To Feragh (128).mp3
3.75M
حسین حسین حسین حسین حسین حسین حسین یه عاشق تو فراق همش جون میکنه چقدر مضطربم دلم شور میزنه نگی که باز قراره منم جا بمونم تو که غریبه نیستی من دیگه نمیتونم چجوری بگم که دلم گرفته رفیق دارم از بچگیش حرم نداره حرمت خونه زندگیمه آقا منو بازم تا خونه همراهی کن من ازت کربلا میخوام تنها نه پدر و مادرم باهام راهی کن حرمت خونه زندگیمه آقا منو بازم تا خونه همراهی کن من ازت کربلا میخوام تنها نه پدر و مادرم باهام راهی کن همیشه من برات فقط دردسرم خودم مقصرم اگه در به درم یه کمک بده بهم تا یکم عوض بشم میخوام بیام پیشت اما خجالت میکشم میدونی خودت که حالم خرابه هر یه دقیقه دوری ازت واسم عذابه چجوری بگم که دلم گرفته رفیق دارم از بچگیش حرم نداره دلم من تنگ شیب باب القبله است چقدر حرف نگفته باهات دارم من از این دنیا چی میخوام جز اینکه ببینم سر رو دامنت میذارم حرمت خونه زندگیمه آقا منو بازم تا خونه همراهی کن من ازت کربلا میخوام تنها نه پدر و مادرم باهام راهی کن میدونی خودت که حالم خرابه هر یه دقیقه دوری ازت واسم عذابه 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پیاده‌روی ۲۰ ساعته بانوی لبنانی! 🔻بانویی که بدون پیش‌بینی قبلی، مسیر ۹۰ کیلومتری نجف-کربلا را در مدت ۲۰ ساعت پیمود... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
4_6044351005154347316.mp3
5.01M
🔳 احساسی 🌴مران یک دم ساربان اُشتر 🌴ناقه ی زینب مانده اندر گِل 🎤 👌بسیار دلنشین 😭😭😭😭😭 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🔮#زندگینامه #شهیدکمال_کورسل 🌷دفاع مقدس همچون اقیانوسی، دربرگیرنده گوهر‌های ارزشمند است که باید در
🔮عدالت خواهی ✨اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با شنیدن سخنرانی‌های حضرت امام (ره) که به زبان فرانسوی ترجمه شده بود، جرقه‌های عدالت خواهی در ذهن زده شد و با آشنایی با دانشجویان ایرانی پیرو خط امام مقیم پاریس، حضور در برنامه‌ها و مراسم‌های کانون دانشجویان ایرانی بخش جدایی ناپذیر زندگی ژروم شد و تحت تأثیر معارف نورانی دعای کمیل، شیعه شد. 🌹او شیعه شدن خود را مدیون دعای کمیل حضرت علی (ع) می‌دانست و دوست داشت او را علی یا ابوحیدر بنامند. ... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
@Ebrahimhadi-کجایی زائر اربعین.mp3
10.16M
من دارم به جاده ها فکر میکنم به پای پیاده ها فکر میکنم..... بگو آقا به منم جایی بدن💔 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبدالله 💌💌💌💌💌💌💌💌💌 سلام به همه شما اعضای محترم کانال امشب اومدم تا کمی از دلتنگیمو براتون بگم یادش بخیر شب جمعه قبل این موقع حرم سید الشهدا بودیم و بین الحرمین و بوی بهشت و در اسمانها سیر می کردیم چقدرزود گذشت و چقدر این شیرینی زیارت در دل ما مانده 😭😭😭 دو سالی بود که دیگه نتونسته بودیم بریم زیارت و حتی برای ما شده بود چیزی غیر محال و باز خدا لطفش را شامل حال ما کرد و باز امام حسین اغوش محبتش را باز کرد و چترنجاتش را باز کردو به فرشته ها دستور داد تا فرش راه پیاده ها بشن و چقدرما باید شکر کنیم تا بتونیم شکر همین یک زیارت را به جا بیاریم خدایا شکرت امام حسین ممنونم اقا امام زمانم از اینکه دعا کردید و راه باز شد و ماها را دعوت کردید ممنونیم مولای ما 👇👇👇👇
👆👆👆👆 شاید بعضی ها با این حرفهای بنده دلشون بشکنه و بگن چراپس مارادعوت نکرده عزیزان ببینید همین که راه اربعین بازشد و هرکس تونست یه دوستش را راهی کنه یا داداشش را یا همسرش را یا خواهرش را.......... همین برای همه یک دعوت هست دعوت فقط رفتن خود شخص نیست که الان مثال می زنم تا بهتر متوجه شوید👇 یکی مجلسی داره و برای شما دعوت نامه میده و شما همگی نمی تونید برید به مجلسش و از هر خونه یک نفر یا دو نفر به نیابت از بقیه اهل خونه میرن در اون مجلس ایا می تونید بگین ما دعوت نبودیم؟ خیر چون دعوت کرده و بنا به صلاح دید چند نفر باید برن و اربعین هم همینطوره همینکه راه باز شد و ملیونها نفر به سمت کربلا راهی شدن یعنی دعوت نامه ار طرف امام حسین برای کل ایران رسیده بود یا بهتر بگم برای کل جهان و همه دعوت بودیم حالا بعضی ها به نیابت رفتن و بعضی ها هم شرایط رفتن نداشتن موندن و بقیه را راهی کردن پس نگین ما دعوت نشدیم اربعین همه دعوت شدن هرکس به گونه ای کاری می کنه یکی توخونه اش برای همین زوار دعا می کنه. همینکارم خودش خیلی کار هست و یکی کمک مالی یکی........ همه دست در دست هم دادیم برای یک اربعین با شکوه و از همه قبول باشه 👇👇👇👇
👆👆👆👆 بذار از حرم بگم برای شما از اول صبح که خونه راه افتادیم تو مسیر نوحه ( من عوض شدم ولی تو حسین بچگیمی) را گذاشتن و سیل اشک بود که روان می شد از چشام انگار حرف دلم را تو همین بیت شعر خلاصه کرده بودن و تا می خونداشکم امونم نمی داد خلاصه تو مسیر تا مرز حال و هوای خاصی داشتیم اینو هم بذار بگم براتون بنده زانوی چپم آرتروز داره و همینکه از خونه راه افتادیم دردش ده برابر شد همش ذهنم درگیر بود که چطوری با این پا پیاده برم؟؟ خلاصه به یک شهید توسل کردم که رسیدم کربلا یکبار به نیابت از اون شهید می رم زیارت خداراشکر همینکه این نیت از ذهنم گذشت درد زانوم کم شد و کلا از بین رفت و وقتی رسیدیم بین الحرمین اول رفتیم حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام عرض ادب و زیارت دوست داشتم مثل حرم امام رضا اونجا بشینم و فقط زائرین را نگاه کنم که با صدای عربی صدا می زدن باب الحوائج و یا عباس و...... بسیار صدا می زدن یا عباس...... و بعد از زیارت با اینکه بدنم کوفته و کاملا خسته بودم گفتم بریم زیارت سید الشهدا من جلو می رفتم و بقیه به صورت قطاری پشت سر من و با اقایون هم گفتیم ساعت یک شب می اییم که با هم برگردیم به موکب موکبی که بودیم 45 دقیقه راه بود تا حرم و تنهایی سخت بود تا حرم بیاییم یا بریم خلاصه ساعت 11 و نیم شب بود که رفتیم سمت حرم سید الشهدا 👇👇👇
👆👆👆 به دوستان گفتم باید دو گروه بشیم یک گروه وسایل ها و کیف دستی ها پیششون باشه و یک گروه با من بیان زیارت خلاصه راهی زیارت شدیم دیگه تمام خستگی از بدنم رفته بود و فقط و فقط شوق زیارت داشتم 😭😭😭😭 تو صفهای طولانی ایستادیم و زیارت نامه و.... دعاها و ذکرهایی که بلد بودیم خوندیم و تا صف رسید به جایی که حرم زیبای ارباب دیده شد و چشمان ما به نور حرم منور شد 😭😭😭 حواسم به همسفرام نبود خودم بودم و حال خودم و باز سیل اشک که از اشک چشمام ممنونم تا یاریم کند و شرمنده پیش اربابم نباشم در سالهای پیش که رفته بودم کربلا همیشه اربعین رفتم و چون هل می دادن هر دوبار قسمت پایین پا زیارت می کردم و می اومدم ولی اینبار شوق عجیبی داشتم برم بالا سر زیارت کنم و موج جمعیت هم منو کشوند به سمتی که به به طرف بالای سر حضرت می رفت صف بسیار کند حرکت می کرد و من در دلم اصلا دوست نداشتم حرکت کنن و فقط دوست داشتم همون مسیر بمونم و رو در رو با اقا حرف بزنم 😭😭 ای اقا قربونت برم دوسالی هست نیومدم پابوس شما. حالا چطور شکر این نعمت کنم 😭 تمام خاطرات و تمام کم کاری هایی که در این دوسال انجام داده بودم همه در ذهنم اومد و منم فقط اشک می ریختم هیچی از حاجتهام یادم نیومد تنها چیزی که یادم بود این بود که یا سید الشهدا پاکم کن 😭😭😭😭😭 صدا می زدم یا سید الشهدا قربونت برم اقا ترا جان زهرا منو هم بخر 😭😭 تا نزدیک ضریح که رسیدیم فقط زجه می زدم یا سید الشهدا فقط همین یک کلمه را می گفتم اینقدرتکرارش کردم دیدم در دست خادمین هستم و حالم بد شده 😭😭😭😭😭😭😭😭😭